در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی put off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی put off
به طور خلاصه ترجمه put off در فارسی به معانی زیر است:
بهتعویق انداختن؛
دست بهسر کردن؛
حواس کسی را پرت کردن؛
منصرف کردن؛
و غیره
کاربرد put off
اگر زمان وقوع رویداد و یا اتفاقی را به تاریخ و یا زمان بعد موکول کنید؛ میتوانید از put off برای بیان این عمل استفاده کنید. فعل put off از جمله افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا بهصورت put something off و یا put off something کاربرد دارد. معنی put off به فارسی شامل موارد زیر میشود:
(شخص) پیاده کردن؛
قرار خود را با کسی بهم زدن ؛
از سر خود باز کردن، دست بهسر کردن، کسی را پیچوندن و یا سر دواندن؛
از خود راندن، ناراحت کردن، تو ذوق کسی زدن، از خود منزجر کردن، باعث ناخشنودی کسی شدن و یا باعث انزجار کسی شدن؛
رای کسی را زدن و یا از ادامه کار منصرف کردن؛
حواس کسی را پرت کردن، تمرکز کسی را بههم زدن و یا مزاحم کسی شدن؛
(قایق، خدمه و غیره) حرکت کردن و یا رهسپار دریا شدن.
علاوه بر موارد فوق، شما میتوانید از put someone off something و یا put someone off doing something نیز بهمعنی موارد زیر استفاده کنیم:
فکر چیزی یا کاری را از سر کسی بیرون کردن، شوق چیزی یا کاری را در وجود کسی کُشتن، کسی را از چیزی یا کاری دلسرد کردن و یا اشتهای کسی را کور کردن؛
(کار و غیره) بهتعویق انداختن، به بعد موکول کردن و یا عقب انداختن.
عبارت put something off نیز در موارد زیر کاربرد دارد:
(چراغ و غیره) خاموش کردن؛
(لباس و غیره) درآوردن و یا کندن؛
(شک و تردید) کنار گذاشتن؛
بهتعویق انداختن، به بعد موکول کردن و یا عقب انداختن.
همچنین اصطلاح put someone off his stroke نیز به معنی حواس کسی را پرت کردن کاربرد خواهد داشت. در ادامه به شما چند مثال از نحوه درست استفاده و معنی put off ارائه خواهیم داد.
فعل عبارتی put off در گروه افعال بیقاعده انگلیسی جای دارد که برای تغییر شکل دادن به زمان گذشته و کامل نیازمند ed نخواهد بود. علاوه بر این، شکل آن نیز تغییری نخواهد کرد. در نتیجه شکل سوم و زمان گذشته این فعل put off میشود. همچنین اگر نیاز به اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل داشتید نیز میتوانید putting off را بهکار ببرید.
مثال برای فعل put off
If it's too hot to play the final game today, they'll put it off until tomorrow.
اگر امروز برای بازی فینال خیلی گرم باشد، آن را به فردا موکول خواهند کرد.
I really don't want to go out with Helen and Greg tonight. Can't we put them off ?
من واقعاً نمیخواهم امشب با هلن و گِرِگ بیرون بروم. نمیتوانیم آنها را بپیچونیم؟
The experience put me off politics.
این تجربه فکر سیاست را از سر من بیرون کرد.
We went to the meeting, but no one was there. It had been put off until the following day, but no-one had told us!
ما به جلسه رفتیم، اما کسی آنجا نبود.جلسه به روز بعد موکول شده بود، اما کسی به ما نگفته بود!
He keeps asking me out, and I keep putting him off.
او مدام از من میخواهد بیرون برویم و من مدام او را دست بهسر میکنم.
We'll have to put off opening the new office because the builders are taking so long to finish it.
ما باید افتتاح دفتر جدید را بهتعویق بیندازیم زیرا سازندگان برای اتمام آن بسیار طول میدهند.
Once she's made up her mind to do something, nothing will put her off.
زمانی که او تصمیم خود را برای انجام کاری بگیرد، هیچ چیز حواس او را پرت نخواهد کرد.
The smell of hospitals always puts me off.
بوی بیمارستان همیشه باعث انزجار من میشود.
The concert has been put off until a later date.
کنسرت، تا تاریخ دیگری عقب انداخته شده است.