در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی feel for آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی feel for
به طور خلاصه ترجمه feel for در فارسی به معانی زیر است:
احساس همدردی کردن با؛
دنبال چیزی گشتن؛
و غیره
کاربرد feel for
اگر برای افرادی که دارند سختی میکشند دلسوزی کرده و یا غصه بخورید؛ فعل feel for میتواند مناسب این وضعیت باشد. البته کاربرد و معنی این فعل، به همینجا ختم نخواهد شد. فعل feel for یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا به صورت feel for someone or something در جملات به کار برده میشود. از نظر معنایی نیز میتواند با موارد زیر همخوانی داشته باشد:
- با کسی یا چیزی احساس همدلی کردن، دلسوزی کردن برای، همدردی کردن با ، و یا خود را با کسی یا چیزی شریک دانستن. در این صورت میتوانید از فعل feel with someone or something نیز به عنوان جایگزین feel for استفاده کنید؛
- جستجو کردن، دنبال چیزی یا کسی گشتن و یا پِیِ چیزی گشتن (معمولا در تاریکی و با دست و یا کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن).
در ادامه به شما چندین مثال مختلف ارائه خواهیم داد تا بتوانید بهتر و بیشتر با کاربرد و معنی فعل feel for در جملات آشنا شوید. فعل عبارتی feel for در گروه افعال بیقاعده زبان انگلیسی است که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل، نمیتوان به انتهای آن ed افزود؛ بلکه باید شکل ظاهری فعل را تغییر داد. در نهایت، felt for را میتوانید به عنوان زمان گذشته و یا شکل سوم این فعل در جملات استفاده کنید. اگر نیاز به اسم مصدر (gerund) این فعل در جملات داشتید نیز میتوانید feeling for را به کار ببرید.
مثال برای فعل feel for
I know she’s unhappy, and I feel for her.
میدونم ناراحته و باهاش همدردی میکنم.
It was pitch dark, and I felt for the doorknob.
هوا تاریک بود و من دنبال دستگیره در میگشتم.
Tom was so upset that I felt for him.
تام اینقدر ناراحت بود که باهاش همدردی کردم.
I know what it's like to be lonely, so I do feel for her.
میدانم تنهایی چه حسی دارد، پس عمیقا باهاش احساس همدلی میکنم.
That rainy night I felt for my keys for about an hour.
آن شب بارانی حدود یک ساعت دنبال کلیدهام گشتم.