کاربرد و معنی deal with چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف deal with آشنا شوید.

deal with.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی deal with آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی deal with

به طور خلاصه ترجمه deal with در فارسی به معانی زیر است:

سروکار داشتن با؛

پرداختن به؛

درباره چیزی بودن؛

و غیره

کاربرد deal with

اگر در مواجهه با موردی هرآن‌چه از دست‌تان برمی‌آید را انجام می‌دهید می‌توانید فعل deal with را برای بیان این موقعیت استفاده کنید. البته این تنها کاربرد و استفاده این فعل نخواهد بود. فعل deal with یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی استه که معمولا به صورت deal with someone or something در جملات استفاده می‌شود و در فارسی می‌تواند معانی زیر را برساند:

· رابطه برقرار کردن با، سروکار داشتن با ؛

· رفتار کردن با، کنار آمدن با، تا کردن با، جلوی کسی درآمدن، از پس چیزی یا کسی برآمدن، سلوک کردن با، درافتادن با، درآویختن با ؛

· (کار) به عهده گرفتن، مسئول چیزی بودن، پرداختن به؛

· (مسئله) حل و فصل کردن، رسیدگی کردن به، کلنجار رفتن با، دست و پنجه نرم کردن با، حل کردن؛

· در بازرگانی به معنی رسیدگی کردن به (سفارش)، معامله داشتن با، خرید کردن از؛

· (کتاب، فیلم و غیره) درباره چیزی بودن، مربوط به چیزی بودن، پرداختن به، درباره چیزی بحث کردن.

علاوه موارد فوق؛ اصطلاح be easy to deal with نیز می‌تواند به فارسی معنای آدم راحتی بودن و یا آدم خوش سلوکی بودن را بدهد. در ادامه با ذکر مثال، متوجه کاربرد و معنی این فعل در جملات مختلف خواهید شد.

فعل عبارتی deal with یکی از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که زمان گذشته و حالت کامل آن به صورت dealt with نوشته و خوانده می‌شود. حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) این فعل نیز dealing with خواهد بود.

مثال برای فعل deal with

· Both countries have to deal with the problem of violence in urban areas.

هر دو کشور باید با مشکل خشونت در مناطق شهری دست‌وپنجه نرم کنند. (هر دو کشور باید مشکل خشونت در مناطق شهری را حل و فصل کنند).

· For a while I had no idea how to deal with the situation.

برای مدتی نمی‌دانستم چطور با این موقعیت کنار بیایم. (چطور از پس این موقعیت بربیایم).

· She's used to dealing with difficult customers.

او به سروکله زدن با مشتریان بدقلق عادت کرده است.

· Her new movie deals with the relationship between a woman and her sick daughter.

فیلم جدیدش به رابطه بین یک زن و دختر بیمارش می‌پردازد. (در مورد رابطه یک زن با دختر بیمارش است).

· She had a marvelous ability to deal with people.

او توانایی خارق‌العاده‌ای در رابطه برقرار کردن با افراد دارد.

· I prefer to deal with the same salesperson each time.

من ترجیح می‌دهم هربار از همان فروشنده خرید کنم. (هربار با همان فروشنده معامله کنم).

· The department I work in deals with customer complaints.

بخشی که من در آن کار می‌کنم مسئول رسیدگی به شکایات مشتریان است. (به شکایت مشتریان می‌پردازد).