در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی do in آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی do in
به طور خلاصه ترجمه do in در فارسی به معانی زیر است:
کُشتن؛
آسیبرساندن به؛
و غیره
کاربرد do in
اگر به کسی آسیب رسانده یا به وی صدمه وارد کنید؛ فعل do in برای بیان این موقعیت استفاده میشود. فعل do in یکی از افعال عبارتی یا phrasal verbs انگلیسی است که جنبه عامیانه، محاوره و یا informal دارد و معمولا به صورت do someone or something in در جملات استفاده میشود. گرچه کاربرد آن به صورت do in someone or something نیز کاملا درست است. از نظر معنای این فعل معادل خواهد بود با:
· کُشتن، نابود کردن و یا از بین بردن؛
· آسیب رساندن به، مجروح کردن، صدمه زدن به و یا زخمی کردن؛
· گاهی میتوان از این فعل به معنی سر کسی را کلاه گذاشتن نیز در جملات استفاده کرد.
علاوه بر این، اصطلاح محاورهای to be done in نیز به فارسی معادل خسته و کوفته شدن، از پا افتادن، از نفس افتادن و یا از نا افتادن خواهد بود. همچنین عبارت do oneself in نیز به معنای خودکُشی کردن و یا خود را کُشتن خواهد بود. در ادامه به شما مثالهای متنوعی ارائه خواهیم داد تا بهتر با معنی و کاربرد این فعل در جمله آشنا شوید.
فعل عبارتی do in یکی از افعال بیقاعده زبان انگلیسی است که برای تبدیل آن به زمان گذشته نیازی به ed نداریم؛ بلکه باید شکل این فعل را به طور کامل عوض کنیم. زمان گذشته این فعل did in بوده و حالت کامل و یا شکل سوم آن نیز done in خواهد بود. علاوه بر این؛ اسم مصدر (gerund) و حالت استمراری این فعل نیز doing in میشود.
مثال برای فعل do in
· I was done in by running errands all day.
با کل روز انجام دادن کارها، خسته و کوفته شدم.
· Mystery writers are always thinking of new ways to do their characters in.
نویسندههای مرموز همیشه به فکر راههای جدید برای کُشتن شخصیتهای داستانشان هستند.
· They threatened to do me in if I didn't pay up by Friday.
آنها تهدیدم کردند که اگر تا جمعه پول را پرداخت نکنم مرا میکُشند.
· That five-mile hike did me in.
آن پیادهروی پنج مایلی از نفس انداختم. (از پا درآوردم).
· A couple of key losses did the team in.
چند باخت کلیدی، به تیم آسیب رساند. (صدمه زد).
· She was always threatening to do herself in.
او همیشه در حال تهدید به کُشتن خودش بود.
· The fire did the wooden building in.
آتشسوزی، ساختمان چوبی را از بین برد. (نابود کرد).
· His so-called friend really did him in.
اون به اصطلاح دوستش، واقعا سرش را کلاه گذاشت.