در این بخش شما را با معنی Get A Word In Edgewise آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح Get A Word In Edgewise یعنی وقتی کسی در حال حرف زدن است، فرصت پیدا کنید که شما هم حرف بزنید. معمولا وقتی در جایی افراد مختلفی با هم بحث میکنند و به کسی فرصت حرف زدن نمیدهند و در این میان یک نفر میتواند بالاخره فرصتی برای حرف زدن پیدا کند، از این اصطلاح استفاده میکنند. این اصطلاح معمولا بهشکل منفی به کار میرود یعنی فرصت نکنید که حرف بزنید. در ادامه معانی و کاربردهای این اصطلاح را بخوانید. در قسمت مثالها یاد میگیرید که چطور از این اصطلاح در جملهها و گفتوگوهای خود استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- امکان صحبت کردن وقتی کسی دائم حرف میزند.
- موفق شدن برای متوقف کردن یک بحث و حرف زدن
مثال
Brad talked so much that nobody could get a word in edgewise.
بِرَد آنقدر صحبت کرد که هیچکس نتوانست یک کلمه به زبان بیاورد.
Rosa was talking so much that nobody else could get a word in edgeways!
رزا آنقدر حرف میزد که هیچکس دیگری فرصت نکرد کلمهای به زبان بیاورد!
For heaven's sake, Sue, will you let me get a word in edgeways!
محض رضای خدا، سو، اجازه میدهی من یک کلمه صحبت کنم!
It so happens the interviewer was amazingly lucky to have got a word in edgeways.
این اتفاق میافتد که مصاحبهکننده به طرز شگفتانگیزی خوششانس بود که فرصت پیدا کرد یک کلمه حرف بزند.
Once George starts talking it's difficult to get a word in edgeways.
هنگامی که جورج شروع به صحبت میکند، فرصت پیدا کردن برای حرف زدن دشوار است.
When Mary starts talking, no one else can get a word in edgeways.
هنگامی که مری شروع به صحبت میکند، هیچکس دیگری نمیتواند یک کلمه حرف بزند.
I couldn't get a word in edgeways.
من نمیتوانستم یک کلمه حرف بزنم.
I wanted to tell you that she'd phoned, but you were talking so much I couldn't get a word in edgeways.
میخواستم بهت بگم که زنگ زده بود؛ اما تو آنقدر حرف میزدی که نمیتونستم یه کلمه هم حرف بزنم.
He completely monopolized the conversation last night; Mary and I couldn't get a word in edgeways.
او دیشب گفتوگو را کاملاً در انحصار خود درآورد. من و مری نمیتوانستیم یک کلمه هم حرف بزنیم.
He spent all the time talking and they could not get a word in edgeways.
او تمام وقت را صرف صحبت كردن كرد و آنها نتوانستند يك كلمه حرف بزنند.
He talks so much that no one else can get a word in edgeways.
او آنقدر حرف میزند که هیچکس دیگری نمیتواند فرصت حرف زدن پیدا کند.
He talked on and on and nobody else could get a word in edgeways.
او مدام صحبت میکرد و هیچکس دیگری نمیتوانست کلمهای حرف بزند.