کاربرد و معنی knock together چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف knock together آشنا شوید.

knock together.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی knock together آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی knock together

به طور خلاصه ترجمه knock together در فارسی به معانی زیر است:

سر هم کردن؛

به هم زدن؛

و غیره

کاربرد knock together

اگر چیزی را سریع و بدون فکر کردن به جزئیات آن درست می‌کنید؛ می‌توانید از knock together برای بیان این کار استفاده کنید. فعل knock together یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که بیش‌تر از آن به‌صورت knock something together استفاده می‌شود. معنی این فعل به فارسی عبارت است از:

  • (لیوان‌ها، زانوها و غیره) به هم خوردن؛

  • (دو چیز) به هم زدن؛

  • (وسیله، میز، کتابخانه و غیره) سر هم کردن، سر دستی درست کردن و یا با عجله جور کردن.

علاوه بر این، اصطلاح knock people’s heads together در حالت عامیانه و غیررسمی (informal) به معنی سر عقل آوردن و یا آشتی دادن خواهد بود. در ادامه با بررسی و مطالعه چند مثال، بهتر با کاربرد و معنی knock together در جمله آشنا خواهید شد.

فعل عبارتی knock together در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی جای دارد که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل، نیازمند ed است. از این رو، زمان گذشته و شکل سوم این فعل knocked together خواهد بود. هم‌چنین برای اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز می‌توانید knocking together را به کار ببرید.

مثال برای فعل knock together

Our designers are going to knock together a model so we can see how it'll look.

طراحان ما قصد دارند که یک مدل را سرهم کنند تا متوجه شوند که چگونه خواهد بود.

We've got some investors coming this afternoon. Would it be possible to knock a presentation together for them?

ما چند سرمایه‌گذار داریم که امروز عصر می‌آیند. برای شما ممکنه که یک ارائه سردرستی برای آن‌ها درست کنی؟

To celebrate the company's 17th anniversary, some of the staff have knocked together some signs for the office.

به‌منظور جشن گرفتن هفدهمین سالگرد تاسیس شرکت، برخی از کارکنان ما با عجله چند تابلو برای دفتر جور کردند.

I could knock together a quick lunch if you like.

اگر بخواهی می‌توانم یک ناهار فوری سرهم کنم.

We knocked together the bookcases in about half an hour.

ما در عرض نیم ساعت قفسه‌های کتاب را سرهم کردیم.

I knocked this model together so you could get a general idea of what I had in mind.

من این مدل را سردستی درست کردم تا بتوانید متوجه ایده کلی آن‌چه در ذهن دارم شوید.