چرا کلاسهای آموزش زبان انگلیسی اینقدر کسلکننده هستند؟
این سؤال رایجی است که زبان آموزان همیشه میپرسند. چرا کلاس های آموزش زبان انگلیسی اینقدر خستهکننده است؟ زبانآموز واقعاً میخواهد که پاسخ این سؤال را بداند زیرا باور دارد که آموزگارش آدم خوبی است. او میگوید که میدانم آموزگار زبان انگلیسی من شخص خوبی است و واقعاً میخواهد به من کمک کند. ولی چرا ایشان اینقدر کلاس را برای ما خستهکننده اداره میکند. چرا آموزشگاه زبان انگلیسی اینقدر خستهکننده است؟
امروز میخواهم اندکی دربارهی رازهای آموزگار زبان انگلیسی گفتگو کنم. کموبیش بیشتر آموزگاران بهویژه آموزگار زبان انگلیسی، رازهایی در رابطه با کارها و فعالیتهایی که در کلاس انجام میدهند دارند. درحالیکه فعالیتهای کلاسی آموزگار بایستی بیشتر برای زبانآموز باشد، ولی بیشتر آن چیزی که آموزگار زبان انگلیسی در کلاس انجام میدهد، برای پیشرفت زبانآموز نیست. به جای آن برای منفعت خودشان است. ایشان این کار را میکند نه برای اینکه از زبانآموز بدش میآید، بلکه برای اینکه میخواهد کار خود را سادهتر کند.
راز نخست: آموزگار زبان انگلیسی زیر فشار فراوانی قرار دارد
چرا آموزگار زبان انگلیسی برای آسایش خود، کلاس زبان انگلیسی را کسلکننده اداره میکند؟ انگیزهی او از این کار چیست؟ آیا آدم بدی است؟
پیروی کردن بی چونوچرا از قوانین خستهکنندهی آموزشی
نه! آموزگار زبان انگلیسی آدم بدی نیست ولی زیر فشار بسیار فراوانی قرار دارد. در دورهی راهنمایی، دبیرستان، و بیشتر آموزشگاههای زبان، آموزگار زیر فشار مدیر و کارفرمایش است. وی بایستی از قوانین مجموعهی خود پیروی کند. برای نمونه بایستی همان کتابی را آموزش دهد که کارفرمای آن مجموعه یا قوانین آموزشی دیکته کردهاند. سیستم آموزشی و بیشتر مدیران آموزشی دوست دارند که همهی کلاسها همانند هم باشد. برایشان هرگز مهم نیست که آموزگار و زبانآموز چه میخواهد. آنها تنها یکجور کتاب آموزشی و یکجور روش آموزشی را میپسندند. بنابراین آموزگار زیر فشار فراوانی است که قوانین مدیرانش را به بهترین شکل رعایت کند و واقعاً آزادی عمل زیادی ندارد. خیلی زیاد دیدهشده است که آموزگاری که خلاف این موضوع عمل میکند، اگرچه دانشآموز از روش ایشان خرسند باشد، مورد خشم مدیران خود واقع میگردد. طبیعی است که باوجود چنین فشاری آموزگار زبان راه ساده که همان انجام بی چونوچرای دستورات بالا را برگزیند.
سیستم آموزشی پیاپی نیاز به ارزیابی دانش آموزان زبان انگلیسی دارد.
دومین فشاری که به آموزگار میآید برای ارزیابی و گرفتن آزمون است. این فشار باز از سوی مدیران آموزشی اعمال میشود. زیرا آنها دوست دارند که قادر باشند همهچیز را با اعداد و ارقام ارزیابی کنند. مدیر آموزشی، قوانین دولتی و … آموزگار را ناگزیر میکند که همیشه درگیر گرفتن آزمون و ارزیابی پیشرفت دانشآموز باشد. شاید این سؤال پیش بیاید که مگر گرفتن آزمون چه ایرادی دارد؟ مگر نه این است که آزمون پیشرفت آموزشی دانشآموز را نشان میدهد؟ در پاسخ بایستی گفت که دانستن پیشرفت آموزشی بهخودیخود ایرادی ندارد و خیلی هم خوب است. ولی آیا آزمون پیشرفت واقعی آموزشی را نشان میدهد؟ برجستهترین ویژگی پیشرفت آموزشی در زبان انگلیسی بالا رفتن توانایی گفتاری است. اگر بخواهیم پیشرفت توانایی گفتار زبانآموز را بررسی کنیم بایستی پیش از دوره ساعتها با وی گفتگو کنیم و پس از دوره نیز این کار را دوباره انجام دهیم و سنجش ای میان شیوایی گفتار زبانآموز را در این دو حالت بررسی کنیم. این کار بسیار سخت و زمانبر است. بنابراین آموزشگاه سادهترین راه ممکن را انتخاب میکند. آنها به آزمون نوشتاری روی میآورند آن هم نه آزمون نوشتاری تشریحی! بلکه بدتر از آن به آزمون نوشتاری گزینهای! یعنی به زبانآموز میگویند که تنها و تنها یک پاسخ درست میان گزینهی الف ب جیم و دال انتخاب کند. زیرا یافتن تراز زبانآموز با بهکارگیری این روش بسیار ساده است. برای همین خیلی این نوع آزمون در مدارس و آموزشگاهها خیلی دیده میشود. ایننوع آزمون برای این نیست که به پیشرفت آموزشی زبانآموز کمکی بشود. زیرا شدیدا دلهره زا و خستهکننده هستند. ولی به سیستم آموزشگاهی کمک شایانی میکند. زیرا بیدردسرترین راه برای ارزیابی آموزشی است.
راز دوم: آموزگار زبان انگلیسی راه مهار کلاس را می داند نه رهبری آن
نخستین چیزی که آموزگار میخواهد این است که کلاس خود را مهار کنند. این برایشان از همهچیز مهمتر است. توانایی برقراری ارتباط با زبان انگلیسی و یا روال یادگیری زبانآموز برایش مهمترین موضوع نیست به جای آن این فرمانبری کلاس از ایشان است که برای آموزگار مهمترین موضوع است. توانایی ایشان در مهار دانش آموزان. چرا این موضوع برای آموزگار زبان خیلی برجسته است؟ چرا همیشه میخواهد که دانشآموز را تحت کنترل خود داشته باشد؟ آیا آدمهای بدی هستند؟ نه نیستند! به آنها دیکته شده است که اینگونه کلاس خود را مدیریت کنند. اگر در کلاسی بیست یا سی دانشآموز باشد، و آنها پیاپی درگیر حرف زدن، ورجهوورجه کردن و این سو و آن سو رفتن و سروصدا کردن باشند، تحمل این وضعیت برای آموزگار بسیار سخت و مشکل است. خیلی سخت است که در این شرایط به دانشآموز درس را آموزش داد. متأسفانه آموزگار یاد نگرفته است که چگونه کلاس را رهبری کند. توجه بفرمایید که رهبری با مهار کردن فرق دارد. رهبری کردن کلاس یعنی آموزگار طوری آموزش بدهد که دانشآموز مجذوب درس دادن ایشان شود و یکلحظه هم نتواند توجه خود را از آموزگار پرت کند. این کار انرژی فراوانی میطلبد و نیاز است که با روش ویژهای آموزش داد که همه سراپا گوش باشند و از آموزگار پیروی کنند. خیلی از آموزگاران این کار را بلد نیستند. بنابراین ناگزیرند که به مهار کلاس با انواع و اقسام روشهای ممکن روی بیاورند.
بنابراین آموزگار در کلاس، تنها برای اینکه دانشآموز را آرام نگه دارد و مهارش کند، تلاش بسیار زیادی به خرج میدهد. برای همین است که دانش آموزان را وادار میکند که از روی کتاب بهصورت طوطیوار بخواند. یا دانشآموز را وادار میکند که هر آنچه ایشان پای تخته مینویسد را بنویسد. برای همین است که میخواهد هیچ جنبشی در کلاس وجود نداشته باشد. برای همین است که به دانشآموز کار برگ میدهد. کاغذی دربرگیرنده پرسش و یا تمرین که دانشآموز بایستی آن را انجام دهد. آیا همهی اینها برای این است که این کارها بهترین روش آموزش زبان انگلیسی است؟ نخیر! ولی بهترین روش برای مهار کلاس و ارائه دادن سادهی یک درس است. بنابراین این راز دوم آموزگار است. وی میخواهد که در زمان صرفهجویی کند. او دوست ندارد که در طول هفته ساعتها زمان روی این موضوع بگذارد که چگونه کلاس را رهبری کند. این خیلی آسان است که یک کاغذ به دانشآموز داد و ایشان را درگیر کرد. کموبیش هیچگونه طراحی قبلی نمیخواهد. این موضوع هم زمان و هم انرژی آموزگار را برایش نگه میدارد.
راز سوم: کارهای دونفره و گروهی میان کلاس و آرامش آموزگار
در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی بسیار این موضوع دیده میشود که آموزگار به دانش آموزان میگوید که همکار خود را پیدا کنند و آنچه را که یاد گرفتهاند را تمرین کنند. سپس دانش آموزان دوبهدو وانمود میکنند که دارند باهم گفتگو میکنند یا از هم سؤال میپرسند. این برای آموزگار خیلی عالی است زیرا هنگامیکه دانش آموزان باهم گفتگو میکنند آموزگار میتواند استراحت کند! آموزگار میتواند گوشهای بایستد و وانمود کند که از این رفتار دانش آموزان خرسند است درحالیکه تنها دارد به استراحت خود میپردازد. در این حالت هرچقدر بیشتر دانش آموزان باهم گفتگو کنند برای آموزگار بهتر است. باز اینجا سؤالی پیش میآید که مگر این موضوع به توانبخشی گفتار دانش آموزان کمک نمیکند؟ پاسخ این است که نه بهراستی کمک خاصی نمیکند. چرا؟ زیرا دانشآموز با کسی گفتگو میکند که او نیز قادر به گفتگو به زبان انگلیسی نیست. گویشش وحشتناک است، گرامرش نادرست است. واژگان نادرست استفاده میکند. برای یادگیری زبان انگلیسی که نباید با کسی که غلط صحبت میکند گفتگو داشت. به جای آن باید به زبانی گوش داد که استاندارد باشد. برای نمونه به کسی که بومی آمریکا، کانادا یا انگلیس است. نه کسی که خودش بهسختی و دستوپاشکسته انگلیسی صحبت میکند. بنابراین این کار برای زبانآموز مفید نیست ولی برای آموزگار خیلی خوب است. هنگامیکه این اتفاق میافتد آموزگار میتواند با خیال راحت استراحت کند. باز تأکید میکنم این برای این نیست که آموزگار آدم بدی است و از قصد این کار را میکند. نه! بنده خود استاد بودهام و بهخوبی میدانم که یک ساعت آموزش چه اندازه انرژی میتواند از استاد بگیرد. یک ساعت مفید آموزشی آن اندازهای انرژی میطلبد که دیگر برای باقی روز هیچ انرژی برای استاد باقی نمانده باشد.
بنابراین نباید اساتید را گناهکار دانست بلکه این سیستم آموزشی است که جواب نمیدهد. ما مختاریم که یک سیستم آموزشی مناسب را انتخاب کنیم بنابراین همچون یک زبانآموز این مسئولیت به بر دوش شماست که راه بهتری را انتخاب کنید. در سیستم آموزشی رایج روشها طوری چیده شده است که کمترین فشار بر روی سیستم آموزشی بیاید. تمام کارهایی که در این سیستم انجام میشود بیشتر برای آسایش خود سیستم است نه برای پیشرفت شما. بنابراین شما بایستی راه بهتری را انتخاب کنید.
در نوشتار های پیشین توضیح دادهام که برای آموزش زبان انگلیسی راهبردی مناسب است که پافشاری زیادی روی گرامر زبان انگلیسی نداشته باشد و بیشتر مبتنی بر خواندن و نوشتن باشد. ارتباط، تکرار، و تمرکز سه ویژگی برجستهی این روش آموزشی است. با اتخاذ این روش هیچ گونه وابستگی به محیط کلاسی ندارید و بازدهی شما در یادگیری زبان انگلیسی بسیار بالا می رود.