در این بخش شما را با معنی get to know آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح get to know چند معنی و کاربرد مختلف دارد. رایجترین کاربرد آن به معنی دریافت اطلاعات، اطلاع کسب کردن و فهمیدن در مورد چیزی یا کسی است. بعد از این اصطلاح معمولا اسم یک چیز یا فرد قرار میگیرد.
در ادامه کاربردهای مختلف و معانی این اصطلاح را میخوانید. برای اینکه متوجه شوید از کدام معنی اصطلاح در جمله استفاده شده است، باید آن را در قالب جملههای مختلف ببینید. پس حتما به قسمت مثالها توجه کنید؛ در این قسمت با روش استفاده از اصطلاح هم آشنا میشوید.
معانی و کاربرد
- دریافت اطلاعات
- خوب فهمیدن چیزها
- پیدا کردن چیزهای جدید در مورد کسی
- یادگیری در مورد چیزی
- بهدست آوردن داده
- آشنا شدن با چیزی
- کسب دانش در مورد چیزی
مثال
It took me a while to get to know my in-laws and understand their lifestyle.
مدتی طول کشید تا پدر و مادرم را بشناسم و سبک زندگی آنها را درک کنم.
Riana and Sam were getting to know each other in a better way by spending time together.
ریانا و سام با در کنار هم بودن به شکلی بهتر با یکدیگر آشنا میشدند.
He would get to know the people in the industry soon.
او بهزودی با افراد این صنعت آشنا خواهد شد.
If you are willing to marry Sara, you should get to know her first.
اگر مایل به ازدواج با سارا هستید، ابتدا باید او را بشناسید.
We are getting to know our neighbours since we bought a new house in society.
از زمانی که خانهی جدیدی در محله خریدیم، به تدریج با همسایگان خود آشنا میشویم.
I will get to know the reason behind the failure of the project.
من از دلیل شکست پروژه باخبر خواهم شد.
I have just arrived in this Country so it will take me some time to get to know more about it.
من بهتازگی وارد این کشور شدهام؛ بنابراین مدتی طول میکشد تا در مورد آن بیشتر بدانم.
The first couple of meetings are for the doctor and patient to get to know each other.
اولین جلسهها برای آشنایی پزشک و بیمار با یکدیگر است.
I'll need a few weeks to get to know the system.
چند هفته زمان نیاز دارم تا سیستم را بشناسم.
I was delighted to return to Mozambique to meet up with the kids I'd got to know there.
خوشحال شدم که به موزامبیک برگشتم تا با بچههایی که آنجا میشناختم ملاقات کنم.
I spent my evenings walking around, getting to know the area.
عصرها را با قدم زدن در اطراف و شناختن منطقه سپری کردم.
During the year she spent in hospital, we got to know the nurses really well.
در طول یک سالی که او در بیمارستان گذراند، ما با پرستاران خیلی خوب آشنا شدیم.