در این بخش شما را با معنی Get the Picture آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح Get the Picture به معنی درک کردن اوضاع و شرایط است. البته در مجموع با معنای فهمیدن و درک کردن هم استفاده میشود. برای اینکه کاربرد دقیق این اصطلاح را بشناسید، حتما به مثالهای زیر توجه کنید.
معانی و کاربرد
- درک کردن اوضاع
- پی بردن به شرایط
- باخبر شدن از وضعیت
- درک کردن
- متوجه شدن
مثال
It's all right, don't say any more - I get the picture.
اشکالی ندارد، دیگر چیزی نگو - موضوع را متوجه شدم.
You've said enough. I got the picture.
بهاندازهی کافی گفتی. مطلب رو گرفتم.
You can't possibly get the picture.
شما احتمالا نمیتوانید اوضاع را درک کنید.
I get the picture you two want to be left alone together.
من متوجه شدم که شما دو نفر میخواهید با هم تنها بمانید.
You get the picture: We need higher standards.
شرایط را درک کنید؛ ما به استانداردهای بالاتری نیاز داریم.
I got the picture. You want me to say you were at my house last night.
متوجه شدم، میخوای بگم دیشب خونهی من بودی.
Oh, I get the picture. You're in love with Muriel, aren't you?
اوه، متوجه شدم چی شده. تو عاشق موریل هستی، نه؟
We don't want any trouble tonight. Do you get the picture?
ما امشب هیچ مشکلی نمیخواهیم. آیا متوجهید؟
It took him two seconds to get the picture.
دو ثانیه طول کشید تا متوجه اوضاع شود.
Luke never tells you the whole story, but you always get the picture.
لوک هرگز کل داستان را برای شما تعریف نمیکند؛ اما شما همیشه متوجه میشوید که چه اتفاقی افتاده است.