در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی kick off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی kick off
به طور خلاصه ترجمه kick off در فارسی به معانی زیر است:
آغاز کردن؛
بیرون راندن؛
شروع شدن؛
و غیره
کاربرد kick off
اگر فعالیتی همچون بازی، کنسرت و یا جلسهای را آغاز کنید؛ میتوانید از فعل kick off برای بیان آن بهره ببرید. همچنین زمانی که کسی را بهزور از تیم یا کمیته اخراج کنید نیز این فعل کاربرد دارد. فعل kick off بهعنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verb در زبان انگلیسی شناخته میشود که بیشتر جنبه محاوره و یا غیررسمی (informal ) دارد. از این فعل معمولا بهصورت kick something off در جمله استفاده میشود و معنی آن به فارسی عبرات است از:
(کفش) با یک تکان درآوردن؛
شروع کردن و یا آغاز کردن؛
(فوتبال و غیره) بازی را شروع کردن؛
در حالت محاوره: آغاز شدن و یا شروع شدن؛
اخراج کردن، بیرون انداختن، بیرون راندن و یا بیرون کردن؛
در حالت محاوره: مُردن. برای این منظور میتوانید از kick the bucket نیز استفاده کنید.
برای اینکه کاربرد و معنی kick off را بهتر بهخاطر بسپارید؛ در ادامه به شما مثالها متنوعی ارائه خواهیم داد. فعل عبارتی kick off در لیست افعال باقاعده زبان انگلیسی جای دارد که تبدیل شدنش به زمان گذشته و کامل، نیازمند ed است. از این رو زمان گذشته و شکل سوم آن kicked off میشود. همچنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز kicking off خواهد بود.
مثال برای فعل kick off
What time does the game kick off?
بازی چه ساعتی شروع میشود؟
Indonesia's parliamentary election campaign kicked off at the weekend.
کمپین انتخابات پارلمانی اندولزی آخر هفته آغاز شد.
I'd like to kick off the discussion with a few statistics.
مایلم بحث را با چند آمار آغاز کنم.
Don’t say that George Washington "kicked off." Say that he "passed away.
نگویید جورج واشنگتون «مُرد». بگویید که او «فوت کرد».
The city kicked the centennial celebration off with a parade.
شهر، جشن صدمین سالگرد را با یک رژه آغاز کرد.
The game kicks off at 5 o'clock, so we should meet outside the stadium at around 4.
بازی ساعت 5 شروع میشود و ما باید حدود ساعت 4 بیرون استادیوم باهم قرار بگذاریم. (همدیگر را ببینیم).
When they saw the evidence, they kicked Dan off the committee for accepting bribes.
وقتی شواهد را دیدند؛ دَن را بهخاطر قبول رشوه از کمیته اخراج کردند.