در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی fall apart آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی fall apart
به طور خلاصه ترجمه fall apart در فارسی به معانی زیر است:
متلاشی شدن؛
از هم پاشیدن؛
بهم خوردن؛
و غیره
کاربرد fall apart
اگر چیزی از هم فروپاشیده شود و یا آغاز به فروریختن بخشهایش کند؛ میتوانید فعل fall apart را برای توضیح این موقعیت به کار ببرید. البته این تنها کاربرد و معنی fall apart در جمله نخواهد بود. فعل fall apart در زمره افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که اگر بخواهم آن را به فارسی معنا کنیم میتوانیم از موارد زیر استفاده کنیم:
- (وسیله، چیز و غیره) تکه تکه شدن، متلاشی شدن، فرو ریختن و یا خرد شدن؛
- (ازدواج، نقشه، حالت روحی روانی و غیره) بههم خوردن، فروپاشیدن، از دست رفتن، از هم گسیختن و یا از هم پاشیدن؛
برای اینکه بهتر متوجه کاربرد و معنی این فعل در جملات مختلف شوید؛ در ادامه به شما مثالهای متنوعی ارائه خواهیم داد. فعل fall apart جزو افعال بیقاعده زبان انگلیسی است. این یعنی برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل نیازی به ed ندارد؛ بلکه باید شکل ظاهری آن را به طور کل عوض کنیم. زمان گذشته این فعل fell apart خواهد بود و حالت کامل و یا شکل سوم این فعل نیز fallen apart میشود. اگر بخواهید از اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله استفاده کنید؛ میتوانید falling apart را به کار ببرید.
مثال برای فعل fall apart
The deal has fallen apart.
معامله بهم خورده است.
I fell apart after his death.
بعد از مرگش از هم پاشیدم.
This chair is about to fall apart.
این صندلی در شُرُف متلاشی شدن است.
Tom worked too much and finally fell apart.
تام بیشاز حد کار کرد و در نهایت فروپاشید.
My poor old boots are falling apart.
چکمههای بیچاره من در حال تکهتکه شدن هستند. (دارند متلاشی میشوند).
The deal fell apart because of a lack of financing.
این قرارداد به دلیل کمبود منابع مالی از دست رفت. (به هم خورد).
Their marriage fell apart when she found out about her husband's affair.
وقتی از رابطه شوهرش مطلع شد؛ ازدواجشان بهم خورد. (از هم پاشید).