در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی engage in آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی engage in
به طور خلاصه ترجمه engage in در فارسی به معانی زیر است:
شرکت کردن در؛
مشغول شدن به؛
وارد شدن در؛
و غیره
کاربرد engage in
اگر در کار یا امری نظیر یک رقابت، مبارزه، مباحثه و سایر موارد اینچنینی درگیر شوید؛ فعل engage in برای بیان چنین موقعیتی مناسب است. فعل engage in یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که بیشتر جنبه informal یا همان غیر رسمی و محاروهای را در جملات دارد. این فعل معمولا به صورت engage someone or something in something در جملات دیده میشود که البته استفاده از آن به صورت engage in something نیز کاملا صحیح است. در فارسی این فعل میتواند به معنای مشغول شدن به، سرگرم شدن به، درگیر چیزی شدن، گرفتار چیزی شدن، پرداختن به، مشغول کردن به، وارد کردن به، شرکت کردن در، مشارکت داشتن در، دخیل بودن در، دچار شدن به و یا وارد شدن به باشد.
علاوه بر موارد فوق، اصطلاح to be engaged in نیز میتواند به معنای مشغول بودن به، سرگرم بودن به، درگیر بودن در و یا گرفتار بودن در باشد همچنین جمله my time is fully engaged میتواند به معنای وقتم کاملا پر است و یا تمام وقتم گرفته است مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه با ذکر مثالهای مختلف؛ به شما کمک میکنیم تا با معنی و کاربرد این فعل در جمله بیشاز پیش آشنا شوید.
فعل عبارتی engage in در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی است و برای تبدیل آن به زمان گذشته و کامل به ed نیاز داریم. با این حال، از آنجایی که engage به e ختم میشود؛ تنها کافیست از حرف d در انتهای آن استفاده کنید. پس در نهایت زمان گذشته و حالت کامل این فعل engaged in خواهید بود. همچنین حالت استمراری و یا اسم مصدر (gerund) این فعل نیز engaging in میشود.
مثال برای فعل engage in
· Carla Brown became interested in finding new ways to engage children in the learning process.
کارلا براون به یافتن راههایی جدید برای مشارکت دادن کودکان در فرآیند یادگیری علاقمند شد.
· My time is fully engaged and I can’t make the party.
وقتم کاملا پر است و نمیتوانم به این بپردازم.
· She knew how to engage the boys in useful activities.
او میدانست که چطور پسرها را به فعالیتهای مفید مشغول کند.
· The enemy sought to engage our troops in battle but failed.
دشمن به دنبال این بود که نیروهای ما را وارد نبرد کند اما ناکام ماند.
· I tried to engage Gerald in conversation.
سعی کردم جرالد را در گفتگو مشارکت دهم. (وارد گفتگو کنم).
· The two governments have agreed to engage in a comprehensive dialogue to resolve the problem.
دو دولت توافق کردند که برای حل این مشکل، وارد یک گفتگوی جامع شوند. (در یک گفتگوی جامع شرکت کنند).
· The men were engaged in a heated dispute.
مردان سرگرم درگیری شدند. (مردان به درگیری گرفتار شدند).