کاربرد و معنی pull through چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف pull through آشنا شوید.

pull through.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی pull through آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی pull through

به طور خلاصه ترجمه pull through در فارسی به معانی زیر است:

بهبود یافتن؛

پشت سر گذاشتن؛

نجات دادن؛

و غیره

کاربرد pull through

اگر از بیماری و یا جراحتی جدی بهبود یافته باشید؛ می‌توانید آن را با pull through بیان کنید. فعل pull through یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که به‌صورت pull someone through و یا pull someone through something نیز کاربرد دارد. معنی pull through به فارسی عبارت است از:

  • (بیمار) حال کسی را جا آوردن، به هوش آوردن و یا نجات دادن؛

  • در بریتانیا در حالت محاوره: (از بیماری) حال کسی خوب شدن، به‌هوش آمدن و یا بهبود یافتن؛

  • پشت سر گذاشتن و یا از شر چیزی خلاص کردن؛

  • جان به‌در بردن از، نجات یافتن از و یا جستن از.

شما می‌توانید در برخی مواقع از pull someone round نیز به‌جای pull someone through استفاده کنید. در ادامه به شما چند مثال انگلیسی به‌همراه ترجمه فارسی هریک ارائه می‌دهیم تا بتوانید بهتر کاربرد و معنی این فعل را به‌خاطر بسپارید.

مثال برای فعل pull through

Without the wonderful care she received from the nurses, I don't think my grandmother would have pulled through.

بدون مراقبت فوق‌العاده‌ای که مادربزرگم از پرستاران دریافت کرد، فکر نمی‌کنم که او بهبود می‌یافت.

He'd never have managed on his own, but his colleagues have pulled him through.

او هرگز به‌تنهایی موفق نمی‌شد، اما همکارانش او را نجات دادند.

I knew the doctors would do everything they could to help pull him through.

می‌دانستم که پزشکان هرکاری که از دست‌شان بربیاید برای نجات دادن او انجام می‌دهند.

If our sick grandpa pulls through, we'll organize a big party.

اگر حال پدربزرگ مریض ما خوب شود، یک مهمانی بزرگ ترتیب خواهیم داد.

It was a crisis year for the company, but we have pulled through it.

سال بحرانی برای شرکت بود، اما ما آن را پشت سر گذاشتیم. (از آن جان به‌در بردیم).

They said the operation had been successful and they expected his wife to pull through.

آن‌ها گفتند که عمل موفقیت‌آمیز بوده است و انتظار داشتند که همسرش به‌هوش بیاید.

He pulled the city through a financial crisis.

او شهر را از شر یک بحران مالی خلاص کرد.