در این بخش شما را با معنی go round in circles آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح go round in circles به معنی اتلاف وقت برای انجام کارهایی است که فایدهای ندارند. در واقع به معنی دور باطل زدن یا درجا زدن است. این اصطلاح را به چند شکل دیگر هم در زبان انگلیسی استفاده میکنند؛ برای نمونه:
go round in circles
go around in circles
run around in circles
rush around in circles
در ادامه چند کاربرد و معنی این اصطلاح را میخوانید. به علاوه حتما به قسمت مثالها توجه کنید چون فقط در قالب مثال است که میتوانید کاربرد صحیح هر اصطلاحی را یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- هدر دادن انرژی و زمان در فعالیتهای بیهدف، پیشپاافتاده یا بیهوده
- بسیار فعال بودن اما به حداقل نتایج رسیدن
- روی چیزی کار کردن اما بهطور مداوم با آن پیشرفت نکردن
- به هیچجا نرسیدن
- بیهدف یا بلاتکلیف پیش رفتن
- سردرگم بودن
- تلاش بیثمر
- قرار گرفتن در وسط یک کار بیهوده که باید از انجام آن دست برداشت
- روی چیزی کار کردن اما در پیشرفت با آن ناکام بودن
مثال
I attempted to draft an outline for my thesis. However, my ideas were so mixed up in a confused way that I kept going around in circles.
من سعی کردم یک طرح کلی برای پایاننامهی خود تهیه کنم. بااینحال، ایدههای من آنقدر درهم آمیخته شده بود که به نتیجه نمیرسیدم.
The committee spent the entire afternoon attempting to create a new PR proposal, but they just ran around in circles.
کمیته تمام بعدازظهر را صرف تلاش برای ایجاد یک پیشنهاد جدید برای روابط عمومی کرد، اما آنها فقط کار بیهوده انجام دادند.
I dislike attending management meetings because they usually last a few hours and the conversations tend to go around in circles.
من از شرکت در جلسات مدیریت متنفرم زیرا معمولاً چند ساعت طول میکشد و مکالمات معمولا بیهوده و بینتیجه است.
Please assist me to compile my itinerary. I have never been to the United States before, and I’m running around in circles trying to choose the areas to visit.
لطفا در جمعآوری و تنظیم برنامهی سفر به من کمک کنید. من قبلاً هرگز به ایالات متحده نرفتهام و سردرگم هستم و سعی میکنم مناطقی را برای بازدید انتخاب کنم.
The chairman failed to moderate the conversation well, and the hearing, therefore, went around in circles.
رئیس نتوانست مکالمه را بهخوبی تعدیل کند و بنابراین جلسهی استماع بینتیجه انجام شد.
The menu has many great choices. I keep running around in circles regarding the food to order.
منو انتخابهای بسیار خوب و متنوعی دارد. در مورد غذای سفارشی سردرگم شده بودم.
We conversed for almost three hours, but the discussion ran around in circles. We failed to make a decision.
ما تقریباً سه ساعت با هم صحبت کردیم، اما بحث بینتیجه بود. ما نتوانستیم تصمیمی بگیریم.
We must have a list of items to discuss next time since our talks appear to always run round in circles.
ما باید برای بحث در نوبت بعدی فهرستی از موارد داشته باشیم زیرا به نظر میرسد که گفتوگوهای ما همیشه بینتیجه انجام میشود.
We’ve been running around in circles, attempting to obtain the information we need, but nobody will inform us of anything.
ما بیهوده تلاش میکنیم و سعی میکنیم اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آوریم، اما هیچکس به ما اطلاعات نمیدهد.
James has established many businesses, but none of them has succeeded. He keeps running around in circles.
جیمز کسبوکارهای زیادی تاسیس کرده است، اما هیچکدام موفق نشدهاند. او مدام در حال تلاش بیهوده است.
In the absence of adequate data, the surveyors are just going round in circles.
در غیاب دادههای کافی، نقشهبرداران فقط بیهوده تلاش میکنند.