کاربرد و معنی incline to چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف incline to آشنا شوید.

incline to.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی incline to آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی incline to

به طور خلاصه ترجمه incline to در فارسی به معانی زیر است:

گرایش داشتن به؛

خم شدن به سمت؛

و غیره

کاربرد incline to

اگر فردی به چیز خاصی (مثلا یک تفکر خاص) گرایش داشته باشد و معمولا به این روش فکر کند؛ فعل incline to می‌تواند چنین گرایشی را به تصویر بکشد. فعل incline to به‌عنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verb در زبان انگلیسی شناخته می‌شود و معمولا به صورت incline to something مورد استفاده قرار می‌گیرد. این فعل بیش‌تر جنبه رسمی و یا formal دارد. از این فعل می‌توانید به صورت incline towards نیز در جمله استفاده کنید. معنی incline to به فارسی یعنی:

  • استعداد چیزی را داشتن ؛
  • آمادگی چیزی را داشتن ؛
  • به چیزی گرایش داشتن، متمایل بودن به چیزی، تمایل داشتن به چیزی ؛
  • کج شدن به سمت و یا خم شدن به سمت.

علاوه بر این، می‌توانید از to be inclined to do something در موارد زیر استفاده کنید:

میل داشتن که، مایل بودن که، تمایل به کاری داشتن، گرایش داشتن که، به کاری علاقه داشتن، به کاری رغبت داشتن و یا فکر کردن که.

هم‌چنین عبارت to be inclined towards someone نیز به معنی به کسی علاقه داشتن، از کسی حمایت کردن و یا به کسی تمایل داشتن است. در ادامه به شما چند مثال از کاربرد و معنی فعل incline to ارائه خواهیم داد.

فعل عبارتی incline to یکی از افعال باقاعده زبان انگلیسی است. با این حال، برای تبدیل شدن به زمان گذشته، به جای ed تنها به حرف d نیاز دارد. از این رو، زمان گذشته و شکل سوم این فعل در جمله inclined to خواهد بود. هم‌چنین می‌توانید به عنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل از inclining to بهره ببرید.

مثال برای فعل incline to

The piece of scenery inclined toward Roger very slowly and he jumped out of the way just in time.

یک تکه از دکور خیلی آرام به سمت راجر خم شد و او به موقع از سرراهش کنار پرید.

Marge inclined her head to whisper something to me.

مارج سرش را کج کرد تا چیزی را آرام به من بگوید.

I don’t know which to choose. I incline toward Terri but I also favor Amy.

نمی‌دانم کدام را انتخاب کنم. به تِری گرایش دارم (تمایل دارم) اما به اِمی هم علاقه دارم.

I’m inclining toward chocolate.

به شکلات تمایل دارم. (میل دارم؛ گرایش دارم).

On the surface, one is inclined to conclude that the mediums have no choice in the matter.

در ظاهر، فرد تمایل دارد که به این نتیجه برسد که رسانه‌ها هیچ انتخابی در این مورد ندارند.