کاربرد و معنی force on چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف force on آشنا شوید.

force on.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی force on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی force on

به طور خلاصه ترجمه force on در فارسی به معانی زیر است:

تحمیل کردن به؛

مجبور کردن به؛

و غیره

کاربرد force on

اگر فرد یا افرادی را مجبور به انجام کاری کنید که مایل به انجام آن نیستند؛ فعل force on نشان‌دهنده چنین عملی خواهد بود.. فعل force on زیر مجموعه‌ای از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که در بیش‌تر مواقع به صورت force something on someone در جملات دیده و استفاده می‌شود. شما می‌توانید از فعل force upon نیز به جای force on استفاده کنید. با این تفاوت که upon حالتی رسمی‌تر داشته و کم‌تر در محاورات و مکالمات امروزی مورد استفاده قرار می‌گیرد. از نظر ترجمه نیز، معنی force on به فارسی معادل است با تحمیل کردن به، بارِ کسی کردن و یا مجبور کردن (کسی) به قبول کردن و یا انجام دادن(چیزی).

در ادامه با بررسی مثال‌هایی که به شما ارائه خواهیم داد؛ بهتر متوجه کاربرد و معنی این فعل در جملات خواهید شد. فعل عبارتی force on یکی از افعال باقاعده زبان انگلیسی است گرچه برای تبدیل این فعل به زمان گذشته به ed نیاز است اما از آن‌جایی که این فعل به حرف e ختم می‌شود؛ کافیست از حرف d در انتهای آن استفاده کنید و برای زمان گذشته و شکل سوم آن، forced on را به کار ببرید. هم‌چنین برای حالت استمراری و یا اسم مصدر (gerund) این فعل نیز می‌توانید forcing on را استفاده کنید.

مثال برای فعل force on

I didn't actually want any more dessert, but Julia forced it on me.

من دیگه بیش‌تر از این دسر نمی‌خواستم اما جولیا بهم تحمیلش کرد.

She forced her nephew on me and went out shopping.

او خواهرزاده‌اش را به من تحمیل کرد و خودش رفت بیرون خرید. (خواهرزاده‌اش را بار من کرد)

I didn’t want it, but she forced it on me.

من نمی‌خواستمش اما او بهم تحمیلش کرد.

I couldn't stay at their flat! I'd feel as if I was forcing myself on them.

من نمی‌توانستم در آپارتمان آن‌ها بمانم. حس می‌کردم داشتم خودم را به آن‌ها تحمیل می‌کردم.