آموزش مکالمهی انگلیسی دربارهی دوست موضوع امروز مقالهی ما است. در ادامه چند مکالمهی انگلیسی در مورد دوست را با هم میخوانیم. تا پایان همراه ما باشید.
مکالمهی انگلیسی در مورد دوست بین لیلی و سارا
لیلی در رابطهی دوستانهی خود با میا و ابیگیل دچار مشکل شده است. آنقدر احساس ناراحتی میکند که تصمیم میگیرد برای حل مشکلش با دوست دیگرش بهنام سارا مشورت کند و این مکالمهی انگلیسی جالب بین آنها شکل میگیرد:
Lily: Hi, Sara. How are you?
لیلی: سلام سارا. چطوری؟
Sara: Hi, Lily. I'm fine, thanks. How about you?
سارا: سلام لیلی. من خوبم، ممنون، تو چطوری؟
Lily: I'm good, too. Listen, I need your advice on something.
لیلی: من هم خوبم. گوش کن، در مورد چیزی به راهنماییات نیاز دارم.
Sara: Sure, what is it?
سارا: حتما. موضوع چیه؟
Lily: Well, you know Mia and Abigail, right?
لیلی: خب، تو میا و ابیگیل را میشناسی، درست است؟
Sara: Yeah, of course. They're both your friends.
سارا: بله، البته. آنها هر دو دوست تو هستند.
Lily: Yeah, but I have a problem. They don't get along with each other, and they always want me to choose sides.
لیلی: آره، اما من یک مشکل دارم. آنها با هم کنار نمیآیند و همیشه از من میخواهند طرفشان را بگیرم.
Sara: Oh, that's tough. How do they make you choose sides?
سارا: اوه، این سخته. چطور میخواهند تو را وادار کنند طرفشان را بگیری؟
Lily: Well, for example, Mia wants me to go to the movies with her on Saturday, but Abigail wants me to go to the park with her. They both say that if I don't go with them, they won't be my friends anymore.
لیلی: خب، مثلا میا از من میخواهد که شنبه با او به سینما بروم، اما ابیگیل از من میخواهد که با او به پارک بروم. هر دو میگویند اگر من با آنها نروم دیگر دوست من نخواهند بود.
Sara: That's not fair. They shouldn't put you in that position.
سارا: این عادلانه نیست. آنها نباید تو را در این موقعیت قرار دهند.
Lily: I know, right? But I don't know what to do. I like them both, but I can't please them both.
لیلی: میدونم درسته؟ اما نمیدانم چه کنم. من هر دو را دوست دارم اما نمیتوانم هر دو را راضی کنم.
Sara: Well, I think you should think about what kind of friends they are. Do they respect you? Do they support you? Do they make you happy?
سارا: خب، من فکر میکنم باید به این فکر کنی که آنها چه نوع دوستانی هستند. آیا به تو احترام میگذارند؟ آیا از تو حمایت میکنند؟ آیا تو را خوشحال میکنند؟
Lily: Hmm, that's a good question. Well, Mia is very fun and outgoing. She always makes me laugh and invites me to do exciting things. But she can also be very bossy and selfish. She doesn't listen to me when I have a problem, and she always wants to do things her way.
لیلی: هوم، این سوال خوبی است. خب، میا بسیار سرگرمکننده و برونگرا است. او همیشه مرا میخنداند و مرا به انجام کارهای هیجانانگیز دعوت میکند. اما او همچنین بسیار رئیس و خودخواه است. وقتی مشکلی دارم به من گوش نمیدهد و همیشه میخواهد کارها را به روش خودش انجام دهد.
Sara: And what about Abigail?
سارا: و ابیگیل چطور؟
Lily: Abigail is very kind and caring. She always listens to me and helps me with my homework. But she can also be very shy and boring. She doesn't like to try new things, and she always worries about everything.
لیلی: ابیگیل بسیار مهربان و دلسوز است. او همیشه به من گوش میدهد و در انجام تکالیف به من کمک میکند. اما او همچنین میتواند بسیار خجالتی و خستهکننده باشد. او دوست ندارد چیزهای جدید را امتحان کند و همیشه نگران همهچیز است.
Sara: I see. Well, they both have their pros and cons. But you have to decide which one is more compatible with you. Which one shares your values and interests? Which one makes you feel more comfortable and confident?
سارا: میفهمم. خب، هر دوی آنها جوانب مثبت و منفی خود را دارند. اما تو باید تصمیم بگیری که کدامیک با تو سازگارتر است. کدامیک با ارزشها و علایق تو اشتراک دارد؟ کدامیک به تو احساس راحتی و اعتمادبهنفس بیشتری میدهد؟
Lily: Well, I think Abigail is more compatible with me. We have more things in common, and she understands me better. Mia is fun, but sometimes she makes me feel stressed and pressured.
لیلی: خب، فکر میکنم ابیگیل با من سازگارتر است. ما چیزهای مشترک بیشتری داریم و او بهتر مرا درک میکند. میا سرگرمکننده است اما گاهی باعث میشود من احساس استرس و فشار کنم.
Sara: Then maybe you should go with Abigail on Saturday. And you should tell Mia how you feel. Maybe she will understand and respect your choice.
سارا: پس شاید باید شنبه با ابیگیل بروی و به میا بگویی چه احساسی داری. شاید او انتخاب شما را درک کند و به آن احترام بگذارد.
Lily: Maybe you're right. But I'm afraid of losing Mia as a friend. She's been my friend for a long time.
لیلی: شاید حق با تو باشد. اما من میترسم که میا را بهعنوان دوست از دست بدهم. او برای مدت طولانی دوست من است.
Sara: I understand. But you can't keep pretending that everything is fine. You have to be honest with yourself and with her. Maybe she will change her attitude and be more supportive of you. Or maybe she will move on and find other friends. Either way, you have to do what's best for you.
سارا: فهمیدم. اما نمیتوانی مدام وانمود کنی که همهچیز خوب است. باید با خودت و با او صادق باشی. شاید او نگرش خود را تغییر دهد و بیشتر از تو حمایت کند. یا شاید او ادامه دهد و دوستان دیگری پیدا کند. در هر صورت، باید بهترین کار را برای خودت انجام دهی.
Lily: You're right. Thank you, Sara. You're such a good friend.
لیلی: حق با توست. ممنون سارا، تو خیلی دوست خوبی هستی.
Sara: You're welcome, Lily. I'm always here for you.
سارا: خواهش میکنم، لیلی. من همیشه در خدمتم.
جملات و اصطلاحات مهم مکالمه انگلیسی در مورد دوست
I need your advice on something.
این جمله را میتوان برای درخواست کمک یا راهنمایی از کسی استفاده کرد.
They don't get along with each other.
این اصطلاح برای توصیف دو یا چند نفر که با هم سازگاری ندارند و اغلب با هم مشکل دارند به کار میرود.
They shouldn't put you in that position.
این جمله را میتوان برای ابراز همدردی و حمایت از کسی که در شرایط سخت یا ناعادلانه قرار گرفته است به کار برد.
They both have their pros and cons.
این عبارت برای بیان اینکه هر دو گزینه یا شخص مزایا و معایب خود را دارند به کار میرود.
You have to be honest with yourself and with her.
این جمله را میتوان برای تشویق کسی به صداقت و روشنگری در روابط خود با دیگران استفاده کرد.
مکالمهی انگلیسی در مورد دوست بین امیلی و شارلوت
امیلی و شارلوت دوستانی قدیمی و صمیمی هستند. در دیداری که با هم دارند در مورد گذراندن اوقات فراغت و علاقهمندیهای خود با هم صحبت میکنند و حتی برنامهای میچینند. به این مکالمهی انگلیسی جذاب توجه کنید:
Emily: Hi Charlotte, how are you?
امیلی: سلام شارلوت، خوبی؟
Charlotte: I'm good, thanks. How about you?
شارلوت: من خوبم، ممنون. تو چطوری؟
Emily: I'm fine, too. So, what do you like to do in your free time?
امیلی: من هم خوبم. خب، دوست داری در اوقات فراغت خود چه کار کنی؟
Charlotte: Well, I have a lot of hobbies. I like reading, watching movies, playing video games, and listening to music.
شارلوت: خب، من سرگرمیهای زیادی دارم. مطالعه، تماشای فیلم، بازیهای ویدئویی و گوش دادن به موسیقی را دوست دارم.
Emily: Wow, you have a lot of interests. What kind of books and movies do you like?
امیلی: عجب علایق زیادی داری. چه نوع کتابها و فیلمهایی را دوست داری؟
Charlotte: I like fantasy and science fiction books and movies. They are very imaginative and exciting. How about you?
شارلوت: من کتابها و فیلمهای فانتزی و علمی-تخیلی را دوست دارم. بسیار تخیلی و هیجانانگیز هستند. تو چطور؟
Emily: I like them, too. But I also like comedy and romance. They make me laugh and feel happy.
امیلی: من هم آنها را دوست دارم. اما کمدی و عاشقانه را هم دوست دارم. باعث میشوند بخندم و احساس خوشحالی کنم.
Charlotte: I see. Do you have any favorite books or movies?
شارلوت: میفهمم. آیا کتاب یا فیلم موردعلاقهای داری؟
Emily: Yes, I do. My favorite book is Harry Potter and my favorite movie is The Hunger Games. They are both very thrilling and captivating. What are yours?
امیلی: بله، دارم. کتاب موردعلاقهی من هری پاتر و فیلم موردعلاقهی من بازیهای گرسنگی است. هر دو بسیار هیجانانگیز و فریبندهاند. تو چی؟
Charlotte: My favorite book is The Lord of the Rings and my favorite movie is Star Wars. They are both epic and amazing. I love the characters and the stories.
شارلوت: کتاب موردعلاقهی من ارباب حلقهها و فیلم موردعلاقهی من جنگ ستارگان است. هر دو حماسی و شگفتانگیزاند. من عاشق شخصیتها و داستانها هستم.
Emily: I agree. They are both great. Do you also like playing video games?
امیلی: موافقم. هر دو عالیاند. آیا تو همبازیهای ویدئویی را دوست داری؟
Charlotte: Yes, I do. I play video games with my friends online. It's very fun and interactive. We play games like Minecraft, Fortnite, and Among Us.
شارلوت: بله، دوست دارم. من با دوستانم آنلاین بازی میکنم. خیلی سرگرمکننده و تعاملی است. ما بازیهایی مانند ماینکرفت، فورت نایت و امانگ آس را بازی میکنیم.
Emily: I play video games, too. But I prefer offline games. I like games like The Sims, Animal Crossing, and Stardew Valley. They are very relaxing and creative.
امیلی: من همبازیهای ویدئویی بازی میکنم. اما من بازیهای آفلاین را ترجیح میدهم. من بازیهایی مانند سیمز، انیمال کراسینگ و دره استاردیو را دوست دارم. بسیار آرامشبخش و خلاقانه هستند.
Charlotte: I see. They sound nice. What kind of music do you like?
شارلوت: متوجه شدم. خیلی خوبن. چه نوع موسیقی را دوست داری؟
Emily: I like pop and rock music. They are very catchy and energetic. I like singers like Taylor Swift, Ed Sheeran, and Imagine Dragons. What about you?
امیلی: من موسیقی پاپ و راک را دوست دارم. بسیار جذاب و پرانرژی هستند. خوانندگانی مانند تیلور سویفت، اد شیرن و را ایمجین درگنز را دوست دارم. تو چطور؟
Charlotte: I like classical and jazz music. They are very soothing and elegant. I like composers like Mozart, Beethoven, and Chopin. And I also like singers like Frank Sinatra, Ella Fitzgerald, and Louis Armstrong.
شارلوت: من موسیقی کلاسیک و جاز را دوست دارم. بسیار آرامبخش و فاخر هستند. آهنگسازانی مانند موتزارت، بتهوون و شوپن را دوست دارم و همچنین خوانندگانی مانند فرانک سیناترا، الا فیتزجرالد و لوئیس آرمسترانگ را دوست دارم.
Emily: I see. They are very different from mine. But I respect your taste. Do you play any musical instruments?
امیلی: میفهمم. علایق تو با من بسیار متفاوت است. اما من به سلیقهات احترام میگذارم. آیا موسیقی مینوازی؟
Charlotte: Yes, I do. I play the piano and the violin. I have been playing them since I was a child. Do you play any musical instruments?
شارلوت: بله، مینوازم. پیانو و ویولن میزنم. من از بچگی آنها را مینواختم. آیا تو ساز میزنی؟
Emily: No, I don't. But I wish I could. I think playing music is very cool and impressive.
امیلی: نه، نمیزنم. اما ای کاش میتوانستم. بهنظر من نواختن موسیقی بسیار جالب و تاثیرگذار است.
Charlotte: Thank you. Maybe you can learn someday. It's never too late to start.
شارلوت: متشکرم. شاید روزی بتوانی یاد بگیری. هیچ وقت برای شروع دیر نیست.
Emily: Maybe you're right. Thank you for the encouragement. You're a very good friend.
امیلی: شاید حق با تو باشد. از تشویقت ممنونم. تو دوست خیلی خوبی هستی.
Charlotte: You're welcome. And you're a very good friend, too. I'm glad we have some common hobbies and interests. It makes our friendship stronger.
شارلوت: خواهش میکنم و تو هم دوست خیلی خوبی هستی. خوشحالم که سرگرمیها و علایق مشترکی داریم. دوستی ما را قویتر میکند.
Emily: I agree. I enjoy talking to you and spending time with you. You're very fun and interesting.
امیلی: موافقم. از صحبت کردن و گذراندن وقت با تو لذت میبرم. بسیار سرگرمکننده و جالب هستی.
Charlotte: Thank you. I feel the same way. You're very kind and friendly.
شارلوت: متشکرم. من هم همین حس را دارم. تو خیلی مهربان و دوستانه هستی.
Emily: Thank you. Well, I have to go now. But I hope we can talk again soon.
امیلی: ممنون. خب حالا باید بروم. اما امیدوارم بهزودی دوباره صحبت کنیم.
Charlotte: Me too. Take care and have a nice day.
شارلوت: من هم همینطور. مراقب خودت باش و روز خوبی داشته باشی.
Emily: You too. Bye.
امیلی: تو هم همینطور. خداحافظ.
Charlotte: Bye.
شارلوت: خداحافظ.
جملات و اصطلاحات مهم مکالمهی انگلیسی در مورد دوست
What do you like to do in your free time?
این جمله یک راه خوب برای شروع یک مکالمه در مورد علایق شخصی است.
I like fantasy and science fiction books and movies. They are very imaginative and exciting.
این جمله یک راه خوب برای بیان نوع کتابها و فیلمهایی است که دوست دارید و دلیل آن را توضیح میدهد.
Do you have any favorite books or movies?
این جمله یک راه خوب برای ادامه دادن یک مکالمه در مورد کتابها و فیلمها است.
I like pop and rock music. They are very catchy and energetic. I like singers like Taylor Swift, Ed Sheeran, and Imagine Dragons.
این جمله یک راه خوب برای بیان نوع موسیقیای است که دوست دارید و دلیل آن را توضیح میدهد.
Do you play any musical instruments?
این جمله یک راه خوب برای پرسیدن از طرف مقابل است که آیا سازی مینوازد یا نه.
مکالمهی انگلیسی در مورد دوست بین الیزابت و آملیا
الیزابت و آملیا دوستانی قدیمی هستند که خاطرات زیادی با هم دارند. در این دیدارشان در مورد سفرها و تفریحاتی که با هم داشتند صحبت میکنند و این گفتوگوی انگلیسی جذاب بین آنها شکل میگیرد:
Elizabeth: Hi Amelia, how are you?
الیزابت: سلام آملیا، خوبی؟
Amelia: I'm good, thanks. How about you?
آملیا: من خوبم، ممنون. تو چطوری؟
Elizabeth: I'm fine too. I was just thinking about our old times together. Do you remember when we went to Paris for a week?
الیزابت: من هم خوبم. داشتم به روزهای گذشته که با هم بودیم فکر میکردم. یادت هست یک هفته رفتیم پاریس؟
Amelia: Of course I do! That was such a fun trip. We saw so many beautiful places and ate so much delicious food.
آملیا: البته که یادم هست! اون سفر خیلی خوش گذشت. ما خیلی جاهای زیبایی دیدیم و غذاهای خوشمزهای خوردیم.
Elizabeth: Yeah, and we also met those nice guys at the Eiffel Tower. They were so funny and charming.
الیزابت: بله و ما همچنین با آن پسرهای جذاب در برج ایفل ملاقات کردیم. خیلی بامزه و جذاب بودند.
Amelia: Haha, yeah. They invited us to join them for a boat ride on the Seine. That was so romantic.
آملیا: هاها، آره. آنها از ما دعوت کردند تا برای قایقسواری در رود سن به آنها بپیوندیم. خیلی رمانتیک بود.
Elizabeth: I know, right? We had such a great time with them. I wonder what they are doing now.
الیزابت: میدانم، درست است؟ با آنها خیلی خوش گذشت. برایم سوال شده که آنها در حال حاضر چه کار میکنند.
Amelia: Me too. Maybe we should try to contact them and see if they want to meet up again.
آملیا: منم همینطور. شاید باید سعی کنیم با آنها تماس بگیریم و ببینیم که آیا آنها میخواهند دوباره ما را ببینند یا خیر.
Elizabeth: That would be awesome. Maybe we can go back to Paris someday and relive those memories.
الیزابت: عالیه. شاید بتوانیم روزی به پاریس برگردیم و آن خاطرات را زنده کنیم.
Amelia: I would love that. Paris is such a magical city. I'm so glad we went there together.
آملیا: من دوستش دارم. پاریس شهری جادویی است. خیلی خوشحالم که با هم به آنجا رفتیم.
Elizabeth: Me too. You are such a good friend, Amelia. I'm so lucky to have you in my life.
الیزابت: من هم همینطور. تو خیلی دوست خوبی هستی آملیا. من خیلی خوششانسم که تو را در زندگیام دارم.
Amelia: Aww, thank you, Elizabeth. You are the best friend I ever had. I love you so much.
آملیا: اوه، متشکرم، الیزابت. تو بهترین دوستی هستی که تابهحال داشتم من تو رو خیلی دوست دارم.
Elizabeth: I love you too, Amelia. You always make me happy and laugh.
الیزابت: من هم دوستت دارم آملیا. همیشه منو خوشحال میکنی و میخندانی.
Amelia: You are the same for me, Elizabeth. You always support me and understand me.
آملیا: تو هم برای من همینطور هستی، الیزابت. تو همیشه از من حمایت میکنی و مرا درک میکنی.
جملات و اصطلاحات مهم مکالمهی انگلیسی در مورد دوست
Hi Amelia, how are you?
این یک جملهی رایج برای شروع یک مکالمهی دوستانه است.
Of course I do!
این یک اصطلاح برای نشان دادن قطعیت و تایید است.
I know, right?
این یک اصطلاح برای نشان دادن موافقت با نظر فرد دیگر است.
Maybe we should try to contact them and see if they want to meet up again.
این جمله برای پیشنهاد دادن یک ایده یا برنامه است.
That would be awesome.
این یک اصطلاح برای نشان دادن تمایل و هیجان است.
You are such a good friend, Amelia.
این یک جمله برای نشان دادن تقدیر و احترام است.
I love you so much.
این جمله برای نشان دادن عاطفه و ارتباط نزدیک است.
مکالمهی انگلیسی در مورد دوست بین ناتالی، لیلی و هانا
ناتالی، لیلی و هانا سه دوست صمیمی و قدیمی هستند. آنها وقتی دور هم جمع میشوند از خستگی کار و اینکه نیاز به تفریح و آرامش دارند صحبت میکنند. این مکالمهی انگلیسی جذاب بین آنها شکل میگیرد:
Natalie: Hi girls, how are you doing?
ناتالی: سلام دخترا، حالتون چطوره؟
Lily: I'm good, thanks. How about you?
لیلی: من خوبم، ممنون. تو چطوری؟
Hannah: I'm fine too. Just a bit tired from work.
هانا: من هم خوبم. فقط کمی از کار خسته شدم.
Scarlett: Me too. I need some fun and relaxation.
اسکارلت: من هم همینطور. من به کمی تفریح و آرامش نیاز دارم.
Natalie: Well, I have an idea. Why don't we do something together this weekend?
ناتالی: خب، من یک ایده دارم. چرا این آخر هفته با هم کاری انجام نمیدهیم؟
Lily: That sounds great. What do you have in mind?
لیلی: عالیه. چی تو فکرته؟
Natalie: How about trying a new restaurant? I heard there is a new Thai place that opened nearby. It has good reviews and reasonable prices.
ناتالی: چطوره به سراغ یک رستوران جدید بریم؟ شنیدم یک رستوران تایلندی جدید نزدیک اینجا باز شده. نظرات خوبی داره و قیمتهاش مناسبه.
Lily: I love Thai food. That sounds delicious.
لیلی: من عاشق غذاهای تایلندی هستم. بهنظر خوشمزه میاد.
Hannah: Me too. I'm in.
هانا: منم همینطور. من پایهام.
Scarlett: I'm not a big fan of spicy food, but I'm willing to give it a try. Maybe they have some mild dishes too.
اسکارلت: من زیاد طرفدار غذاهای تند نیستم اما حاضرم آن را امتحان کنم. شاید غذاهای ملایم هم داشته باشند.
Natalie: OK, then it's settled. Let's go to the Thai restaurant on Saturday night. What time is good for you?
ناتالی: باشه پس حل شد. شنبه شب بریم رستوران تایلندی. چه ساعتی برای شما خوب است؟
Lily: How about 7 pm?
لیلی: ساعت ۷ بعدازظهر چطور؟
Hannah: That works for me.
هانا: این برای من خوبه.
Scarlett: Me too.
اسکارلت: من هم همینطور.
Natalie: Great. I'll make a reservation then. See you on Saturday, girls.
ناتالی: عالیه، پس من رزرو میکنم. شنبه میبینمتون، دخترا.
Lily: See you. Bye.
لیلی: میبینمت. خداحافظ.
Hannah: Bye.
هانا: خداحافظ.
Scarlett: Bye.
اسکارلت: خداحافظ.
[The next day, Natalie calls Lily]
(روز بعد، ناتالی با لیلی تماس میگیرد.)
Natalie: Hi Lily, it's me, Natalie.
ناتالی: سلام لیلی، منم، ناتالی.
Lily: Hi Natalie, what's up?
لیلی: سلام ناتالی، چه خبر؟
Natalie: I just wanted to confirm our plan for tomorrow. Are you still up for the Thai restaurant?
ناتالی: من فقط میخواستم برنامهی فردامون رو تایید کنم. آیا هنوز برای رستوران تایلندی آمادهای؟
Lily: Of course. I'm looking forward to it.
لیلی: البته. من مشتاقانه منتظر آن هستم.
Natalie: Me too. I checked their menu online and it looks amazing. They have a lot of options, from noodles and rice to curry and soup. And they also have some vegetarian and vegan dishes.
ناتالی: منم همینطور. من منوی آنها را آنلاین بررسی کردم و به نظر شگفتانگیز است. گزینههای زیادی دارند، از رشتهفرنگی و برنج گرفته تا کاری و سوپ و همچنین برخی غذاهای گیاهی و وگان را دارند.
Lily: Wow, that's awesome. I'm sure we'll find something we like.
لیلی: وای، عالیه. مطمئنم چیزی را که دوست داریم، پیدا میکنیم.
Natalie: Yeah. And I also read that they have a live band playing on weekends. They play some traditional Thai music and some modern songs too.
ناتالی: آره و من هم خوندم که آنها یک گروه اجرای زنده در آخر هفته دارند. آنها موسیقی سنتی تایلندی و بعضی از آهنگهای مدرن را هم مینوازند.
Lily: That sounds fun. I love music.
لیلی: جالب به نظر میرسد. من عاشق موسیقی هستم.
Natalie: Me too. I think it will be a great night.
ناتالی: منم همینطور. فکر میکنم یک شب عالی خواهد بود.
Lily: I agree. I can't wait to see you and the others.
لیلی: موافقم. بیصبرانه منتظر دیدن تو و بقیه هستم.
Natalie: Me too. OK, I'll see you tomorrow at 7 pm. Don't be late.
ناتالی: منم همینطور. باشه فردا ساعت ۷ شب میبینمت. دیر نکن.
Lily: I won't. Bye.
لیلی: دیر نمیکنم. خداحافظ.
Natalie: Bye.
ناتالی: خداحافظ.
جملات و اصطلاحات مهم مکالمهی انگلیسی در مورد دوست
How are you doing?
این یک راه متداول برای سلام کردن و ابراز علاقه به حال و احوال با دیگران است.
Why don't we do something together this weekend?
این یک راه خوب برای پیشنهاد دادن یک برنامهی مشترک است.
What do you have in mind?
این یک راه مودبانه برای پرسیدن نظر یا ایدهی دیگران است.
That sounds great/delicious/fun.
این عبارت یک راه ساده و مثبت برای نشان دادن توافق یا تمایل به یک برنامه یا ایده است.
I'm not a big fan of…
این عبارت یک راه ملایم برای نشان دادن عدم علاقه به چیزی است.
I'm willing to give it a try.
این جمله یک راه خوب برای نشان دادن انعطافپذیری شما به تجربه کردن چیزهای جدید است.
What time is good for you?
این یک راه مودبانه برای هماهنگ کردن زمان یک برنامه یا قرار است.
Don't be late.
این جمله یک راه کوتاه و مستقیم برای تاکید بر رعایت زمان یک برنامه یا قرار است.
سخن پایانی
در این مقاله چند مکالمهی انگلیسی در مورد دوست را با هم مرور کردیم و چیزهای زیادی یاد گرفتیم. مکالمهی روزمرهی انگلیسی بین دوستان میتواند تاثیر زیادی در بهبود مهارتهای زبانی شما داشته باشد و حتی باعث تقویت ارتباطات شما شود. این فرصت جذاب را از دست ندهید.