در این بخش شما را با معنی foot in the door آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح foot in the door چند کاربرد و معنی مختلف دارد. برای پیدا کردن معنای آن باید به سایر قسمتهای جمله و موقعیتی که این اصطلاح در آن عنوان شده توجه کنید. یکی از رایجترین کاربردهای آن به معنای موفق شدن با اولین قدم است. گاهی به معنای استفاده از فرصتها و پذیرفته شدن در شغل جدید هم استفاده میشود. در ادامه چند کاربرد و معنی دیگر این اصلاح را بخوانید. در قسمت مثالها میتوانید نحوهی استفاده از آن را در قالب جمله و مثال یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- با اولین قدم موفق شدن
- رسیدن به مرحلهی اولیه
- گرفتن فرصت
- استقبال از یک حرفهی جدید
- یکی از معدود افرادی که چیز جدیدی را امتحان میکنند.
- رسیدن به نقطهی عطف
- اولین قدم برای رسیدن به هدف
- نقطهی ورود
مثال
Mary was so excited to get her foot in the door with her new internship.
مری خیلی هیجانزده بود که با کارآموزی جدیدش تجربهی جدیدی کسب کند.
I feel like college was a new start for me, and I got my foot in the door of being an adult.
احساس میکنم کالج شروع جدیدی برای من بود و بهعنوان یک بزرگسال به نقطهی شروع رسیدم.
They’re hiring a select group of people, so you should seek your chance to get your foot in the door.
آنها گروهی منتخب از افراد را استخدام میکنند، بنابراین شما باید بهدنبال فرصت خود باشید تا موفق شوید.
The start of getting your foot in the door is through entry-level work.
شروع یک کار جدید، از طریق کار در سطح ابتدایی است.
Now that I have my degree, I can start getting my foot in the door.
حالا که مدرکم را گرفتهام، میتوانم مرحلهی جدیدی را شروع کنم.
Max knew his daughter was growing up when she got a job and finally had her foot in the door.
مکس وقتی دخترش کار پیدا کرد میدانست که او در حال بزرگ شدن است و بالاخره به نقطهی عطف رسیده است.
In order to become a lead director, you’ll have to get your foot in the door first.
برای تبدیل شدن به کارگردان اصلی، ابتدا باید با برداشتن اولین قدمها وارد این حوزه شوید.
After working in retail for so long, James decided it was time to get his foot in the door for his career.
پس از مدت طولانی کار در خردهفروشی، جیمز تصمیم گرفت که زمان آن رسیده است که برای حرفهی خودش قدم اول را بردارد.
I know it’s not the job you’d hoped for, but at least you can use it to get your foot in the door.
میدانم که این شغلی نیست که انتظارش را داشتی، اما حداقل میتوانی از آن برای ورود به یک حرفه استفاده کنی.