کاربرد و معنی kick around چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف kick around آشنا شوید.

kick around.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی kick around آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی kick around

به طور خلاصه ترجمه kick around در فارسی به معانی زیر است:

گفتگو کردن درباره؛

بدرفتاری کردن با؛

گشتن؛

و غیره

کاربرد kick around

اگر در باره موضوعی گفتگویی خودمانی با کسی داشته باشید می‌توانید از kick around برای بیان آن استفاده کنید. هم‌چنین زمانی که با شخصی بدرفتاری می‌کنید نیز این فعل کاربرد خواهد داشت. فعل kick around که جزو لیست افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است به عنوان یک فعل محاوره‌ای و یا غیررسمی (informal) شناخته می‌شود. از این فعل بیش‌تر به صورت kick someone or something around در جمله استفاده می‌شود. شما می‌توانید از kick about نیز به‌عنوان مترادفی برای این فعل بهره ببرید. معنی kick around در فارسی معادل است با:

در محاوره:

  • درباره (چیزی یا کسی) حرف زدن، درباره (چیزی یا کسی) صحبت کردن و یا درباره (چیزی یا کسی) گفتگو کردن؛

  • بی‌احترامی کردن به، بی‌حرمتی کردن به، بدرفتاری کردن با، با خشونت رفتار کردن با و یا بد تا کردن با؛

  • (شخص) ول گشتن (در)، گردش کردن (در) و یا گشتن (در)؛

  • (چیزی) افتادن (در)، بودن (در) و یا وجود داشتن (در).

حال که با معانی مختلف این فعل آشنا شدید؛ در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا هرچه بهتر کاربرد و جایگاه آن را در جمله به‌خاطر بسپارید.

فعل kick around یکی از افعال با‌قاعده زبان انگلیسی است که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل، به ed نیاز دارد. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم آن به صورت kicked around خواهد بود. علاوه بر این، می‌توانید از kicking around نیز به‌عنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن بهره ببرید.

مثال برای فعل kick around

They're having a brainstorming session, so they'll kick around a few ideas and see what they come up with.

آن‌ها درحال برگزاری یک جلسه طوفان فکری هستند. از این رو، درباره چند ایده گفتگو می‌کنند تا ببینند به چه نتیجه‌ای می‌رسند.

During the recession, lots of people felt as if they'd been kicked around by banks, insurance companies and politicians.

در دوران رکود، بسیاری از افراد حس می‌کردند که با آن‌ها بدرفتاری شده است توسط بانک‌ها، شرکت‌های بیمه و سیاستمداران. (در دوران رکود بسیاری از افراد حس می‌کردند که بانک‌ها، شرکت‌های بیمه و سیاستمداران با آن‌ها بد تا کرده‌اند).

There must be a copy of it kicking around the office somewhere.

باید یک کپی از این جایی در دفتر باشد. (وجود داشته باشد).

I finally quit my job. My boss wouldn’t stop kicking me around.

بالاخره کارم را رها کردم. رئیسم دست از بی‌احترامی کردن به من برنمی‌داشت.

They spent three years kicking around the country on their bikes.

آن‌ها سه سال با دوچرخه‌هایشان در کشور گشتند.

We came up with the idea of starting an online business after kicking around lots of ideas.

پس از صحبت کردن درباره ایده‌های مختلف، به ایده راه‌اندازی یک کسب‌وکار آنلاین رسیدیم.

Any government that thinks it can kick people around will have problems in the future.

هر دولتی که فکر می‌کند می‌تواند با مردم با خشونت رفتار کند در آینده با مشکل مواجه خواهد شد.