در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی rub off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی rub off
به طور خلاصه ترجمه rub off در فارسی به معانی زیر است:
منتقل شدن؛
اثر گذاشتن روی؛
پاک کردن؛
و غیره
کاربرد rub off
اگر ویژگی فردی به فرد یا افراد دیگری منتقل شود و آنها نیز چنین خصیصهای را از خود به نمایش بگذارند میتوانید با rub off آن را بیان کنید. فعل rub off از جمله افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که گاهی میتوانید از آن بهصورت rub off on نیز بهره ببرید. گاهی میتوانید از آن به شکل rub something off و یا run off something نیز استفاده کنید. معنی rob off به فارسی معادل است با:
در حالت محاوره: منتقل شدن، رسیدن، انتقال پیدا کردن، اثر گذاشتن روی، تاثیر داشتن بر و یا سرایت کردن؛ در این حالت میتوانید از run off on نیز استفاده کنید؛
(لکه، نوشته، علامت و غیره) پاک شدن؛
(لکه، نوشته، علامت و غیره) پاک کردن و یا زدودن.
در ادامه به شما چندین مثال ارائه خواهیم داد تا کاربرد و معنی rub off ملکه ذهنتان شود. فعل عبارتی rub off در گروه افعال باقاعده و بیقاعده زبان انگلیسی جای دارد. این یعنی برای تغییر شکل دادن به زمان گذشته و کامل هم نیازمند ed است و هم یک b دیگر به انتهای آن افزوده میشود. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل rubbed off خواهد بود. همچنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن نیز rubbing off میشود.
مثال برای فعل rub off
I hope some of his politeness will rub off on you.
امیدوارم کمی از ادبش به تو برسد. (امیدوارم تو هم کمی از ادب او را یاد بگیری).
The butler rubbed the tarnish off the pitcher.
ساقی، لکههای سبو (پارچ) را زدود. (پاک کرد).
If Simon's enthusiasm rubs off on the other workers, they'll all start working harder.
اگر شور و شوق سایمون به سایر کارگران سرایت کند، همه آنها سختتر شروع به کار خواهند کرد.
The label rubbed off this can. What do you think it is?
برچسب روی این قوطی پاک شد. به نظر شما چیست؟
Alan's excitement rubbed off on the other kids, and soon they were all running around shouting.
هیجان آلن به بچههای دیگر منتقل شد و به زودی همه با فریاد به اطراف دویدند.
My grandfather was a really calm, quiet man, and it seemed to rub off on other people. When they were with him, they felt peaceful.
پدربزرگ من واقعاً مردی آرام و ساکت بود و به نظر میرسید که این موضوع بر دیگران تأثیر میگذاشت. وقتی با او بودند، احساس آرامش میکردند.