وازههای "In"، "Out"، "On"، "At" و...، همه حروف اضافهای هستند که میتوانید از آنها بعد از فعل come استفاده کنید. بسیاری از زبانآموزان، این افعال عبارتی را با یکدیگر اشتباه میگیرند؛ زیرا همۀ آنها معانی بسیار نزدیکی به هم دارند.
در این قسمت چند مورد از حروف اضافهای که میتوانیم با واژۀ come به کار ببریم آموزش میدهیم و برای هرکدام، یک جمله مثال میزنیم تا معنای آنها راحتتر و بهتر در ذهنتان بماند.
Come Up
عبارت Come Up، معانی مختلفی دارد و میتواند در موقعیتهای متعددی مورداستفاده قرار بگیرد:
مطرح شدن یک موضوع؛
نزدیک شدن یا رفتن به سمت کسی (بهخصوص اگر در سطح بالاتری از شما ایستاده باشد)؛
ایجاد شدن یک فرصت جدید؛
به وجود آمدن یک مشکل.
برای درک دقیقتر معنای این عبارت در جمله، به مثالهای زیر دقت کنید:
- If anything important comes up during the meeting, I'll tell you about it later.
اگه نکتۀ مهمی در جلسه مطرح شد، بعداً دربارهش بهت میگم.
- Every time I have dinner with my mum, the topic of marriage comes up!
هر وقت که با مادرم شام میخورم، بحث ازدواج مطرح میشه!
- Come up on stage and collect your award!
روی صحنه بیایید و جایزۀ خود را بگیرید.
- Come up to my apartment, it's on the fourth floor.
به آپارتمان من بیا؛ طبقۀ چهارم است.
- She came up to meet me at a party and we've been friends ever since.
او به یک مهمانی آمد تا من را ملاقات کند و ما از آن موقع با هم دوست هستیم.
- This new opportunity has come up and we need to take it.
این فرصت جدید پیش آمده است و باید از آن استفاده کنیم.
- Every day I take a day off, something always comes up and I'm needed back at the office.
هر روزی که مرخصی میگیرم، مسئلهای پیش میآید و باید به دفتر برگردم.
- Something's just come up, so I need to cancel my appointment.
مسئلهای پیش آمده است؛ بنابراین باید قرارم را لغو کنم.
Come Up With
از فعل عبارتی Come up with میتوانید به معنای پیشنهاد یا ارائه کردن یک چیز در جملۀ خود استفاده کنید:
- We must come up with a solution that our shareholders will find acceptable.
ما باید راهحلی پیشنهاد کنیم که سهامداران ما آن را قابلقبول بدانند.
- Never expect him to come up with a brilliant idea.
هیچوقت از او انتظار نداشته باشید که یک ایدۀ عالی مطرح کند.
- I came up with a new idea.
من به یک ایدۀ جدید رسیدم.
Come In
در هر یک از موقعیتهای زیر، میتوانید از عبارت Come in استفاده کنید:
- وارد شدن به یک مکان (To enter)؛
- رسیدن (To arrive)؛
- هنگام صحبت دربارۀ لباسها و مد.
به مثالهای زیر دقت کنید:
- The TV was so loud, he didn't notice me come in.
صدای تلویزیون آنقدر زیاد بود که متوجه ورود من نشد.
- Are you busy? Can I come in?
سرت شلوغه؟ میتونم بیام تو؟
- The train comes in at 3 o'clock.
قطار ساعت 3 میرسد.
- These shirts come in three colors.
این پیراهنها در سه رنگ هستند.
Come Out
شاید فکر کنید که Come out، مخالف عبارت Come in است؛ اما اینطور نیست! مخالف Come in، Go out است. Come out میتواند معانی مختلفی داشته باشد:
واضح و آشکار شدن؛
ظاهر شدن (Appear)؛
انتشار و عرضه.
- After ten years, the truth finally came out.
بعد از ده سال، بالأخره حقیقت آشکار شد.
- And of course, after a big thunderstorm, the sun always comes out from behind the clouds.
و البته بعد از یک طوفان بزرگ، خورشید همیشه از پشت ابرها ظاهر میشود.
- The new album will come out in June.
آلبوم جدید در ژوئن منتشر خواهد شد.
Come On
Come On اصطلاحی است که احتمالاً بسیاری از مواقع به گوشتان میخورد و به معنای «یاالله» و «راه بیفت» است. میتوانید از این اصطلاح برای جرأت دادن به کسی و پشتیبانی از او یا برای اینکه نشان دهید حرف او را باور نکردهاید نیز استفاده کنید. Come on همچنین میتواند به معنای شروع به کار کردن چیزی استفاده شود:
- Come on, we're going to be late!
عجله کن، دیر میرسیم!
- Come on, you can do it!
زود باش، میتونی انجامش بدی!
- Oh come on! This is not true!
بیخیال! این درست نیست!
- The light in the bathroom just came on.
تازه برق دستشویی اومد.
- Come on , fess up. I know there's something you're not telling me.
زود باش، اعتراف کن. میدونم یه چیزی هست که بهم نمیگی.
Come Down
این فعل عبارتی تقریباً به معنای کاهش (Reduce) یا سقوط (Fall) است و هنگامی که چیزی در حال پایین آمدن است، استفاده میشود. همچنین اگر میخواهید بگویید که شخصی به جنوب سفر کرده است، میتوانید از Come Down استفاده کنید. چند مثال زیر را با دقت بخوانید:
- Come down here now!
همین الان بیا اینجا!
- What goes up must come down.
چیزی که بالا میرود، باید پایین بیاید.
- It's amazing how much computers have come down in price over the past few years.
شگفتانگیز است که قیمت کامپیوترها در چند سال گذشته، چقدر کاهش یافته است.
- There was a big storm last night and many of the trees came down.
دیشب طوفان بزرگی رخ داد و بسیاری از درختان سقوط کردند.
- He came down from Sydney last night. Their family comes down for the Easter holidays every year.
دیشب از سیدنی آمد. خانوادۀ آنها هر سال برای تعطیلات عید پاک میآیند.
Come Down On
عبارت come down on someone، به معنای سرزنش کردن یا مؤاخذه کردن کسی است:
- My boss came down on me really hard because I didn't finish the report in time.
رئیسم بهسختی من را سرزنش کرد چون گزارش را بهموقع تمام نکرده بودم.
Come Across
این فعل عبارتی نیز معانی مختلفی دارد و میتواند در موقعیتهای متعددی استفاده شود:
- توصیف ویژگیهای شخصی که برای اولین بار ملاقات کردهاید (First Impression)؛
- با کسی یا چیزی مواجه شدن (معمولاً بهصورت اتفاقی و ناگهانی).
برای مثال:
- When we first met, he came across as quite arrogant.
هنگامی که برای اولین بار ملاقات کردیم، او کاملاً مغرور به نظر میرسید.
- When you met her, how did she come across?
هنگامی که او را دیدی، چگونه به نظر میرسید؟
- When we were walking in the forest, we came across an old abandoned house.
وقتی در جنگل قدم میزدیم، با یک خانۀ متروکۀ قدیمی مواجه شدیم.
Come Over
از Come over میتوانید برای اشاره به حرکت از مکانی به مکانی دیگر استفاده کنید. همچنین این عبارت به معنی فراگرفتن یک احساس ناگهانی شدید استفاده میشود.
- Come over here!
بیا اینجا!
- Why don't you come over to my house for dinner?
چرا برای شام به خانۀ من نمیآیی؟
- My brother is coming over from Melbourne for the weekend.
برادرم برای آخر هفته از ملبورن میآید.
- Some friends came over to my house last night.
تعدادی از دوستانم دیشب به خانۀ من آمده بودند.
- When I saw him do it, a huge wave of anger came over me.
وقتی دیدم که او این کار را میکند، موج عظیمی از عصبانیت من را فرا گرفت.
Come At
Come At یک فعل عبارتی متعدی است و معمولاً برای شخص یا حیوانی استفاده میشود که بهصورت تهاجمی به سمت کسی میآید:
- As soon as I opened the gate, the dog came at me.
به محض باز کردن دروازه، سگ به سمتم آمد.
- I wasn't expecting him to come at me with a knife.
انتظار نداشتم که با چاقو به سمتم بیاید.
Come Back
معمولاً از این عبارت برای بازگشت به یک مکان یا یک حالت استفاده میشود:
- I'll come back in half an hour.
نیمساعت دیگه برمیگردم.
- When are you coming back home?
کی به خانه برمیگردی؟
- I thought I got rid of my cold, but I think it's coming back .
فکر کردم که از شر سرماخوردگی خلاص شدهام؛ اما فکر کنم که داره برمیگرده.
- She was upset that her husband had not come back .
او از اینکه همسرش بازنگشته بود، ناراحت بود.
یادگیری افعال عبارتی، کمی سخت و خستهکننده است. در برخی از مواقع، یک فعل عبارتی میتواند بیشتر از یک معنی داشته باشد. همچنین این عبارات، گاهی اوقات به عنوان اصطلاح استفاده میشوند. با توجه به این موارد، کاملاً طبیعی است که معنای آنها برای شما واضح نباشد.
اما از آنجا که استفاده از حروف اضافه و فعلهای عبارتی در مکالمات زبان انگلیسی بسیار متداول است، اهمیت زیادی دارد که آنها را بهخوبی یاد بگیرید. برای این کار، میتوانید اپلیکیشن زبانشناس را روی تلفن همراه خود نصب کرده و دورههای آموزشی آن را از هرجا که هستید، بهراحتی دنبال کنید.