در این مقاله با آموزش مکالمهی انگلیسی دربارهی کارهای خانه به شما نشان خواهیم داد که چگونه کارهای روزمرهی خانه میتوانند فرصتهای بیشماری را برای بهبود مکالمه به زبان انگلیسی فراهم کنند. تا انتها همراه ما باشید تا با مطالعهی چند مکالمهی انگلیسی در مورد کارهای خانه به تقویت مهارتهای زبانی خود بپردازید.
مکالمهی انگلیسی در مورد کارهای خانه بین جنیفر و پاتریشیا
پاتریشیا و جنیفر هر دو مادران خانهداری هستند که بیشتر زمان خود را در خانه به سر میبرند. پاتریشیا برخلاف جنیفر از کارهای خانه متنفر است. از این رو با جنیفر صحبت میکند و رازهایی که باعث میشود جنیفر از انجام کارهای خانه لذت ببرد را کشف میکند. این مکالمهی انگلیسی بین آنها شکل میگیرد:
Jennifer: Hi Patricia, how are you doing today?
جنیفر: سلام پاتریشیا، امروز چطوری؟
Patricia: Hi Jennifer, I'm fine, thanks. How about you?
پاتریشیا: سلام جنیفر، من خوبم، ممنون. تو چطوری؟
Jennifer: I'm good, too. I just finished cleaning my house and I feel so refreshed.
جنیفر: من هم خوبم. من تازه تمیز کردن خانهام را تمام کردم و احساس شادابی میکنم.
Patricia: Wow, good for you. I wish I had your motivation. I hate doing housework.
پاتریشیا: وای، خوش به حالت. کاش انگیزهی تو را داشتم. از انجام کارهای خانه متنفرم.
Jennifer: Really? Why do you hate it?
جنیفر: واقعا؟ چرا ازش متنفری؟
Patricia: Well, it's boring, tedious, and never-ending. There's always something to clean, wash, or tidy up. And it takes so much time and energy.
پاتریشیا: خب، این کار خستهکننده، زمانبر و بیپایان است. همیشه چیزی برای تمیز کردن، شستن یا مرتب کردن وجود دارد و زمان و انرژی زیادی میگیرد.
Jennifer: I see. But don't you enjoy the results? I mean, having a clean and organized house makes me feel happy and relaxed. It also helps me focus on other things, like work or hobbies.
جنیفر: میفهمم. اما آیا از نتایج آن لذت نمیبری؟ منظورم این است که داشتن یک خانهی تمیز و منظم به من احساس شادی و آرامش میدهد. همچنین به من کمک میکند روی چیزهای دیگر تمرکز کنم؛ مانند کار یا سرگرمی.
Patricia: I guess you have a point. But I still find it hard to get started. How do you do it? Do you have any tips or tricks to make housework more fun and easy?
پاتریشیا: نکتهی خوبی گفتی. اما باز هم شروع کردن برایم سخت است. چگونه آن را انجام میدهی؟ آیا راهنمایی یا ترفندی برای سرگرمکننده کردن و آسان کردن کارهای خانه داری؟
Jennifer: Sure, I have some. For example, I like to listen to music or podcasts while I clean. It makes the time go faster and I learn something new or enjoy some entertainment.
جنیفر: مطمئنا، بله من دارم. بهعنوان مثال، من دوست دارم هنگام تمیز کردن به موسیقی یا پادکست گوش کنم. این باعث میشود زمان سریعتر بگذرد و چیز جدیدی یاد بگیرم یا از سرگرمی لذت ببرم.
Patricia: That sounds nice. What kind of music or podcasts do you listen to?
پاتریشیا: خوبه. چه نوع موسیقی یا پادکستهایی گوش میدهی؟
Jennifer: Well, it depends on my mood. Sometimes I listen to upbeat music to get me energized, sometimes I listen to calm music to relax me, and sometimes I listen to something funny or interesting to keep me engaged.
جنیفر: خب، این به روحیهی من بستگی دارد. گاهی به موسیقی شاد گوش میدهم تا انرژی بگیرم، گاهی به موسیقی آرام گوش میدهم تا آرامش داشته باشم و گاهی به چیز خندهدار یا جالبی گوش میدهم تا درگیر کار بمانم.
Patricia: I see. What else do you do?
پاتریشیا: میفهمم. دیگه چه میکنی؟
Jennifer: Another thing I do is to break down the tasks into smaller and manageable chunks. I don't try to do everything at once, because that would overwhelm me. I just focus on one room or one area at a time, and I reward myself with a break or a treat when I finish it.
جنیفر: کار دیگری که انجام میدهم این است که وظایف را به قسمتهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنم. سعی نمیکنم همهی کارها را یکجا انجام دهم، زیرا این کار من را کلافه میکند. من فقط روی یک اتاق یا یک بخش از خانه، در یک زمان تمرکز میکنم و وقتی آن را به پایان میرسانم با استراحت یا یک چیز لذتبخش به خودم پاداش میدهم.
Patricia: That sounds smart. How do you reward yourself?
پاتریشیا: هوشمندانه است. چگونه به خودت پاداش میدهی؟
Jennifer: Well, it depends on what I feel like. Sometimes I reward myself with a cup of coffee or tea, sometimes with a snack or a dessert, and sometimes with a book or a movie.
جنیفر: خب، بستگی به احساس من دارد. گاهی اوقات با یک فنجان قهوه یا چای، گاهی با یک میانوعده یا یک دسر و گاهی با کتاب یا فیلم به خودم پاداش میدهم.
Patricia: I see. Anything else?
پاتریشیا: متوجهم. دیگه چی؟
Jennifer: One more thing I do is to make it a habit. I don't wait until my house is a mess to start cleaning. I do a little bit every day, so it doesn't pile up. I also have a schedule and a routine, so I know what to do and when to do it.
جنیفر: یک کار دیگر که انجام میدهم این است که آن را به یک عادت تبدیل کنم. منتظر نمیمانم تا خانهام به هم بریزد تا شروع به تمیز کردن کنم. من هرروز کمی این کار را انجام میدهم، بنابراین روی هم جمع نمیشود. همچنین یک برنامه و یک روال (روتین) دارم، بنابراین میدانم چه کاری را چه زمانی انجام دهم.
Patricia: That sounds helpful. How do you make a schedule and a routine?
پاتریشیا: مفید به نظر میرسه. چگونه یک برنامه و یک روتین درست میکنی؟
Jennifer: Well, I use a planner or an app to keep track of my tasks and deadlines. I also assign different days for different chores, like laundry on Mondays, dusting on Tuesdays, vacuuming on Wednesdays, and so on. I also try to do the most important or urgent things first, and the less important or easy things later.
جنیفر: خب، من از یک برنامهریز یا یک اپلیکیشن برای پیگیری وظایف و ضربالاجلهایم استفاده میکنم. همچنین روزهای مختلفی را برای کارهای مختلف تعیین میکنم، مانند شستوشوی لباسها در دوشنبه، گردگیری در روز سهشنبه، جاروبرقی در چهارشنبهها و... همچنین سعی میکنم اول کارهای مهم یا فوری را انجام دهم و بعد کارهایی که کمتر مهماند یا آساناند را انجام دهم.
Patricia: I see. You're very organized and disciplined. I admire that.
پاتریشیا: میفهمم. تو خیلی منظم و متعهدی. تحسینت میکنم.
Jennifer: Thank you. But you know, it's not that hard once you get used to it. And it's worth it, trust me. You'll feel much better when your house is clean and tidy.
جنیفر: ممنون. اما میدانی، زمانی که به آن عادت کنی چندان سخت نیست و ارزشش را دارد، به من اعتماد کن. وقتی خانهات تمیز و مرتب باشد، احساس خیلی بهتری خواهی داشت.
Patricia: You're right. Maybe I should give it a try. Thank you for sharing your tips and tricks with me. You've inspired me to do some housework today.
پاتریشیا: حق با توست. شاید باید امتحانش کنم ممنون از اینکه نکات و ترفندهای خودت را با من در میان گذاشتی. تو به من انگیزه دادی تا امروز کارهای خانه را انجام دهم.
Jennifer: You're welcome. I'm glad I could help. Let me know how it goes, okay?
جنیفر: خواهش میکنم. خوشحالم که توانستم کمک کنم. به من بگو چطور پیش میرود، باشه؟
Patricia: Okay, I will. Thanks again, Jennifer. Bye for now.
پاتریشیا: باشه، انجام میدم. بازم ممنون، جنیفر. فعلا خداحافظ.
Jennifer: Bye, Patricia. Have a nice day.
جنیفر: خداحافظ، پاتریشیا. روز خوبی داشته باشی.
مکالمهی انگلیسی در مورد کارهای خانه بین باربارا و مارگارت
مارگارت با دنبال کردن چند تکنیک خانهداری جذاب به همهی کارهای خود میرسد. باربارا که در مدیریت امور خانه و امور خارج از خانه مشکل دارد با مارگارت در این باره صحبت میکند و این مکالمهی انگلیسی جذاب بین آنها شکل میگیرد:
Barbara: Hi Margaret, how are you? You look so relaxed and happy today.
باربارا: سلام مارگارت، خوبی؟ امروز خیلی آرام و شاد به نظر میرسی.
Margaret: Hi Barbara, I'm doing great. Thanks for asking. I've been following some new housekeeping techniques that have made my life so much easier.
مارگارت: سلام باربارا، حالم عالی است. ممنون که پرسیدی. من چند تکنیک جدید خانهداری را دنبال میکنم که زندگی من را بسیار آسان کرده است.
Barbara: Really? What kind of techniques?
باربارا: واقعا؟ چه نوع تکنیکهایی؟
Margaret: Well, for starters, I've been using a weekly planner to organize my tasks and schedule. It helps me prioritize what's important and avoid procrastination. I also set realistic goals and reward myself when I achieve them.
مارگارت: خب، برای شروع، من از یک برنامهریز هفتگی برای سازماندهی وظایف و برنامهی خود استفاده کردهام. این به من کمک میکند تا چیزهای مهم را اولویتبندی کنم و از به تعویق انداختن آن جلوگیری کنم. همچنین اهداف واقعبینانهای را تعیین میکنم و در صورت رسیدن به آنها به خودم پاداش میدهم.
Barbara: That sounds very smart. What else do you do?
باربارا: خیلی هوشمندانه به نظر میرسد. دیگه چه میکنی؟
Margaret: I also try to declutter and clean as I go. I don't let things pile up or get messy. I have a place for everything and I put everything back in its place. This way, I save time and energy in the long run.
مارگارت: من هم سعی میکنم در حین کار، مرتب و تمیز کنم. اجازه نمیدهم همهچیز روی هم انباشته یا بههمریخته شود. من برای هر چیزی جایی دارم و همهچیز را سر جای خودش قرار میدهم. به این ترتیب در درازمدت در زمان و انرژی صرفهجویی میکنم.
Barbara: I see. That makes sense. Do you have any tips for laundry and dishes?
باربارا: میفهمم. منطقی است. آیا برای شستن لباس و ظروف نکتهای داری؟
Margaret: Yes, I do. I always sort my laundry by color and fabric before washing. I use cold water and eco-friendly detergent to save money and the environment. I also hang my clothes to dry instead of using the dryer. For dishes, I rinse them right after using and load them in the dishwasher. I run the dishwasher only when it's full and use the shortest cycle possible.
مارگارت: بله، دارم. من همیشه قبل از شستن، لباسهایم را بر اساس رنگ و پارچه مرتب میکنم. من برای صرفهجویی در هزینه و حفظ محیطزیست از آب سرد و مواد شویندهی سازگار با محیطزیست استفاده میکنم. همچنین بهجای استفاده از خشککن لباسهایم را برای خشک شدن آویزان میکنم. برای ظروف، بلافاصله بعد از استفاده آنها را آبکشی کرده و در ماشین ظرفشویی قرار میدهم. من ماشین ظرفشویی را فقط وقتی پر است استفاده میکنم و از کوتاهترین چرخهی ممکن استفاده میکنم.
Barbara: Wow, you're really good at this. I'm impressed. Do you have any advice for cooking and grocery shopping?
باربارا: وای، تو واقعا در این کار خوب هستی. من تحتتاثیر قرار گرفتم. آیا توصیهای برای آشپزی و خرید مواد غذایی داری؟
Margaret: Sure. I like to plan my meals ahead and make a shopping list. I buy only what I need and avoid impulse purchases. I also look for discounts and coupons to save some cash. For cooking, I use simple recipes that don't require too many ingredients or steps. I also cook in bulk and freeze the leftovers for later.
مارگارت: حتما. من دوست دارم وعدههای غذایی خود را از قبل برنامهریزی کنم و یک لیست خرید تهیه کنم. فقط آنچه را که نیاز دارم خریداری میکنم و از خریدهای ناگهانی اجتناب میکنم. همچنین بهدنبال تخفیف و کوپن برای صرفهجویی در پول نقد هستم. برای پختوپز، از دستورالعملهای ساده استفاده میکنم که نیازی به مواد یا مراحل زیادی ندارد. من همچنین غذا را به مقدار زیاد میپزم و باقیماندهها را برای استفادهی بعدی در فریزر نگه میدارم.
Barbara: You're amazing, Margaret. You've inspired me to try some of these techniques myself. Thank you for sharing them with me.
باربارا: تو فوقالعادهای، مارگارت. به من انگیزه دادی که خودم برخی از این تکنیکها را امتحان کنم. از اینکه آنها را با من به اشتراک گذاشتی متشکرم.
Margaret: You're very welcome, Barbara. I'm glad I could help. Let me know how it goes for you.
مارگارت: خواهش میکنم، باربارا. خوشحالم که توانستم کمک کنم به من اطلاع بده که برای تو چگونه پیش میرود.
Barbara: I will. Thanks again. Have a wonderful day.
باربارا: اطلاع میدهم. بازم ممنون. روز فوقالعادهای داشته باشی.
Margaret: You too. Bye for now.
مارگارت: تو هم همینطور. فعلا خداحافظ.
مکالمهی انگلیسی در مورد کارهای خانه بین جسیکا و بتی
جسیکا و بتی دوستانی قدیمی هستند. چند وقت یک بار با هم ملاقات میکنند و در مورد موضوعات مختلف با هم صحبت میکنند. موضوع امروز صحبت این دو دوست قدیمی کارهای خانه است و این مکالمهی انگلیسی جذاب بین آنها شکل میگیرد:
Jessica: Hi Betty, how are you today?
جسیکا: سلام بتی، امروز چطوری؟
Betty: Hi Jessica, I'm fine, thanks. How about you?
بتی: سلام جسیکا، من خوبم، ممنون. تو چطوری؟
Jessica: I'm good, too. I just finished cleaning my house. It took me almost three hours!
جسیکا: من هم خوبم. من تازه تمیز کردن خانهام را تمام کردم. تقریبا سه ساعت طول کشید!
Betty: Wow, that's a lot of work. Why did you spend so much time on it?
بتی: واو، این کار خیلی زیاده. چرا اینقدر وقت گذاشتی روش؟
Jessica: Well, you know, I like to keep my house neat and tidy. I also enjoy changing the arrangements and decorations every once in a while. It makes me feel refreshed and happy.
جسیکا: خب، میدونی، من دوست دارم خانه را منظم و مرتب نگه دارم. من هم چند وقت یک بار از تغییر چیدمان و دکوراسیون لذت میبرم. این به من احساس سرزندگی و شادی میدهد.
Betty: I see. What kind of arrangements and decorations do you have in your house?
بتی: میفهمم. چه نوع چیدمان و دکوراسیونی در خانه داری؟
Jessica: I have a lot of plants, flowers, candles, and paintings. I love nature and art, so I try to bring them into my home. I also have some cushions, rugs, and curtains that match the color scheme of each room. I think they create a cozy and warm atmosphere.
جسیکا: من تعداد زیادی گیاه، گل، شمع و نقاشی دارم. من عاشق طبیعت و هنر هستم، بنابراین سعی میکنم آنها را به خانهی خود بیاورم. همچنین چند کوسن، فرش و پرده دارم که با رنگ هر اتاق مطابقت دارد. من فکر میکنم آنها یک فضای دنج و گرم ایجاد میکنند.
Betty: That sounds lovely. Can I see some pictures of your house?
بتی: دوستداشتنی به نظر میرسد. میتوانم چند عکس از خانهی شما ببینم؟
Jessica: Sure, I'll send you some right now. Here you go.
جسیکا: حتما، همین الان برایت میفرستم. بفرمایید.
Betty: Oh, wow, your house is beautiful! I love the way you arranged and decorated everything. It looks so inviting and comfortable.
بتی: اوه، وای، خانهی شما زیباست! من عاشق نحوهی چیدمان و تزیین همهچیز هستم. خیلی جذاب و راحت به نظر میرسد.
Jessica: Thank you, Betty. You're very kind. I'm glad you like it.
جسیکا: متشکرم، بتی. تو خیلی مهربونی. خوشحالم که دوست داری.
Betty: I do. I wish I could do the same with my house, but I don't have much time or talent for that.
بتی: دوستش دارم. ایکاش میتوانستم همین کار را با خانهام انجام دهم، اما وقت و استعداد زیادی برای این کار ندارم.
Jessica: Don't say that, Betty. You can do anything you set your mind to. And you don't need to spend a lot of time or money on it. You can start with small changes, like adding some flowers, pictures, or candles to your rooms. They can make a big difference.
جسیکا: اینو نگو بتی. تو میتوانی هر کاری را که در ذهن خود داری انجام دهی و نیازی به صرف زمان و هزینهی زیاد برای آن نداری. میتوانی با تغییرات کوچک شروع کنی، مانند اضافه کردن تعدادی گل، عکس یا شمع به اتاقهای خود. آنها میتوانند تفاوت بزرگی ایجاد کنند.
Betty: Really? Do you think so?
بتی: واقعا؟ آیا تو هم چنین فکر میکنی؟
Jessica: Of course. And if you need any help or advice, I'm always here for you. I'd love to help you make your house more beautiful and cozy.
جسیکا: البته و اگر به کمک یا راهنمایی نیاز داری، من همیشه در خدمتم. من دوست دارم به تو کمک کنم خانهی خود را زیباتر و دنجتر کنی.
Betty: Thank you, Jessica. You're such a good friend. I appreciate your offer. Maybe we can go shopping together for some home accessories next week.
بتی: متشکرم، جسیکا. تو خیلی دوست خوبی هستی من از پیشنهاد تو قدردانی میکنم. شاید هفتهی آینده با هم برای خرید لوازم منزل برویم.
Jessica: That sounds like a great idea. Let's do that. I'm sure we'll have a lot of fun.
جسیکا: این ایده عالی است. بیا این کار را انجام دهیم. مطمئنم خیلی بهمون خوش میگذره.
Betty: Me too. I can't wait. Thanks again, Jessica. You're the best.
بتی: منم همینطور. بیصبرانه منتظرم. بازم ممنون جسیکا. تو بهترینی.
Jessica: You're welcome, Betty. You're the best, too.
جسیکا: خواهش میکنم، بتی. تو هم بهترینی.
سخن پایانی
اتفاقات روزمره، فرصتهایی ارزشمند هستند که میتوانند به شما کمک کنند تا با اعتمادبهنفس بیشتری به زبان انگلیسی صحبت کنید و از آن بهرهمند شوید. به این تجربههای کوچک توجه کنید و از آنها برای بهبود مهارتهای مکالمهی خود استفاده کنید. این فرصت طلایی برای تمرین مکالمهی روزمرهی انگلیسی را از دست ندهید.