کاربرد و معنی lead up to چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف lead up to آشنا شوید.

lead up to.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی lead up to آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی lead up to

به طور خلاصه ترجمه lead up to در فارسی به معانی زیر است:

مقدمه‌چینی کردن؛

منتهی شدن به؛

و غیره

کاربرد lead up to

اگر بازه‌ای از زمان و یا مجموعه‎‌ای از وقایع به رویداد خاصی منتهی شود؛ می‌توان از lead up to برای بیان این امر استفاده کرد. فعل lead up tp در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی جای دارد و معمولا به صورت lead up to something در جمله مورد استفاده قرار می‌گیرد. معنی lead up to به فارسی عبارت است از:

  • (جاده، راه و غیره) رسیدن به و یا منتهی شدن به؛

  • منجر شدن به، رسیدن به، انجامیدن به، ختم شدن به و یا منتهی شدن به؛

  • مقدمه‌چینی کردن ؛ (بیش‌تر به‌صورت استمراری به این معنا مورد استفاده قرار می‌گیرد)؛

  • مقدم بر چیزی بودن و یا پیش از چیزی قرار داشتن.

در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا هرچه بهتر کاربرد و معنی این فعل را به‌خاطر بسپارید. فعل عبارتی lead up to در گروه افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که برای تغییر حالت دادن به زمان گذشته و کامل به ed نیازی نداشته و شکل آن تغییر می‌کند. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل led up to خواهد بود. هم‌چنین برای اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز می‌توانید leading up to را به‌کار ببرید.

مثال برای فعل lead up to

We need to get a clear idea of all the events that led up to the accident.

ما باید ایده‌ای شفاف و روشن از تمام وقایعی که منجر به حادثه شد داشته باشیم.

We'll be really busy in the days and weeks leading up to the product launch.

ما در روزها و هفته‌هایی که پیش از ارائه محصول هستند؛ واقعا شلوغ خواهیم بود. (در روزها و هفته‌های قبل از ارائه محصول –منتهی به ارائه محصول- واقعا شلوغ خواهیم بود.)

In the days leading up to the Olympic Games, the athletes were preparing to compete.

در روزهای منتهی به المپیک، ورزشکاران خود را برای رقابت آماده می‌کنند.

A narrow path led up to the door of the cottage.

راه باریکی به درب کلبه رسید.

I knew she was leading up to something, the way she was talking.

جوری که حرف می‌زد فهمیدم که دارد برای چیزی مقدمه‌چینی می‌کند.

These events clearly led up to the coup.

این حوادث به‌وضوح به کودتا انجامید.