مکالمه‌ی انگلیسی در مورد بیان احساسات با ترجمه‌ی فارسی

در این مقاله به بررسی چند مکالمه‌ی انگلیسی در مورد بیان احساسات می‌پردازیم. تا پایان این مطلب همراه ما باشید.

در این مقاله، با آموزش مکالمه‌ی انگلیسی به بررسی هنر بیان احساسات و اهمیت آن می‌پردازیم.

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد بیان احساسات بین گابریل و جان

گابریل با دوستش جان ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که او از موضوعی ناراحت است. گویا در محل کارش با رئیس خود دچار مشکل شده است. از این رو جان سعی می‌کند او را آرام کند و این مکالمه‌ی انگلیسی بین آن‌ها شکل می‌گیرد:

Gabriel: Hi John, how are you feeling today?

گابریل: سلام جان، امروز حالت چطوره؟

John: I'm feeling a bit down, to be honest. I had a rough day at work.

جان: راستش را بخواهی کمی احساس ناراحتی می‌کنم. روز کاری سختی داشتم.

Gabriel: I'm sorry to hear that. What happened?

گابریل: از شنیدن این حرف متاسفم. چی شده؟

John: Well, I had a meeting with my boss and he criticized me for not meeting the deadline. He said I was lazy and incompetent.

جان: خب، من با رئیسم جلسه داشتم و او از من انتقاد کرد که مهلت مقرر را رعایت نکرده‌ام. گفت من تنبل و ناتوان هستم.

Gabriel: That's harsh. How did you react?

گابریل: این خیلی بده. چه واکنشی نشون دادی؟

John: I tried to explain that I was working hard, but I had some technical issues that delayed my progress. But he didn't listen. He just yelled at me and threatened to fire me if I don't improve.

جان: سعی کردم توضیح بدهم که سخت کار می‌کنم، اما مشکلات فنی داشتم که پیشرفتم را به تاخیر انداخت. اما او گوش نکرد. او فقط بر سر من فریاد زد و تهدیدم کرد که اگر بهبود پیدا نکنم، مرا اخراج خواهد کرد.

Gabriel: That's unfair. He should have been more understanding and supportive. You don't deserve to be treated like that.

گابریل: این بی‌انصافی است. او باید بیشتر درک می‌کرد و حمایت می‌کرد. تو لایق چنین رفتاری نیستی.

John: Thanks, Gabriel. You're very kind. I appreciate your empathy.

جان: ممنون گابریل. تو خیلی مهربونی. من از همدلی تو قدردانی می‌کنم.

Gabriel: You're welcome, John. I'm here for you. You can always talk to me if you need someone to listen.

گابریل: خواهش می‌کنم، جان. من در خدمتم. همیشه می‌توانی با من صحبت کنی اگر به کسی نیاز داری که گوش دهد.

John: Thank you, Gabriel. You're a good friend. You make me feel better.

جان: ممنون گابریل. تو دوست خوبی هستی. تو باعث می‌شوی من حالم بهتر باشد.

Gabriel: I'm glad to hear that. You know, you have a lot of positive qualities. You're smart, creative, and hard-working. You should be proud of yourself.

گابریل: از شنیدن آن خوشحالم. می‌دانی، تو ویژگی‌های مثبت زیادی داری. باهوش، خلاق و سخت‌کوشی. باید به خودت افتخار کنی.

John: Thanks, Gabriel. That means a lot to me. You're very good at expressing your emotions. How do you do that?

جان: ممنون، گابریل. این برای من خیلی ارزشمند است. تو خیلی خوب احساساتت را بیان می‌کنی. چطور این کار را می‌کنی؟

Gabriel: Well, I learned from my therapist. She taught me how to identify and communicate my feelings in a healthy way. It helps me to cope with stress and improve my relationships.

گابریل: خوب، من از درمانگرم یاد گرفتم. او به من یاد داد که چگونه احساساتم را به روشی سالم شناسایی و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم. این به من کمک می‌کند تا با استرس کنار بیایم و روابطم را بهبود ببخشم.

John: That sounds helpful. Maybe I should see a therapist too.

جان: مفید به نظر می‌رسه. شاید من هم باید به یک درمانگر مراجعه کنم.

Gabriel: I think that would be a good idea. Therapy can be very beneficial for anyone who wants to improve their mental health and well-being.

گابریل: فکر می‌کنم ایده‌ی خوبی باشد. درمان می‌تواند برای هر کسی که می‌خواهد سلامت روان و رفاه خود را بهبود بخشد بسیار مفید باشد.

John: Thanks for the suggestion, Gabriel. I'll look into it.

جان: ممنون از پیشنهادت، گابریل. من بررسی می‌کنم.

Gabriel: You're welcome, John. I hope you feel better soon. And remember, you're not alone. I'm always here for you.

گابریل: خواهش می‌کنم جان. امیدوارم هر چه زودتر خوب شوی و به یاد داشته باشی، تنها نیستی. من همیشه در خدمتتم.

John: Thank you, Gabriel. You're the best.

جان: ممنون گابریل. تو بهترینی.

جملات و اصطلاحات مهم انگلیسی در مورد بیان احساسات

I'm feeling a bit down.

این جمله برای بیان احساس ناراحتی یا افسردگی به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند sad, depressed, blue یا unhappy هم استفاده کنید.

I had a rough day at work.

این جمله برای توصیف یک روز سخت یا بد در محل کار یا زندگی به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند tough, hard, bad یا awful هم استفاده کنید.

That's harsh.

این اصطلاح برای نشان دادن انتقاد شدید یا بی‌رحمانه به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند cruel, unfair, mean یا rude هم استفاده کنید.

I appreciate your empathy.

این جمله برای تشکر از کسی که درک و همدردی خود را با شما نشان می‌دهد به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند sympathy, compassion, understanding یا kindness هم استفاده کنید.

You make me feel better.

این جمله برای بیان اثر مثبت کسی روی حال و احساسات شما به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند happier, calmer, more confident یا more hopeful هم استفاده کنید.

You're very good at expressing your emotions.

این جمله برای تعریف از کسی که می‌تواند احساسات خود را به‌خوبی بیان کند به کار می‌رود. می‌توانید از کلمات دیگری مانند communicating, describing, sharing یا showing هم استفاده کنید.

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد بیان احساسات بین رابرت و ایزابل

ایزابل نگران امتحانی است که در پیش رو دارد و در این مورد با دوستش رابرت صحبت می‌کند. رابرت به او کمک می‌کند به‌صورت اصولی احساسات خود را بروز دهد و این مکالمه‌ی انگلیسی بین آن‌ها شکل می‌گیرد:

Robert: Hi Isabel, how are you doing today?

رابرت: سلام ایزابل، امروز چطوری؟

Isabel: Hi Robert, I'm feeling a bit stressed and worried about my upcoming exam.

ایزابل: سلام رابرت، من کمی استرس دارم و نگران امتحان آینده‌ام هستم.

Robert: I'm sorry to hear that. What are you stressed about?

رابرت: متاسفم که این را می‌شنوم. برای چی استرس داری؟

Isabel: Well, I have to study a lot of material in a short time, and I'm not sure if I can remember everything. I'm also worried about the difficulty of the questions and the grading criteria.

ایزابل: خب، من باید در مدت کوتاهی مطالب زیادی را مطالعه کنم و مطمئن نیستم که بتوانم همه‌چیز را به خاطر بسپارم. من نگران سختی سوالات و معیارهای نمره‌دهی نیز هستم.

Robert: I understand. It's normal to feel stressed and worried before an exam. But you don't have to let it overwhelm you. You can do some things to cope with your emotions and prepare better for the exam.

رابرت: می‌فهمم. طبیعی است که قبل از امتحان احساس استرس و نگرانی کنی. اما لازم نیست اجازه دهی تو را تحت تاثیر قرار دهد. برای کنار آمدن با احساسات و آمادگی بهتر برای امتحان می‌توانی کارهایی را انجام دهی.

Isabel: Like what?

ایزابل: مثلا چی؟

Robert: For example, you can make a study plan and stick to it. You can also review the main concepts and practice some sample questions. You can also ask for help from your teacher or classmates if you have any doubts or difficulties.

رابرت: به‌عنوان مثال، می‌توانی یک برنامه‌ی مطالعه تهیه کنی و به آن پایبند باشید. همچنین می‌توانی مفاهیم اصلی را مرور کنی و چند نمونه سوال را تمرین کنی. همچنین در صورت داشتن هر گونه شک یا مشکل می‌توانی از معلم یا هم‌کلاسی‌های خود کمک بخواهی.

Isabel: That sounds helpful. Thanks for the advice.

ایزابل: مفید به نظر می‌رسه. ممنون برای توصیه‌ات.

Robert: You're welcome. Another thing you can do is to take care of yourself. You can eat well, sleep well, exercise, and relax. You can also do some activities that make you happy, like listening to music, reading a book, or watching a movie.

رابرت: خواهش می‌کنم. کار دیگری که می‌توانی انجام دهی این است که از خودت مراقبت کنی. می‌توانی خوب غذا بخوری، خوب بخوابی، ورزش و استراحت کنی. همچنین می‌توانی فعالیت‌هایی را انجام دهی که باعث خوشحالی تو می‌شوند، مانند گوش دادن به موسیقی، خواندن کتاب یا تماشای فیلم.

Isabel: You're right. I should take care of myself too. Sometimes I forget to do that when I'm stressed.

ایزابل: حق با توست. من هم باید مواظب خودم باشم. گاهی اوقات وقتی استرس دارم فراموش می‌کنم این کار را انجام دهم.

Robert: It's important to balance your study and your well-being. You can also talk to someone you trust, like a friend, a family member, or a counselor. They can listen to you and support you.

رابرت: مهم است که بین مطالعه و رفاه خود تعادل برقرار کنی. همچنین می‌توانی با فردی که به او اعتماد داری صحبت کنی، مانند یک دوست، یکی از اعضای خانواده یا یک مشاور. آن‌ها می‌توانند به تو گوش دهند و از تو حمایت کنند.

Isabel: I appreciate that. You're a good friend, Robert. You always listen to me and support me.

ایزابل: من قدردان آن هستم. تو دوست خوبی هستی رابرت. تو همیشه به من گوش می‌دهی و از من حمایت می‌کنی.

Robert: Thank you, Isabel. You're a good friend too. I'm here for you anytime you need me. And I'm sure you'll do well on your exam. You're smart and hard-working. You've got this!

رابرت: ممنون، ایزابل. تو هم دوست خوبی هستی هر زمان که به من نیاز داشتی من اینجا هستم و مطمئنم که در امتحان خود موفق خواهی شد. تو باهوش و سخت‌کوش هستی. تو موفق میشی!

Isabel: Thank you, Robert. You've made me feel better. I'll try to follow your suggestions and cope with my stress and worry. And I'll let you know how it goes.

ایزابل: متشکرم، رابرت. تو باعث شدی حالم بهتر بشه. سعی می‌کنم به پیشنهاداتت عمل کنم و با استرس و نگرانی خود کنار بیایم و من به تو اطلاع خواهم داد که چگونه پیش می‌رود.

Robert: You're welcome, Isabel. I'm glad I could help. And I'm looking forward to hearing from you. Good luck!

رابرت: خواهش می‌کنم ایزابل. خوشحالم که تونستم کمک کنم و من مشتاقانه منتظر شنیدن هستم. موفق باشی!

Isabel: Thanks! Bye for now!

ایزابل: ممنون! فعلا خداحافظ!

Robert: Bye!

رابرت: خداحافظ!

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد بیان احساسات بین میا و ابیگیل

ابیگیل و میا دوستانی صمیمی هستند. ابیگیل با هیجان زیاد احساسات خود را در مورد پذیرش در دانشگاه بروز می‌دهد. میا با دیدن انرژی ابیگیل در مورد بیان احساسات با او صحبت می‌کند. به گفت‌وگوهای جالب بین این دو دوست دقت کنید:

Mia: Hi Abigail, how are you today?

میا: سلام ابیگیل، امروز چطوری؟

Abigail: I'm great, Mia. I have some exciting news to share with you.

ابیگیل: من عالی‌ام، میا. خبرهای هیجان‌انگیزی دارم که با تو در میان بگذارم.

Mia: Really? What is it?

میا: واقعا؟ چی؟

Abigail: I just got accepted into the university of my dreams!

ابیگیل: من به‌تازگی در دانشگاه رویاهایم قبول شدم!

Mia: Wow, that's amazing! Congratulations, Abigail. I'm so happy for you.

میا: وای، این شگفت‌انگیز است! تبریک می‌گویم، ابیگیل. خیلی برایت خوشحالم.

Abigail: Thank you, Mia. You are such a good friend. I appreciate your support and encouragement.

ابیگیل: ممنون میا. تو خیلی دوست خوبی هستی. من از حمایت و تشویق تو قدردانی می‌کنم.

Mia: You're welcome, Abigail. You deserve this. You worked so hard for it.

میا: خواهش می‌کنم، ابیگیل. تو لیاقت این را داری. خیلی براش زحمت کشیدی.

Abigail: Thanks, Mia. You know, I think it's important to express our emotions in a positive way. It makes us feel good and it also strengthens our relationships.

ابیگیل: ممنون، میا. می‌دانی، من فکر می‌کنم مهم است که احساسات خود را به شیوه‌ای مثبت بیان کنیم. این به ما احساس خوبی می‌دهد و همچنین روابط ما را تقویت می‌کند.

Mia: I agree, Abigail. Expressing our emotions can help us cope with stress, communicate better, and improve our well-being.

میا: با تو موافقم، ابیگیل. بیان احساسات ما می‌تواند به ما کمک کند با استرس کنار بیاییم، بهتر ارتباط برقرار کنیم و رفاه خود را افزایش دهیم.

Abigail: Exactly. For example, when I feel happy, I like to smile, laugh, and say thank you. When I feel excited, I like to jump, clap, and share my joy with others. What about you, Mia? How do you express your emotions?

ابیگیل: دقیقا. به‌عنوان مثال، وقتی احساس خوشحالی می‌کنم، دوست دارم لبخند بزنم، بخندم و تشکر کنم. وقتی احساس هیجان می‌کنم، دوست دارم بپرم، کف بزنم و شادی خود را با دیگران تقسیم کنم. تو چی میا؟ چگونه احساسات خود را بیان می‌کنی؟

Mia: Well, when I feel happy, I like to hug, sing, and dance. When I feel excited, I like to scream, high-five, and celebrate with others.

میا: خب، وقتی خوشحالم، دوست دارم بغل کنم، بخوانم و برقصم. وقتی هیجان‌زده هستم، دوست دارم جیغ بزنم، دست بزنم و با دیگران جشن بگیرم.

Abigail: That sounds fun, Mia. I think we have a lot in common. We both love to express our emotions in a lively and enthusiastic way.

ابیگیل: به نظر سرگرم‌کننده است، میا. من فکر می‌کنم ما نقاط مشترک زیادی داریم. هر دوی ما دوست داریم احساسات خود را به شیوه‌ای زنده و پرشور ابراز کنیم.

Mia: Yes, we do, Abigail. We are both very expressive and energetic people. I think that's why we get along so well.

میا: بله، ما همینطور هستیم، ابیگیل. ما هر دو خیلی پرجنب‌وجوش و پرانرژی هستیم. فکر می‌کنم به همین دلیل با هم خوب سازگاری داریم.

Abigail: Me too, Mia. I'm so glad we are friends. You always make me feel happy and excited.

ابیگیل: من هم میا. خیلی خوشحالم که با هم دوستیم. تو همیشه باعث خوشحالی و هیجان در من می‌شوی.

Mia: And you always make me feel happy and excited too, Abigail. You are the best.

میا: و تو همیشه باعث می‌شوی من هم خوشحال و هیجان‌زده باشم، ابیگیل. تو بهترینی.

Abigail: Aww, thank you, Mia. You are the best too.

ابیگیل: اوه، متشکرم، میا. تو هم بهترینی.

جملات و اصطلاحات مهم مکالمه انگلیسی در مورد بیان احساسات

I have some exciting news to share with you.

این جمله را می‌توانید برای اعلام خبر خوش یا مهم به دوستان یا خانواده‌ی خود به کار ببرید.

Congratulations, Abigail. I'm so happy for you.

این جمله را می‌توانید برای تبریک گفتن به کسی که موفقیتی را کسب کرده است به کار ببرید.

You are such a good friend. I appreciate your support and encouragement.

این جمله را می‌توانید برای تشکر از دوست خود برای کمک و حمایتش به کار ببرید.

سخن پایانی

در این مقاله به بررسی چند مکالمه‌ی انگلیسی درباره‌ی بیان احساسات پرداختیم. با تمرین مکالمه‌ی روزمره‌ی انگلیسی می‌توانید به‌راحتی احساسات خود را به زبان انگلیسی بروز دهید و به شخصیتی تاثیرگذار تبدیل شوید. این فرصت جذاب برای یادگیری گفت‌وگوی انگلیسی را از دست ندهید.