کاربرد و معنی put on چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف put on آشنا شوید.

put on.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی put on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی put on

به طور خلاصه ترجمه put on در فارسی به معانی زیر است:

پوشیدن؛

روشن کردن؛

اجرا کردن؛

اضافه کردن وزن؛

آرایش کردن؛

و غیره

کاربرد put on

اگر اقدام به پوشیدن لباس، کفش، جواهر، عینک و غیره کنید؛ می‌توانید از put on برای بیان آن استفاده کنید. هم‌چنین زمانی که یک وسیله برقی و یا یک دستگاه را روشن کرده تا به کار بیفتد نیز می‌توانید از این فعل بهره ببرید. اگر مراسمی از قبیل کنسرت، سمینار، مسابقات ورزشی و غیره را اجرا می‌کنید نیز می‌توانید از این فعل استفاده کنید. جدای از موارد فوق، اگر وزن اضافه کرده و سنگین‌تر و یا چاق‌تر شوید نیز این فعل کاربرد خواهد داشت. فعل put on یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که به‌صورت put someone or something on و یا put on something or someone کاربرد دارد. معنی put on به فارسی عبارت است از:

  • (لباس و غیره) پوشیدن و یا تن کردن؛

  • (عینک، کلاه و غیره) زدن و یا گذاشتن؛

  • (کِرِم، رژلب و غیره) زدن؛

  • (آرایش) کردن؛

  • (چراغ، رادیو و غیره) روشن کردن و یا به‌کار انداختن؛

  • (کتری) گذاشتن؛

  • (ترمز) کردن و روی (ترمز) زدن؛

  • (سرعت) گرفتن؛

  • (فشار) آوردن؛

  • (موسیقی، نوار و غیره) گذاشتن؛

  • چاق شدن و یا به وزن کسی اضافه شدن؛

  • قد کشیدن ؛

  • (قطار، واگن، کوپه و غیره) اضافه کردن، افزودن بر و یا تعداد چیزی را زیاد کردن؛

  • (نمایش و غیره) روی صحنه آوردن، اجرا کردن، به‌صحنه آوردن، برگزار کردن و یا به‌معرض نمایش گذاشتن؛

  • (ساعت و غیره) جلو بردن و یا جلو کشیدن؛

  • تظاهر به چیزی کردن، وانمود کردن که، قیافه چیزی را به خود گرفتن و یا رُل چیزی را بازی کردن؛

  • (لهجه) به خود بستن؛

  • (پول) به چیزی اضافه کردن، افزودن به و یا روی چیزی گذاشتن؛

  • (مالیات و غیره) بستن به و یا وضع کردن برای؛

  • (مبلغ) شرط‌بندی کردن و یا گذاشتن روی؛

  • آماده کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن و یا فراهم کردن؛

  • سربه‌سر کسی گذاشتن و یا کسی را سرکار گذاشتن؛

علاوه بر موارد فوق؛ اصطلاح put on airs به معنی قیافه گرفتن، خود را گرفتن، ادا داشتن، ناز داشتن، پشت چشم نازک کردن و یا فخر فروختن مورد استفاده قرار می‌گیرد.

هم‌چنین عبارت put it on به‌معنی وانمود کردن و یا تظاهر کردن کاربرد خواهد داشت.

عبارت put all the blame on (onto) someone به معنی تمام تقصیر را به گردن کسی انداختن استفاده می‌شود.

اصطلاح put someone on oath نیز به معنی کسی را قسم دادن و یا کسی را سوگند دادن است.

می‌توانید از put pressure on someone نیز به معنی کسی را مجبور کردن و یا کسی را تحت فشار قرار دادن استفاده کنید.

جدای از موارد فوق، شما می‌توانید از put onto و یا put on to نیز در موارد زیر استفاده کنید:

  • معرفی کردن به، تماس دادن با و یا در تماس گذاشتن با؛

  • (پلیس) از مخفیگاه کسی باخبر کردن و یا از محل اختفای کسی مطلع کردن؛

  • از چیزی باخبر کردن، به کسی معرفی کردن، به کسی اطلاع دادن و یا در جریان چیزی گذاشتن؛

  • در محاوره: سربه‌سر کسی گذاشتن، کلک زدن به و یا گول زدن به.

در ادامه به شما مثال‌های متنوعی از کاربرد و معنی put on در جمله ارائه خواهیم داد. فعل عبارتی put on به‌عنوان یک فعل بی‌قاعده در زبان انگلیسی شناخته می‌شود که زمان گذشته و شکل سوم آن نیز put on است. در ضمن اگر نیاز به اسم مصدر (grund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله داشتید؛ می‌توانید on را به‌کار ببرید.

مثال برای فعل put on

Oh no! I've put on 5 kilos in the last month.

وای نه! من در ماه گذشته 5 کیلو وزن اضافه کرده‌ام. (پنج کیلو چاق شدم).

Don't forget to put on the heater when you get up in the morning.

فراموش نکنید که صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوید، بخاری را روشن کنید.

You should put on your coat. It's cold outside.

باید کتت را بپوشی بیرون سرد است.

Wow! This band puts on a great live show!

این گروه یک برنامه زنده عالی اجرا می‌کند!

Do you mind if I put some music on?

اشکالی ندارد که من کمی موسیقی بگذارم؟

I can't tell whether he's really upset, or if he's just putting it on.

نمی‌توانم بگویم که آیا او واقعاً ناراحت است یا فقط دارد وانمود می‌کند.

She put on a wonderful meal for us.

او یک وعده غذایی فوق‌العاده برای ما تدارک دید.

She said she was planning to give her house to a charity for the homeless but I thought she was putting me on.

او گفت که قصد دارد خانه‌اش را به یک موسسه خیریه برای بی‌خانمان‌ها بدهد، اما من فکر می‌کردم که او مرا سرکار می‌گذارد.

Just a minute while I put my glasses on. I can't read without them.

یک دقیقه صبر کن تا عینکم را بزنم. بدون آن نمی‌توانم بخوانم.

Do you want to watch TV, or do you want me to put the radio on instead?

آیا می‌خواهید تلویزیون تماشا کنید یا می‌خواهید به جای آن رادیو را روشن کنم؟

Is the marketing department putting a sales seminar on this month?

آیا بخش بازاریابی در این ماه سمینار فروش برگزار می‌کند؟

If you exercise less, but keep eating the same amount of food, you'll probably put some weight on.

اگر کم‌تر ورزش می‌کنید، اما همان مقدار غذا می‌خورید، احتمالاً مقداری وزن اضافه خواهید کرد.