کاربرد و معنی live with چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف live with آشنا شوید.

live with.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی live with آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی live with

به طور خلاصه ترجمه live with در فارسی به معانی زیر است:

ساختن با (کسی یا چیزی)؛

کنار آمدن با؛

و غیره

کاربرد live with

اگر چیزی را که قادر به تغییر آن نیستید در زندگی خود بپذیرید (حتی اگر آن را دوست نداشته و یا نخواهید داشت)؛ می‌توانید از این فعل برای بیان آن استفاده کنید. فعل live with در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که بیش‌تر به صورت live with something or someone مورد استفاده قرار می‌گیرد. معنی live with به فارسی عبارت است از:

ساختن با، (کسی یا چیزی را) تحمل کردن، پذیرفتن، کنار آمدن با و یا مدارا کردن با. در ادامه با بررسی چند مثال؛ هرچه بهتر با کاربرد و معنی این فعل در جمله آشنا خواهید شد.

فعل عبارتی live with در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی جای دارد. از این رو، برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل، نیازمند ed است. با این حال، به دلیل این‌که فعل live به حرف e ختم می‌شود؛ تنها کافیست حرف d را به انتهای آن بیفزاییم. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل به صورت lived with نوشته و خوانده می‌شود. هم‌چنین اگر نیاز به اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله داشتید نیز می‌توانید living with را به کار ببرید.

مثال برای فعل live with

You can't change the situation so you'll just have to learn to live with it.

نمی‌توانی وضعیت را تغییر دهی. پس باید یاد بگیری که با آن کنار بیایی. (که با این وضعیت بسازی؛ این وضعیت را تحمل کنی).

Stevie was born with a serious physical handicap, but he's learned to live with it and he's enjoyed a full life despite it.

استیو با معلولیت جسمی جدی به‌دنیا آمد اما او یادگرفت این را بپذیرد و علیرغم آن از یک زندگی کامل لذت برده است.

Christine showed that she is a strong person by learning to live with the fact that she is unusually short.

کریستین با پذیرفتن (کنار آمدن با) این حقیقت که او به‌طور غیرمعمولی کوتاه‌قد است؛ نشان داد که فرد قوی‌‌ایست.

That is not acceptable. I can’t live with that.

آن موضوع قابل قبول نیست. نمی‌توانم آن را بپذیرم.

Mary refused to live with the proposed changes.

ماری نپذیرفت که با تغییرات پیش‌آمده بسازد. (کنار بیاید).

I can't change the situation so I'm going to have to learn to live with it.

نمی‌توانم شرایط را تغییر دهم. پس باید یاد بگیرم چطور آن را تحمل کنم. (بپذیرم؛ با آن کنار بیایم).