کاربرد و معنی talk out of چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف talk out of آشنا شوید

talk out of.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی talk out of آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی talk out of

به طور خلاصه ترجمه talk out of در فارسی به معانی زیر است:

منصرف کردن از؛

و غیره

کاربرد talk out of

اگر کسی را از انجام کاری منصرف کنید؛ می‌توانید با talk out of این عمل را بیان نمایید. فعل talk out of در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی جای می‌گیرد و به‌شکل talk someone out of something و یا talk out of doing something کاربرد دارد. معنی talk out of به فارسی عبارت است از:

  • منصرف کردن از، بازداشتن از و یا رای کسی را زدن از.

حال که با کاربرد و معنی talk out of آشنا شدید؛ بد نیست بدانید که خود فعل talk out نیز معادل موارد زیر است:

  • (مسئله و غیره) حل کردن و یا حل‌وفصل کردن؛

  • در بریتانیا: (لایحه) با ادامه گفتگو چیزی را به‌تعویق انداختن و یا به‌ضرب مذاکره چیزی را به‌بعد موکول کردن.

در ادامه، به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا بتوانید بهتر کاربرد و معنی talk out of را به‌خاطر بسپارید. فعل talk out of در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی جای داشته که می‌توان با افزودن ed آن را به زمان گذشته و کامل تبدیل کرد. با این توصیف، زمان گذشته و شکل سوم این فعل talked out of خواهد بود. هم‌‌چنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن نیز talking out of می‌شود.

مثال برای فعل talk out of

My uncle is a drug addict, and there's nothing I can say to talk him out of it. He says he's too old to stop now.

دایی من یک معتاد به مواد مخدر است و چیزی نمی‌توانم بگویم که او را از این کار منصرف کنم. او می‌گوید الان برای ترک کردن خیلی پیر است.

My family tried to talk me out of becoming a musician, but I wouldn't change my mind. I was determined to have a career in music.

خانواده‌ام سعی کردند رای من را از موسیقیدان شدن بزنند، اما من نظرم را تغییر ندادم. مصمم بودم شغلی در موسیقی داشته باشم.

Tommy's mother tried to talk him out of joining the army. She wanted him to do something else.

مادر تامی سعی کرد او را از پیوستن به ارتش بازدارد. می‌خواست که او کار دیگری انجام دهد.

Her parents tried to talk her out of getting engaged.

والدینش سعی کردند او را از نامزد کردن منصرف کنند.

I talked him out of running on his sore ankle.

من او را از دویدن روی مچ پا دردناکش بازداشتم.

He threatened to resign, but his boss managed to talk him out of it.

او تهدید به استعفا کرد، اما رئیسش موفق شد رای او را از این کار بزند.