کاربرد و معنی finish off چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف finish off آشنا شوید.

finish off.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی finish off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی finish off

به طور خلاصه ترجمه finish off در فارسی به معانی زیر است:

تکمیل کردن؛

ته چیزی را بالا آوردن؛

کار کسی را ساختن؛

کُشتن؛

و غیره

کاربرد finish off

اگر چیزی را تمام کرده و یا آخرین تکه از غذایی را بخورید؛ می‌توانید با استفاده از فعل finish off آن ر ا بیان کنید. البته این یکی از معانی و کاربردهای بسیار زیاد finish off خواهد بود. فعل finish off به عنوان یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که می‌توان از آن به صورت finish someone or something off نیز استفاده کرد. در فارسی این فعل با موارد زیر هم‌خوانی خواهد داشت:

  • تمام شدن، خاتمه یافتن و یا پایان گرفتن؛
  • (کار) تمام کردن و یا تکمیل کردن؛
  • (غذا) تمام کردن، تا ته خوردن و یا ته چیزی را بالا آوردن؛
  • در حالت محاوره و یا informal می‌توانید از این فعل به معنی کار کسی را ساختن، کُشتن، ترتیب کسی یا چیزی را دادن، کلک کسی یا چیزی را کندن، سر کسی را زیر آب کردن و یا (حیوان مجروح یا کسی را) خلاص کردن نیز استفاده کنید.

علاوه بر این موارد؛ شما می‌توانید از اصطلاح finish off with به معنای غذای خود را با چیزی تمام کردن نیز استفاده کنید. در ادامه به شما چندین مثال متنوع ارائه خواهیم داد تا بهتر بتوانید با معنی و کاربرد این فعل در جمله آشنا شوید.

فعل عبارتی finish off یکی از افعال باقاعده زبان انگلیسی است که با افزودن ed به انتهای آن می‌توانید زمان گذشته و حالت کاملش را بسازید. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل در جمله finished off خواهد بود. هم‌چنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز به صورت finishing off مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مثال برای فعل finish off

They had to finish the wounded bear off with a revolver.

باید با هفت‌تیر آن خرس مجروح را خلاص می‌کردند.

Let’s finish the turkey off.

بیایید ته بوقلمون را بالا بیاوریم. (بیایید بوقلمون را تا ته بخوریم).

I want to finish off this essay before I go to bed.

می‌خواهم قبل از خواب، این مقاله را کامل کنم. (تمام کنم).

When she finishes her off, she will be ready to leave.

وقتی کارش را یک‌سره کرد آماده رفتن خواهد بود. (وقتی کلکش را کند؛ وقتی سرش را زیر اب کرد)

Let’s finish this one off and go home.

بیا این را تکمیل کنیم (تمام کنیم) و برویم خانه.

A third heart attack finally finished off the old man.

در نهایت، سومین حمله قلبی کار آن پیرمرد را ساخت. (آن پیرمرد را کُشت).