در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی throw off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی throw off
به طور خلاصه ترجمه throw off در فارسی به معانی زیر است:
از شر چیزی خلاص شدن؛
فرار کردن؛
از تن کندن؛
فیالبداهه گفتن؛
و غیره
کاربرد throw off
اگر از شر چیزی که شما را ناراحت میکند خلاص شوید؛ با استفاده از throw off میتوانید آن را بیان کنید. فعل throw off در لیست افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی جای میگیرد و بهصورت throw off someone or something و یا throw someone or something off کاربرد دارد. معنی throw off به فارسی عبارت است از:
(شعر، نوشته و غیره) سرهم کردن و یا فیالبداهه گفتن؛
از شر کسی یا چیزی خلاص شدن و یا از سر وا کردن؛
از دست کسی یا چیزی در رفتن و یا فرار کردن؛
(لباس) از تن کندن و یا درآوردن؛
(بو و غیره) ساطع کردن و یا منتشر کردن؛
از مسیر خارج کردن، دور کردن از، منحرف کردن از و یا حواس کسی را پرت کردن؛
از جایی پرت کردن، از جایی انداختن و یا از جایی پرتاب کردن.
در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا بتوانید کاربرد و معنی throw off را بهإهن بسسپارید. فعل عبارتی throw off از جمله افعال بیقاعده زبان انگلیسی بوده که برای تغییر شکل دادن به زمان گذشته و کامل نیازمند ed نیست. شکل این فعل در زمانهای مختلف متغیر بوده و باید آن را بهخاطر بسپارید. زمان گذشته این فعل threw off بوده و شکل سومش thrown off میشود. همچنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن نیز throwing off خواهد بود.
مثال برای فعل throw off
I wish I could throw off this feeling that something bad is going to happen.
ای کاش میتوانستم از شر این احساس که قرار است اتفاق بدی بیفتد خلاص شوم.
They threw off their clothes and jumped in the sea.
لباسهایشان را از تن کندند و در دریا پریدند.
The small animal threw a strong odor off.
حیوان کوچک بوی شدیدی ساطع کرد.
She put a little detail in her story to throw the cops off of her trail.
او جزئیات کمی در داستان خود قرار داد تا پلیسها را از مسیر خود دور کند.
The escaped prisoners threw off their pursuers and got away.
زندانیان فراری، تعقیبکنندگان خود را ازسر باز کرده و فرار کردند.
It didn't take her long to throw the cold off and get back to work.
طولی نکشید که از شر سرماخوردگی خلاص شد و به سر کارش برگشت.
Little noises throw me off. Please try to be quiet.
کوچکترین صداها حواس من را پرت میکند. لطفا سعی کنید ساکت باشید.
The character in the movie wanted to throw the heroine off a cliff.
شخصیت فیلم میخواست هروئین را از صخره پرتاب کند.
A mistaken estimate threw off her calculations.
یک برآورد اشتباه، محاسبات او را منحرف کرد. (از مسیر خارج کرد).