فصل تابستان مملو از ماجراهای جدید، دیدار با فرهنگهای مختلف و شکلگیری لحظاتی خاص است که به یاد میمانند. این تجربیات، فرصتی عالی برای بهبود مهارتهای زبانی ما، بهویژه در زمینهی آموزش مکالمهی انگلیسی برای ما فراهم میکند. در این مقاله چند مکالمهی انگلیسی در مورد تعطیلات تابستان را برایتان آماده کردهایم. تا انتها همراه ما باشید.
مکالمهی انگلیسی در مورد تعطیلات تابستان بین لیندا و توماس
لیندا و توماس دوستان قدیمی هستند و در دیداری که با هم دارند در مورد برنامههای تعطیلات تابستانی خود با یکدیگر صحبت میکنند. به این گفتوگوی انگلیسی جذاب توجه کنید:
Linda: Hi Thomas, how are you?
لیندا: سلام توماس، خوبی؟
Thomas: Hi Linda, I'm good, thanks. How about you?
توماس: سلام لیندا، من خوبم، ممنون. تو چطور؟
Linda: I'm fine, too. I was wondering if you have any plans for the holidays.
لیندا: من هم خوبم. میخواستم بدونم برای تعطیلات برنامهای داری؟
Thomas: Well, I'm thinking of going to Italy. I've always wanted to visit Rome and Venice.
توماس: خب، در فکر رفتن به ایتالیا هستم. من همیشه دوست داشتم از رم و ونیز دیدن کنم.
Linda: Wow, that sounds amazing. I love Italy. It's such a beautiful and romantic country.
لیندا: وای، به نظر شگفتانگیز است. من ایتالیا را دوست دارم. این کشور بسیار زیبا و رمانتیک است.
Thomas: Have you been there before?
توماس: قبلا اونجا بودی؟
Linda: Yes, I went there last year with my family. We had a great time. We saw the Colosseum, the Vatican, the Leaning Tower of Pisa, and many other attractions.
لیندا: بله، سال گذشته با خانوادهام به آنجا رفتم. به ما خیلی خوش گذشت. ما کولوسئوم، واتیکان، برج پیزا و بسیاری از جاذبههای دیگر را دیدیم.
Thomas: That's awesome. What was your favorite place?
توماس: عالیه مکان موردعلاقهی تو کجا بود؟
Linda: I think Venice was my favorite. It was so charming and unique. I loved riding the gondola and seeing the canals and bridges.
لیندا: فکر میکنم ونیز موردعلاقهی من بود. خیلی جذاب و بینظیر بود. من عاشق تلهکابین و دیدن کانالها و پلها بودم.
Thomas: I can't wait to see it for myself. How long did you stay there?
توماس: من نمیتوانم صبر کنم تا خودم آن را ببینم. چه مدت آنجا ماندی؟
Linda: We stayed there for a week. It was enough to see the main sights, but I wish we had more time to explore the countryside and the smaller towns.
لیندا: ما یک هفته آنجا ماندیم. برای دیدن مناظر اصلی کافی بود، اما ایکاش زمان بیشتری برای گشتوگذار در حومهی شهر و شهرهای کوچکتر داشتیم.
Thomas: I see. Well, I'm planning to stay there for two weeks. I hope that will be enough.
توماس: میفهمم. خب، من قصد دارم دو هفته آنجا بمانم. امیدوارم همین کافی باشد.
Linda: I'm sure you'll have a wonderful time. Italy is a great choice for a holiday.
لیندا: مطمئنم بهت خوش میگذره. ایتالیا یک انتخاب عالی برای تعطیلات است.
Thomas: Thank you. What about you? Where are you going for the holidays?
توماس: ممنون. تو چطور؟ برای تعطیلات کجا میروی؟
Linda: I'm going to Thailand. I've heard it's a very exotic and exciting destination.
لیندا: من به تایلند میروم. شنیدهام که یک مقصد بسیار عجیب و هیجانانگیز است.
Thomas: Really? That's interesting. What are you going to do there?
توماس: واقعا؟ جالبه. اونجا میخواهی چهکار کنی؟
Linda: I'm going to visit Bangkok, the capital city, and then go to some of the islands in the south. I want to see the temples, the markets, the beaches, and the wildlife.
لیندا: من قصد دارم از بانکوک، پایتخت تایلند، بازدید کنم و سپس به بعضی از جزایر جنوب بروم. من میخواهم معابد، بازارها، سواحل و حیات وحش را ببینم.
Thomas: That sounds like a lot of fun. Do you like spicy food?
توماس: به نظر خیلی سرگرمکننده است. آیا غذای تند دوست داری؟
Linda: I do. I love Thai food. It's so flavorful and diverse.
لیندا: دوست دارم. من عاشق غذاهای تایلندی هستم. خیلی خوشطعم و متنوعه.
Thomas: Me too. I'm sure you'll enjoy the cuisine there. How long are you staying there?
توماس: منم همینطور. مطمئنم از غذاهای آنجا لذت میبری. چه مدت آنجا میمانی؟
Linda: I'm staying there for three weeks. I think that will be enough to see and do everything I want.
لیندا: من سه هفته آنجا میمانم. فکر میکنم برای دیدن و انجام هر کاری که میخواهم کافی باشد.
Thomas: That's great. Thailand is a great choice for a holiday.
توماس: عالی است. تایلند یک انتخاب عالی برای تعطیلات است.
Linda: Thank you. I'm really looking forward to it.
لیندا: ممنون. من واقعا منتظر آن هستم.
Thomas: Me too. Well, I guess we both have some amazing holidays ahead of us.
توماس: منم همینطور. خب، حدس میزنم هر دوی ما تعطیلات شگفتانگیزی در پیش داریم.
Linda: Yes, we do. I hope you have a safe and enjoyable trip to Italy.
لیندا: بله، داریم. امیدوارم سفری امن و لذتبخش به ایتالیا داشته باشی.
Thomas: Thank you. You too. Have a wonderful time in Thailand.
توماس: ممنون. تو هم همینطور. اوقات خوشی را در تایلند سپری کنی.
Linda: Thanks. Bye for now.
لیندا: ممنون. فعلا خداحافظ.
Thomas: Bye.
توماس: خداحافظ.
مکالمهی انگلیسی در مورد تعطیلات تابستان بین کریستوفر و دوروتی
کریستوفر تعطیلات تابستانی خود را در سوئیس گذراند و با دوروتی که تصمیم گرفته بود در برلین تعطیلات خود را بگذراند، صحبت کرد. هر دو توانستند لحظات جالبی را تجربه کنند و این مکالمهی انگلیسی بین آنها شکل گرفت:
Dorothy: Hi, Christopher. How was your summer vacation?
دوروتی: سلام، کریستوفر. تعطیلات تابستانیات چطور بود؟
Christopher: Hi, Dorothy. It was great. I went to Switzerland with my family and we did a lot of hiking and sightseeing.
کریستوفر: سلام، دوروتی. عالی بود. من با خانوادهام به سوئیس رفتم و پیادهروی و گشتوگذار زیادی انجام دادیم.
Dorothy: Wow, that sounds amazing. What did you see there?
دوروتی: وای، این شگفتانگیز به نظر میرسد. اونجا چی دیدی؟
Christopher: We saw the Matterhorn, the Alps, the Rhine Falls, and some beautiful lakes and villages. It was like a fairy tale.
کریستوفر: ماترهورن، آلپ، آبشار راین و چند دریاچه و دهکدهی زیبا را دیدیم. مثل یک افسانه بود.
Dorothy: I bet it was. Did you take any photos?
دوروتی: شرط میبندم که اینطور بود. عکس گرفتی؟
Christopher: Yes, I did. I have them on my phone. Do you want to see them?
کریستوفر: بله، گرفتم. من آنها را در تلفنم دارم. میخواهی آنها را ببینی؟
Dorothy: Sure, I'd love to.
دوروتی: مطمئنا، من خیلی دوست دارم.
Christopher: Here, look at this one. This is the Matterhorn, the most famous mountain in Switzerland. It's very impressive, isn't it?
کریستوفر: اینجا، به این یکی نگاه کن. این کوه ماترهورن، معروفترین کوه سوئیس است. خیلی تاثیرگذار است، اینطور نیست؟
Dorothy: It is. It looks like a giant pyramid. How high is it?
دوروتی: همینطور است. شبیه یک هرم غولپیکر است. ارتفاعش چقدر؟
Christopher: It's about 4,478 meters high. We didn't climb it, of course. We just admired it from a distance.
کریستوفر: ارتفاع آن حدود ۴۴۷۸ متر است. البته ما از آن صعود نکردیم. فقط از دور تحسینش کردیم.
Dorothy: I see. And what about this one? Is this a lake?
دوروتی: میفهمم و در مورد این یکی چطور؟ آیا این دریاچه است؟
Christopher: Yes, this is Lake Geneva, the largest lake in Western Europe. It's very clear and blue. We took a boat ride on it and enjoyed the scenery.
کریستوفر: بله، این دریاچهی ژنو است، بزرگترین دریاچه در اروپای غربی. بسیار شفاف و آبی است. سوار قایق شدیم و از مناظر لذت بردیم.
Dorothy: That must have been fun. And who are these people?
دوروتی: حتما جالب بود و این افراد چه کسانی هستند؟
Christopher: These are my parents and my sister. We had a great time together. They are very adventurous and love nature.
کریستوفر: اینها پدر و مادر و خواهر من هستند. ما با هم اوقات خوبی داشتیم. آنها بسیار ماجراجو هستند و طبیعت را دوست دارند.
Dorothy: They look very happy. You have a nice family.
دوروتی: بسیار خوشحال به نظر میرسند. خانوادهی خوبی داری.
Christopher: Thank you. So, what about you? What did you do during your summer vacation?
کریستوفر: ممنون. شما چطور؟ در تعطیلات تابستانی خود چه کردی؟
Dorothy: Well, I stayed in Berlin and did some swimming and biking. It was not as exciting as your trip, but it was still enjoyable.
دوروتی: خب، من در برلین ماندم و شنا و دوچرخهسواری کردم. بهاندازهی سفر شما هیجانانگیز نبود، اما همچنان لذتبخش بود.
Christopher: Swimming and biking are good for your health. Where did you swim and bike?
کریستوفر: شنا و دوچرخهسواری برای سلامتیات مفید است. کجا شنا و دوچرخهسواری کردی؟
Dorothy: I swam in the public pool near my house and biked in the park. There were a lot of people doing the same thing. It was fun to meet new friends and chat with them.
دوروتی: من در استخر عمومی نزدیک خانهام شنا کردم و در پارک دوچرخهسواری کردم. افراد زیادی بودند که همین کار را میکردند. ملاقات با دوستان جدید و گپ زدن با آنها لذتبخش بود.
Christopher: That sounds nice. Did you learn anything new or interesting?
کریستوفر: به نظر قشنگ میاد. چیز جدید یا جالبی یاد گرفتی؟
Dorothy: Yes, I did. I learned how to play chess and how to make origami. I also read some books and watched some movies.
دوروتی: بله، یاد گرفتم. من یاد گرفتم که چگونه شطرنج بازی کنم و چگونه اوریگامی درست کنم. چند کتاب هم خواندم و چند فیلم دیدم.
Christopher: Chess and origami are very interesting hobbies. What books and movies did you read and watch?
کریستوفر: شطرنج و اوریگامی سرگرمیهای بسیار جالبی هستند. چه کتابها و فیلمهایی را خواندی و تماشا کردی؟
Dorothy: I read some classic novels by Jane Austen and Charles Dickens. I watched some comedies by Woody Allen and Mel Brooks. They made me laugh a lot.
دوروتی: من چند رمان کلاسیک از جین آستن و چارلز دیکنز خواندم. چند کمدی از وودی آلن و مل بروکس تماشا کردم. مرا بسیار خنداندند.
Christopher: I like those authors and directors too. They are very witty and clever. Which one was your favorite?
کریستوفر: من آن نویسندگان و کارگردانان را نیز دوست دارم. بسیار شوخ و باهوش هستند. کدام یک موردعلاقهات بود؟
Dorothy: I think my favorite was Pride and Prejudice by Jane Austen. It's a romantic story about two people who overcome their pride and prejudice and fall in love. It's very sweet and charming.
دوروتی: فکر میکنم غرور و تعصب اثر جین آستن. یک داستان عاشقانه در مورد دو نفر است که بر غرور و تعصب خود غلبه کرده و عاشق میشوند. بسیار شیرین و جذاب است.
Christopher: I agree. It's one of my favorite books too. I also like the movie adaptation with Keira Knightley and Matthew Macfadyen. They are very good actors.
کریستوفر: موافقم. یکی از کتابهای موردعلاقهی من هم هست. من اقتباس سینمایی با بازی کایرا نایتلی و متیو مک فادین را نیز دوست دارم. بازیگران بسیار خوبی هستند.
Dorothy: They are. I watched that movie too. It was very faithful to the book and captured the spirit of the story.
دوروتی: بله هستند. من هم آن فیلم را دیدم. بسیار به کتاب وفادار بود و روح داستان را منعکس میکرد.
Christopher: I'm glad you liked it. Well, it was nice talking to you, Dorothy. I hope you have a good day.
کریستوفر: خوشحالم که دوستش داشتی. خب، صحبت کردن با تو خوب بود، دوروتی. امیدوارم روز خوبی داشته باشی.
Dorothy: You too, Christopher. Thanks for sharing your summer vacation with me. It was very interesting.
دوروتی: تو هم کریستوفر. ممنون از اینکه تعطیلات تابستانی خود را با من به اشتراک گذاشتی. خیلی جالب بود.
Christopher: You're welcome. Maybe we can talk again soon.
کریستوفر: خواهش میکنم. شاید به زودی دوباره صحبت کنیم.
Dorothy: Sure, I'd like that. Bye for now.
دوروتی: مطمئنا، دوست دارم. فعلا خداحافظ.
Christopher: Bye, Dorothy.
کریستوفر: خداحافظ، دوروتی.
مکالمهی انگلیسی در مورد تعطیلات تابستان بین لیزا و پل
پل تابستان خود را بههمراه خانواده در هندوستان گذراند و تعطیلات بسیار جالبی را تجربه کرد. وقتی پل با دوستش لیزا ملاقات میکند در مورد این تجربهی هیجانانگیز خود با لیزا صحبت میکند و این گفتوگوی انگلیسی بین آنها شکل میگیرد:
Lisa: Hi Paul, how are you? How was your summer vacation?
لیزا: سلام پل، حالت چطوره؟ تعطیلات تابستانیات چطور بود؟
Paul: Hi Lisa, I'm fine, thanks. My summer vacation was amazing. I went to India with my family.
پل: سلام لیزا، من خوبم، ممنون. تعطیلات تابستانیام شگفتانگیز بود. من با خانوادهام به هندوستان رفتم.
Lisa: Wow, that sounds awesome. What did you do there?
لیزا: وای، این عالی به نظر میرسد. آنجا چه کارهایی کردی؟
Paul: We visited many places, such as Delhi, Agra, Jaipur, and Goa. We saw the Taj Mahal, the Red Fort, the Amber Palace, and many other monuments. We also enjoyed the beaches, the food, and the culture of India.
پل: ما از خیلی جاها دیدن کردیم، مثل دهلی، آگرا، جیپور و گوا. ما تاجمحل، قلعه قرمز، کاخ عنبر و خیلی از بناهای تاریخی دیگر را دیدیم. همچنین از سواحل، غذا و فرهنگ هندوستان لذت بردیم.
Lisa: That sounds like a lot of fun. How long did you stay there?
لیزا: به نظر میرسد که خیلی سرگرمکننده بوده. چقدر آنجا ماندی؟
Paul: We stayed there for three weeks. It was a wonderful experience. I learned a lot about India and its people.
پل: ما سه هفته آنجا ماندیم. این یک تجربهی فوقالعاده بود. خیلی چیزها در مورد هندوستان و مردمش یاد گرفتم.
Lisa: I'm glad to hear that. Do you have any pictures to show me?
لیزا: خوشحالم که این را میشنوم. آیا عکسی برای نشان دادن به من داری؟
Paul: Sure, I have some pictures on my phone. Here, look at this one. This is me and my family in front of the Taj Mahal.
پل: مطمئنا، من چند عکس در گوشیام دارم. اینجا، این یکی را ببین. این من و خانوادهام در جلوی تاجمحل هستیم.
Lisa: Wow, that's beautiful. You look very happy.
لیزا: وای، این خیلی زیباست. خیلی خوشحال به نظر میرسید.
Paul: Yes, we were very happy. It was a dream come true for us.
پل: بله، ما خیلی خوشحال بودیم. این رویایی بود که برای ما به واقعیت تبدیل شد.
Lisa: What else did you see in India?
لیزا: چه چیزهای دیگری در هندوستان دیدی؟
Paul: Well, we saw a lot of things. We visited the Qutub Minar, the Lotus Temple, the India Gate, and the Parliament House in Delhi. We also saw the Agra Fort, the Fatehpur Sikri, and the Mehtab Bagh in Agra. In Jaipur, we saw the Hawa Mahal, the City Palace, the Jantar Mantar, and the Nahargarh Fort. In Goa, we enjoyed the sun, the sand, and the sea. We also visited some churches, temples, and museums there.
پل: خب، ما خیلی چیزها را دیدیم. ما از قطب مینار، معبد لوتوس، دروازهی هند و خانهی پارلمان در دهلی دیدن کردیم. همچنین از قلعهی آگرا، فاتحپور سیکری و باغ مهتاب در آگرا دیدن کردیم. در جیپور، ما از هوا محل، کاخ شهر، جنتر منتر و قلعهی نهارگره دیدن کردیم. در گوا از خورشید، شن و دریا لذت بردیم. همچنین از برخی کلیساها، معابد و موزهها در آنجا دیدن کردیم.
Lisa: Wow, you really saw a lot of places. I'm impressed. How was the food in India?
لیزا: وای، شما واقعا خیلی جاها را دیدید. من متحیرم. غذای هندوستان چطور بود؟
Paul: The food was delicious. We tried different dishes, such as biryani, curry, tandoori, dosa, idli, and samosa. We also tasted some sweets, such as gulab jamun, jalebi, and rasgulla. We loved the spices and the flavors of Indian cuisine.
پل: غذا خوشمزه بود. ما غذاهای مختلفی را امتحان کردیم؛ مثل بریانی، کاری، تندوری، دوسا، ایدلی و ساموسا. همچنین بعضی از شیرینیها را چشیدیم؛ مثل گلاب جامون، جالبی و رسگولا. ما از ادویهها و طعمهای آشپزی هندی خوشمان آمد.
Lisa: That sounds yummy. I'm getting hungry just listening to you. Did you have any problems with the food or the water?
لیزا: خوشمزه به نظر میرسد. من فقط با شنیدن حرفهای شما گرسنه شدم. آیا با غذا یا آب مشکلی داشتید؟
Paul: No, not really. We were careful about what we ate and drank. We only ate cooked food and avoided raw or unpeeled fruits and vegetables. We also drank bottled water and avoided ice or tap water. We didn't get sick at all.
پل: نه، نه واقعا. مراقب خوردن و آشامیدنمان بودیم. فقط غذای پخته میخوردیم و از میوهها و سبزیجات خام یا بدون پوست پرهیز میکردیم. همچنین آب بطری مینوشیدیم و از یخ یا آب لولهکشی پرهیز میکردیم. ما اصلا مریض نشدیم.
سخن پایانی
در این مقاله چند مکالمهی انگلیسی در مورد تعطیلات تابستان را ارائه دادیم. هر تجربهای از تعطیلات تابستان، یک فرصت برای بهبود مکالمهی روزمرهی انگلیسی است. این فرصت را از دست ندهید.