کاربرد و معنی fall behind چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف fall behind آشنا شوید.

fall behind.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی fall behind آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی fall behind

به طور خلاصه ترجمه fall behind در فارسی به معانی زیر است:

عقب ماندن؛

عقب افتادن؛

و غیره

کاربرد fall behind

اگر فرد یا افرادی از شما جلوتر بوده و پیشرفت بیش‌تری نسبت به شما داشته باشند و شما از آن‌ها عقب‌تر باشید؛ برای بیان این عقب ماندگی از دیگران؛ می‌توانید فعل fall behind را استفاده کنید. فعل fall behind در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا به صورت fall behind someone or something در جملات دیده می‌شود. معنی fall behind به فارسی معادل است با عقب افتادن (از)، عقب بودن و یا عقب ماندن. شما می‌توانید از fall behind with someone or something و یا fall behind on someone or something نیز در جملات به معنای عقب افتادن از، عقب ماندن از، تاخیر کردن در، به تعویق انداختن و یا عقب انداختن؛ استفاده کنید. در ادامه به شما مثال‌های مختلفی از نحوه استفاده و معنی این فعل در جملات مختلف ارائه خواهیم داد.

فعل عبارتی fall behind یکی از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل، ed نمی‌گیرد. شکل این فعل برای تبدیل شدن به این دو زمان تغییر خواهد کرد. یعنی زمان گذشته این فعل fell behind خواهد بود و حالت کامل و یا شکل سوم آن نیز fallen behind می‌شود. اگر بخواهید از حالت استمراری و یا اسم مصدر (gerund) این فعل در جمله استفاده کنید؛ می‌توانید falling behind را به کار ببرید.

مثال برای فعل fall behind

You have fallen behind everyone else in class.

شما در کلاس از همه عقب افتاده‌اید.

Our production line fell behind that of the other production line.

خط تولید ما، از خط تولید دیگر عقب ماند.

Please don’t fall behind with your payments.

لطفا از پرداخت‌های خود عقب نمانید.

I won’t fall behind again.

دوباره عقب نخواهم افتاد.

You really must keep up with the others; if you fall behind you could get lost.

شما باید با دیگران همگام شوید؛ اگر عقب بیفتید، گم می‌شوید.

He was ill for six weeks and fell behind with his schoolwork.

او شش هفته بیمار بود و از تکالیف مدرسه عقب افتاد.

I've fallen behind on the mortgage payments.

من از پرداخت وام مسکن عقب افتادم.

We fell behind schedule.

ما از برنامه عقب افتادیم.