100 اصطلاح عامیانه رایج انگلیسی با ترجمه و مثال

یادگیری اصطلاحات عامیانه انگلیسی (Slang) به شما کمک می‌کند مکالمات طبیعی‌تر و جذاب‌تری داشته باشید. در این مقاله ۱۰۰ اصطلاح رایج با معنی و مثال، نکات مهم قبل از استفاده از slang و روش‌های تمرین مکالمه را خواهید یافت.

۴ روز پیش منتشر شد 

زبان انگلیسی، زبانی زنده و پویاست که در کنار ساختار رسمی خود، دنیایی از اصطلاحات عامیانه (slang) را نیز در بر دارد. این اصطلاحات در مکالمات روزمره، فیلم‌ها، سریال‌ها، ترانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به‌وفور استفاده می‌شوند و نقش مهمی در طبیعی و بومی به نظر رسیدن زبان دارند. شاید در کلاس‌های آموزش زبان کمتر به آن‌ها پرداخته شود، اما اگر هدف شما تسلط بر مکالمه واقعی و درک فرهنگ بومی‌زبان‌هاست، آشنایی با slang ها ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

در این مقاله، ابتدا با صد مورد از رایج‌ترین اصطلاحات عامیانه انگلیسی آشنا می‌شوید که همراه با ترجمه و مثال ارائه شده‌اند. سپس نکاتی کاربردی برای استفاده صحیح از این اصطلاحات و روش‌هایی برای تمرین آن‌ها در مکالمه خواهید آموخت. اگر به دنبال ارتقای مهارت گفت‌وگوی خود به سطحی طبیعی‌تر و بومی‌تر هستید، این راهنما دقیقاً برای شما نوشته شده است.

100 اصطلاح عامیانه انگلیسی

۱. What's up?

معنی: چه خبر؟ / حالت چطوره؟

مثال:

— Hey Jake, what’s up?

— هی جیک، چه خبر؟

۲. Hang out

معنی: وقت گذراندن (معمولاً با دوستان)

مثال:

We’re going to hang out at the mall this afternoon.

قراره امروز عصر توی مرکز خرید بچرخیم.

۳. Cool

معنی: عالی، باحال

مثال:

That’s a cool jacket you’re wearing!

چه کاپشن باحالی پوشیدی!

۴. No way!

معنی: محاله! / جدی؟!

مثال:

You won the lottery? No way!

لاتاری بردی؟ محاله!

۵. Chill

معنی: ریلکس بودن / آرام گرفتن

مثال:

Just chill, everything’s going to be fine.

فقط آروم باش، همه‌چیز درست می‌شه.

۶. Bummer

معنی: حیف شد / بدشانسی

مثال:

You missed the concert? That’s a bummer.

کنسرت رو از دست دادی؟ حیف شد!

۷. Hit the road

معنی: راه افتادن / حرکت کردن

مثال:

We should hit the road before traffic gets bad.

باید راه بیفتیم قبل اینکه ترافیک سنگین بشه.

۸. Piece of cake

معنی: کاری که خیلی راحته

مثال:

That exam was a piece of cake.

اون امتحان خیلی راحت بود.

۹. Crash

معنی: ناگهانی خوابیدن / به شدت خسته بودن

مثال:

I was so tired last night, I crashed as soon as I got home.

دیشب خیلی خسته بودم، همین که رسیدم خونه خوابم برد.

۱۰. Couch potato

معنی: آدم تنبل که فقط جلوی تلویزیون لم داده

مثال:

Don’t be a couch potato — go outside and get some fresh air.

این‌قدر تنبلی نکن، برو بیرون یه کم هوا بخور.

۱۱. Throw shade

معنی: کنایه زدن / بدگویی کردن

مثال:

Did you hear her throw shade at her ex during the interview?

شنیدی توی مصاحبه چطور به دوست‌پسر سابقش کنایه زد؟

۱۲. Break a leg

معنی: موفق باشی! (اصطلاحی برای آرزوی موفقیت، به‌خصوص در اجراها)

مثال:

Break a leg on your performance tonight!

امشب اجرای خوبی داشته باشی!

۱۳. Hit the books

معنی: درس خواندن

مثال:

I have to hit the books this weekend — finals are next week.

این آخر هفته باید حسابی درس بخونم، هفته بعد امتحان دارم.

۱۴. Slay

معنی: فوق‌العاده عمل کردن / ترکاندن!

مثال:

You totally slayed that presentation!

ارائه‌ات محشر بود!

۱۵. I'm down

معنی: پایه‌ام / موافقم

مثال:

Wanna grab pizza later? — Yeah, I’m down.

می‌خوای بعداً بریم پیتزا؟ — آره، پایه‌ام.

۱۶. It sucks

معنی: خیلی بده / افتضاحه

مثال:

This weather sucks. It’s been raining for days.

هوا خیلی بده. چند روزه داره بارون میاد.

۱۷. Ghost someone

معنی: بی‌خبر قطع ارتباط کردن با کسی

مثال:

He totally ghosted me after our third date.

بعد از قرار سوم کلاً غیبش زد!

۱۸. No biggie

معنی: مهم نیست / چیزی نشده

مثال:

Thanks for your help! — No biggie.

مرسی بابت کمکت! — قابلی نداشت.

۱۹. Epic fail

معنی: شکست مفتضحانه

مثال:

That attempt to cook dinner was an epic fail.

تلاش برای شام پختن یه افتضاح کامل بود.

۲۰. Freak out

معنی: وحشت‌زده یا خیلی هیجان‌زده شدن

مثال:

She freaked out when she saw the spider.

وقتی عنکبوت رو دید، حسابی ترسید.

۲۱. Hit me up

معنی: باهام تماس بگیر / پیام بده

مثال:

If you wanna hang out this weekend, hit me up.

اگه می‌خوای آخر هفته بریم بیرون، یه پیامی بده.

۲۲. On point

معنی: دقیق، بی‌نقص، عالی مثال: Your outfit is totally on point today! لباست امروز واقعاً بی‌نقصه!

۲۳. Bail

معنی: زدن بیرون، پیچوندن، لغو کردن برنامه

مثال:

He bailed on the party at the last minute.

لحظه آخر مهمونی رو پیچوند.

۲۴. Low-key

معنی: در حد کم، بی‌سروصدا، پنهانی

مثال:

I’m low-key excited about the trip.

یه جورایی (بی‌سروصدا) هیجان‌زده‌م برای این سفر.

۲۵. High-key

معنی: خیلی زیاد، کاملاً آشکار

مثال:

I high-key love this song — it’s amazing.

خیلی زیاد عاشق این آهنگم — فوق‌العاده‌ست.

۲۶. Crash a party

معنی: بدون دعوت رفتن به مهمونی

مثال:

We weren’t invited but we decided to crash the party anyway.

دعوت نشده بودیم، ولی تصمیم گرفتیم بریم مهمونی!

۲۷. Dead

معنی: مُردن از خنده / خیلی خنده‌دار

مثال:

That joke was so funny — I’m dead!

اون شوخی خیلی خنده‌دار بود — مُردم از خنده!

۲۸. Savage

معنی: رک، تند، خفن (بدون ملاحظه و باحال)

مثال:

She clapped back with a savage comment.

خیلی تند و رک جوابشو داد.

۲۹. Flex

معنی: پز دادن، خودنمایی

مثال:

He always flexes his new car on Instagram.

همیشه ماشین جدیدشو تو اینستاگرام به رخ می‌کشه.

۳۰. Lit

معنی: خیلی باحال، هیجان‌انگیز، ترکونده (مخصوصاً مهمونی یا رویداد)

مثال:

That concert was lit!

اون کنسرت ترکوند!

۳۱. Throw a fit

معنی: قاطی کردن / از کوره در رفتن

مثال:

She threw a fit when she found out her phone was broken.

وقتی فهمید گوشیش خراب شده، حسابی از کوره در رفت.

۳۲. Tea (spill the tea)

معنی: شایعه، خبر داغ / غیبت کردن

مثال:

Come on, spill the tea — what happened at the party?

زود باش، بگو ببینم چه خبر بود تو مهمونی؟

۳۳. In no time

معنی: خیلی زود / تو چشم به‌هم‌زدنی

مثال:

Don’t worry, you’ll finish the project in no time.

نگران نباش، پروژه رو خیلی زود تموم می‌کنی.

۳۴. Go bananas

معنی: دیوونه شدن (از شدت خوشحالی یا عصبانیت)

مثال:

The crowd went bananas when the team scored.

تماشاگرها وقتی تیم گل زد، دیوونه شدن از خوشحالی.

۳۵. Throw someone under the bus

معنی: کسی رو قربانی کردن / زیرآب زدن

مثال:

He threw his coworker under the bus to save himself.

برای نجات خودش، همکارشو زیرآب زد.

۳۶. Cram

معنی: با عجله درس خواندن

مثال:

I had to cram all night for the math exam.

مجبور شدم کل شب رو برای امتحان ریاضی درس بخونم.

۳۷. Hang in there

معنی: مقاومت کردن / دوام آوردن

مثال:

I know it’s tough right now, but hang in there.

می‌دونم الان سخته، ولی مقاومت کن.

۳۸. Have a blast

معنی: خیلی خوش گذشتن

مثال:

We had a blast at the beach yesterday.

دیروز توی ساحل خیلی خوش گذشت.

۳۹. Beat

معنی: خیلی خسته بودن

مثال:

I’m beat after working all day.

بعد از یه روز کاری کامل، خسته و داغونم.

۴۰. Broke

معنی: بی‌پول

مثال: I can't go out this weekend — I’m totally broke.

این آخر هفته نمی‌تونم بیام بیرون — کاملاً بی‌پولم.

۴۱. Hang tight

معنی: صبر کن / منتظر بمون

مثال:

Hang tight, the doctor will see you soon.

صبر کن، دکتر الان میاد.

۴۲. Big deal

معنی: چیز مهم / موضوع جدی

مثال:

It’s just a small mistake, not a big deal.

فقط یه اشتباه کوچیکه، چیز مهمی نیست.

۴۳. Goof off

معنی: وقت تلف کردن / تنبلی کردن

مثال:

Stop goofing off and do your homework!

بس کن وقت تلف نکن، مشقاتو انجام بده!

۴۴. Zonked

معنی: خیلی خسته و خواب‌آلود

مثال:

I was totally zonked after the trip.

بعد از سفر کاملاً داغون و خواب‌آلود بودم.

۴۵. Wrap it up

معنی: جمع‌بندی کردن / تموم کردن

مثال:

Let’s wrap it up — we’ve been working for hours.

بیا جمعش کنیم، چند ساعته داریم کار می‌کنیم.

۴۶. Rip-off

معنی: چیزی که گرون‌تر از حد معمول فروخته شده / سرکیسه کردن

مثال:

This t-shirt was a total rip-off — it cost $100!

این تی‌شرت یه کلاه‌برداری کامل بود — صد دلار قیمت داشت!

۴۷. Blow off steam

معنی: تخلیه هیجان یا عصبانیت

مثال:

I went for a run to blow off some steam.

رفتم بدوم که یه کم خودمو تخلیه کنم.

۴۸. Be all ears

معنی: با دقت گوش دادن

مثال:

Tell me what happened — I’m all ears.

بگو ببینم چی شده — دارم با دقت گوش می‌دم.

۴۹. Hit the sack

معنی: خوابیدن

مثال:

I’m really tired — I’m gonna hit the sack.

خیلی خسته‌ام، می‌خوام برم بخوابم.

۵۰. Pull someone’s leg

معنی: سر به سر گذاشتن / شوخی کردن

مثال:

Relax, I’m just pulling your leg!

آروم باش، فقط داشتم باهات شوخی می‌کردم!

۵۱. Down to earth

معنی: فروتن / واقع‌بین

مثال:

Despite being famous, she’s really down to earth.

با اینکه مشهوره، واقعاً آدم خاکی‌ایه.

۵۲. Cheesy

معنی: سطحی، کلیشه‌ای، لوس

مثال:

That movie was too cheesy for me.

اون فیلم خیلی لوس و کلیشه‌ای بود.

۵۳. Jerk

معنی: آدم بی‌ادب یا اعصاب‌خُردکن

مثال:

Don’t be such a jerk — she was just trying to help.

این‌قدر بی‌ادب نباش — اون فقط می‌خواست کمک کنه.

۵۴. Rip

معنی: خدا بیامرزه / روحش شاد (مخففRest in Peace)

مثال:

RIP to one of the greatest actors of our time.

روح یکی از بهترین بازیگران دوران ما شاد.

۵۵. Screw up

معنی: گند زدن / خراب کردن

مثال:

I totally screwed up the interview.

کلاً گند زدم به مصاحبه.

۵۶. All-nighter

معنی: شب‌زنده‌داری برای کار یا درس

مثال:

I pulled an all-nighter to finish my report.

کل شب رو بیدار موندم تا گزارشم رو تموم کنم.

۵۷. Binge-watch

معنی: پشت سر هم سریال یا فیلم دیدن

مثال:

We binge-watched the whole season in one day.

کل فصل رو توی یه روز دیدیم.

۵۸. Beat around the bush

معنی: طفره رفتن / غیرمستقیم صحبت کردن

مثال:

Stop beating around the bush and tell me the truth.

دور نزن، راستشو بگو.

۵۹. Nailed it

معنی: عالی انجام دادن کاری

مثال:

You totally nailed that presentation!

ارائه‌تو عالی دادی!

۶۰. Hit the jackpot

معنی: بردن جایزه بزرگ / به موفقیت زیاد رسیدن

مثال:

I feel like I hit the jackpot with this new job.

احساس می‌کنم با این شغل جدید، بردم!

۶۱. Crash course

معنی: دوره آموزشی فشرده

مثال:

I took a crash course in Photoshop before the job interview.

قبل از مصاحبه کاری، یه دوره فشرده فوتوشاپ گذروندم.

۶۲. Hot mess

معنی: آشفته، بی‌نظم ولی گاهی بامزه

مثال:

She looked like a hot mess after the party.

بعد از مهمونی حسابی آشفته و بی‌حال شده بود.

۶۳. Get the hang of it

معنی: راه افتادن، یاد گرفتن طرز کار چیزی

مثال:

Don’t worry, you’ll get the hang of it soon.

نگران نباش، زود راه می‌افتی.

۶۴. Catch some Z’s

معنی: چرت زدن / خوابیدن

مثال:

I need to catch some Z’s before the night shift.

باید یه کم بخوابم قبل از شیفت شب.

۶۵. All over the place

معنی: آشفته، بی‌سازمان

مثال:

His thoughts were all over the place during the speech.

حرف‌هاش توی سخنرانی خیلی آشفته بود.

۶۶. Cram session

معنی: جلسه یا بازه درس خواندن فشرده قبل از امتحان

مثال:

We had a cram session the night before the test.

شب قبل امتحان یه جلسه فشرده مرور داشتیم.

۶۷. No-brainer

معنی: تصمیمی واضح و بدون نیاز به فکر زیاد

مثال:

Taking that job offer was a no-brainer.

قبول کردن اون پیشنهاد کاری تصمیم خیلی واضحی بود.

۶۸. Hit the spot

معنی: چسبید! / دقیقاً همونی بود که می‌خواستم

مثال:

That cold drink really hit the spot.

اون نوشیدنی خنک حسابی چسبید.

۶۹. In the loop

معنی: در جریان بودن

مثال:

Keep me in the loop about the project, please.

لطفاً منو در جریان پروژه بذار.

۷۰. Out of the blue

معنی: بی‌مقدمه، ناگهانی

مثال:

He called me out of the blue after years of silence.

بعد از سال‌ها یه‌دفعه بدون مقدمه زنگ زد.

۷۱. Get cold feet

معنی: جا زدن در آخرین لحظه (معمولاً به دلیل استرس یا ترس)

مثال:

She got cold feet right before the wedding.

درست قبل از عروسی پشیمون شد.

۷۲. Shoot the breeze

معنی: گپ زدن بی‌هدف و دوستانه

مثال:

We sat on the porch and shot the breeze for hours.

روی ایوان نشستیم و ساعت‌ها الکی گپ زدیم.

۷۳. Go the extra mile

معنی: فراتر از حد انتظار تلاش کردن

مثال:

He always goes the extra mile for his clients.

همیشه برای مشتری‌هاش بیشتر از حد انتظار زحمت می‌کشه.

۷۴. Lighten up

معنی: سخت نگیر / شادتر باش

مثال:

Lighten up! It’s just a joke.

سخت نگیر! فقط یه شوخی بود.

۷۵. Have a thing for

معنی: علاقه داشتن به کسی یا چیزی

مثال:

I think she has a thing for vintage clothes.

فکر کنم به لباس‌های قدیمی علاقه داره.

۷۶. In hot water

معنی: تو دردسر افتادن

مثال:

He got in hot water for missing the meeting.

به خاطر نیومدن به جلسه، تو دردسر افتاد.

۷۷. Get a kick out of

معنی: لذت بردن از چیزی / حال کردن با

مثال:

I get a kick out of watching old cartoons.

از دیدن کارتون‌های قدیمی خیلی خوشم میاد.

۷۸. Out of it

معنی: گیج یا حواس‌پرت بودن

مثال:

I didn’t sleep well and I’m totally out of it today.

دیشب خوب نخوابیدم، امروز حسابی گیجم.

۷۹. Pass out

معنی: از حال رفتن / بیهوش شدن یا خوابیدن ناگهانی

مثال:

He passed out after running for hours.

بعد از چند ساعت دویدن از حال رفت.

۸۰. In a nutshell

معنی: خلاصه و مفید

مثال:

In a nutshell, the trip was amazing.

خلاصه بگم، سفر فوق‌العاده بود.

۸۱. Bite the bullet

معنی: با چیزی سخت کنار اومدن / تن دادن به کار ناخوشایند

مثال:

I didn’t want to go to the dentist, but I had to bite the bullet.

نمی‌خواستم برم دندون‌پزشکی، ولی مجبور شدم بهش تن بدم.

۸۲. Off the hook

معنی: نجات پیدا کردن / خلاص شدن از دردسر

مثال:

Looks like you’re off the hook — the boss isn’t mad anymore.

ظاهراً خلاص شدی — رئیس دیگه عصبانی نیست.

۸۳. Cut corners

معنی: سرهم‌بندی کردن / از کیفیت زدن برای صرفه‌جویی

مثال:

They really cut corners when building this house.

موقع ساخت این خونه واقعاً از کیفیت زدن.

۸۴. The real deal

معنی: اصل کاری / واقعی

مثال:

This guy’s the real deal — he knows what he’s doing.

این طرف واقعاً اصل کاریه — می‌دونه داره چیکار می‌کنه.

۸۵. Play it by ear

معنی: هر چی پیش اومد، تصمیم گرفتن / بدون برنامه

مثال:

I’m not sure what we’ll do tonight — let’s play it by ear.

نمی‌دونم امشب چیکار کنیم — بذار ببینیم چی پیش میاد.

۸۶. Jump the gun

معنی: عجله کردن / زودتر از موعد کاری رو انجام دادن

مثال:

He jumped the gun and answered before hearing the whole question.

عجله کرد و قبل از شنیدن کامل سؤال جواب داد.

۸۷. Blow it

معنی: خراب کردن / فرصت‌سوزی کردن

مثال:

I totally blew the interview.

کلاً مصاحبه رو خراب کردم.

۸۸. Down for the count

معنی: خیلی خسته یا از پا افتاده / شکست‌خورده

مثال:

After three hours of hiking, I was down for the count.

بعد از سه ساعت کوه‌پیمایی، کاملاً از پا افتاده بودم.

۸۹. Keep it real

معنی: واقعی باش / خودت باش

مثال:

No matter what happens, always keep it real.

هر چی شد، همیشه خودت باش.

۹۰. Sleep on it

معنی: گذاشتن تصمیم‌گیری برای فردا / بیشتر فکر کردن

مثال:

I’m not sure yet — I’ll sleep on it and let you know tomorrow.

هنوز مطمئن نیستم — یه شب روش فکر می‌کنم و فردا خبر می‌دم.

۹۱. Under the weather

معنی: مریض یا بی‌حال بودن

مثال:

I’m feeling a bit under the weather today.

امروز یه کم بی‌حال و مریضم.

۹۲. Know the ropes

معنی: وارد بودن / آشنایی داشتن با کار

مثال:

Don’t worry — she knows the ropes around here.

نگران نباش، اون اینجا کاملاً وارده.

۹۳. Call it a day

معنی: کار رو تعطیل کردن / تموم کردن

مثال:

We’ve done enough. Let’s call it a day.

دیگه بسه، بیاید کار رو تموم کنیم.

۹۴. Cold turkey

معنی: یکباره ترک کردن عادت بد (مثل سیگار)

مثال:

He quit smoking cold turkey.

سیگار رو یهویی ترک کرد.

۹۵. Bend over backwards

معنی: خیلی تلاش کردن برای کمک به کسی

مثال:

I bent over backwards to help him, but he didn’t appreciate it.

خیلی تلاش کردم کمکش کنم، ولی قدر ندانست.

۹۶. Hit the nail on the head

معنی: درست و دقیق گفتن / به هدف زدن

مثال:

You hit the nail on the head with that comment.

دقیقاً حرف درست رو زدی.

۹۷. Pull it off

معنی: موفق شدن در کاری سخت

مثال:

No one thought he’d finish on time, but he pulled it off.

هیچ‌کس فکر نمی‌کرد به موقع تموم کنه، ولی موفق شد.

۹۸. Have butterflies in your stomach

معنی: دل‌شوره داشتن / اضطراب مثبت

مثال:

I always get butterflies before a big performance.

قبل از اجراهای مهم همیشه دل‌شوره می‌گیرم.

۹۹. Get the ball rolling

معنی: شروع کردن یک فعالیت یا پروژه

مثال:

Let’s get the ball rolling on this project.

بیاید این پروژه رو استارت بزنیم.

۱۰۰. Let the cat out of the bag

معنی: لو دادن راز

مثال:

He let the cat out of the bag about the surprise party.

رازی که درباره مهمونی سورپرایز بود رو لو داد.

نکاتی که قبل از استفاده از Slang باید بدانید

اصطلاحات عامیانه یا slang بخشی جذاب، پرکاربرد و غیررسمی از زبان انگلیسی هستند، اما استفاده از آن‌ها همیشه مناسب نیست. اگرچه یادگیری slang می‌تواند به طبیعی‌تر شدن مکالمات شما کمک کند، اما قبل از استفاده از آن‌ها در گفتگوها، بهتر است چند نکته مهم را در نظر داشته باشید:

۱. موقعیت و زمینه را بسنجید

اصطلاحات عامیانه معمولاً در موقعیت‌های غیررسمی، مانند گفتگو با دوستان، شبکه‌های اجتماعی، یا پیام‌های روزمره استفاده می‌شوند. استفاده از slang در محیط‌های رسمی مثل مصاحبه‌های شغلی، نامه‌های کاری یا جلسات اداری ممکن است بی‌ادبانه یا غیرحرفه‌ای به نظر برسد.

۲. مخاطب خود را بشناسید

برخی اصطلاحات عامیانه ممکن است در کشورهای مختلف (مثلاً آمریکا، انگلستان، استرالیا) معانی متفاوتی داشته باشند یا حتی در بعضی مناطق توهین‌آمیز تلقی شوند. بنابراین قبل از استفاده از یک اصطلاح، مطمئن شوید که مخاطب شما با آن آشناست و معنی آن را به‌درستی درک می‌کند.

۳. از افراط پرهیز کنید

استفاده بیش از حد از slang می‌تواند گفتار شما را سطحی یا کودکانه جلوه دهد. بهتر است این اصطلاحات را به‌صورت متعادل و فقط در جاهایی که طبیعی و مناسب به نظر می‌رسند به کار ببرید.

۴. با تلفظ و کاربرد صحیح آشنا شوید

بسیاری از slangها دارای تلفظ خاص یا کاربرد متفاوتی نسبت به معنی لغوی‌شان هستند. بهتر است آن‌ها را در متن، فیلم، سریال یا مکالمات واقعی یاد بگیرید تا در موقعیت مناسب از آن‌ها استفاده کنید.

۵. به‌روز باشید

اصطلاحات عامیانه به سرعت تغییر می‌کنند. برخی از آن‌ها ممکن است ظرف چند سال یا حتی چند ماه از مد بیفتند. پیگیری منابع به‌روز مانند شبکه‌های اجتماعی، یوتیوب، یا پادکست‌های انگلیسی‌زبان می‌تواند به شما کمک کند تا با اصطلاحات جدید آشنا شوید و از استفاده از اصطلاحات منسوخ جلوگیری کنید.

چگونه اصطلاحات عامیانه را در مکالمه تمرین کنیم؟

یادگیری اصطلاحات عامیانه فقط بخشی از مسیر است؛ بخش مهم‌تر، استفاده صحیح و طبیعی از آن‌ها در مکالمه واقعی است. برای اینکه این اصطلاحات به‌صورت فعال وارد دایره واژگان شما شوند، باید آن‌ها را به‌صورت مکرر و هدفمند تمرین کنید. در این بخش، چند روش کاربردی برای تمرین slang آورده شده است:

۱. تماشای فیلم و سریال‌های انگلیسی‌زبان

یکی از بهترین روش‌ها برای یادگیری کاربرد واقعی اصطلاحات عامیانه، تماشای فیلم‌ها و سریال‌هایی است که زبان محاوره‌ای دارند. سریال‌هایی مانند Friends، Brooklyn Nine-Nine یا Stranger Things پر از slang هستند. با دیدن این محتواها همراه با زیرنویس انگلیسی، می‌توانید معنی و موقعیت استفاده از اصطلاحات را بهتر درک کنید.

۲. تکرار و تقلید (Shadowing)

جملاتی که در آن‌ها از slang استفاده شده را بلند تکرار کنید و سعی کنید لحن، سرعت و آهنگ صحبت را شبیه گوینده اصلی کنید. این تکنیک باعث می‌شود هم تلفظ‌تان بهتر شود و هم کاربرد اصطلاحات در ذهنتان جا بیفتد.

۳. تمرین در مکالمات روزمره

اگر با کسی تمرین مکالمه می‌کنید، سعی کنید هر بار چند اصطلاح خاص را هدف‌گذاری کرده و در صحبت‌ها به‌کار ببرید. حتی اگر در ابتدای راه هستید، به‌کار بردن یکی دو اصطلاح در هر مکالمه کافی‌ست تا به‌مرور به استفاده از آن‌ها مسلط شوید.

۴. نوشتن جملات ساختگی

با استفاده از اصطلاحاتی که یاد می‌گیرید، چند جمله یا دیالوگ ساختگی بنویسید. مثلاً یک گفتگوی خیالی بین دو دوست که در حال برنامه‌ریزی برای آخر هفته هستند. این تمرین کمک می‌کند که ساختار جمله و کاربرد slang در موقعیت‌های واقعی در ذهن‌تان تثبیت شود.

۵. استفاده از اپلیکیشن زبانشناس

اپلیکیشن زبانشناس یکی از منابع کاربردی برای یادگیری زبان انگلیسی با محوریت شنیداری و محتوای واقعی است. در این برنامه می‌توانید فیلم‌ها، سریال‌ها، داستان‌ها و پادکست‌های متنوعی را با زیرنویس دنبال کنید و با انواع اصطلاحات عامیانه در موقعیت‌های طبیعی آشنا شوید. همچنین امکان تکرار، هایلایت و ساخت فلش‌کارت درون‌برنامه‌ای، یادگیری slang را آسان‌تر و مؤثرتر می‌کند.

۶. فلش‌کارت یا دفترچه شخصی بسازید

اصطلاحاتی که یاد می‌گیرید را به همراه معنی، مثال و حتی تصویر، در دفترچه‌ای بنویسید یا با اپ‌هایی مثل Anki فلش‌کارت درست کنید. مرور روزانه این اصطلاحات باعث تثبیت آن‌ها در حافظه بلندمدت شما می‌شود.

جمع‌بندی و نکات پایانی

اصطلاحات عامیانه یا slang بخش مهم و جذابی از زبان انگلیسی هستند که به صحبت‌های شما طراوت، طبیعی بودن و جذابیت می‌بخشند. اما برای استفاده صحیح و مؤثر از این اصطلاحات، لازم است نکات مهمی را مد نظر داشته باشید:

  • موقعیت و مخاطب را در نظر بگیرید: همیشه قبل از استفاده از slang، مطمئن شوید که موقعیت رسمی نیست و مخاطب شما این زبان را درک می‌کند.

  • تعادل را رعایت کنید: استفاده بیش از حد از اصطلاحات عامیانه ممکن است باعث شود گفتار شما غیرحرفه‌ای یا سخت‌فهم شود.

  • تمرین مستمر: یادگیری slang با مطالعه، شنیدن و تمرین مکالمه به شما کمک می‌کند تا این اصطلاحات را به‌صورت طبیعی و درست به کار ببرید.

  • به‌روزبودن: زبان همیشه در حال تغییر است؛ بنابراین پیگیری اصطلاحات جدید و کنار گذاشتن اصطلاحات قدیمی، شما را در جریان زبان روز قرار می‌دهد.

یادگیری و به‌کارگیری اصطلاحات عامیانه نه‌تنها باعث بهبود مهارت مکالمه و درک شنیداری شما می‌شود، بلکه به شما کمک می‌کند تا با فرهنگ و سبک زندگی مردم انگلیسی‌زبان بیشتر آشنا شوید و ارتباطی طبیعی‌تر برقرار کنید.

دیدگاهتان را بنویسید