در این مقاله به آموزش مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازیها میپردازیم و چند مکالمهی انگلیسی جذاب را با هم مرور میکنیم. با دنبال کردن مکالمههای ارائهشده میتوانید در مورد اسباببازیها و واژگان مخصوص به آنها به تسلط برسید، جملههای متنوعی بسازید و مکالمههای هیجانانگیزی را شکل دهید. تا انتها همراه ما باشید.
مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی بین آلیس و باب
آلیس و باب عاشق اسباببازی هستند. آلیس میبیند که باب مشغول بازی با یک اسباببازی جدید است و به همین ترتیب مکالمهای جالب بین آنها شکل میگیرد. به گفتوگوهای زیر توجه کنید:
Alice: Hi, Bob. What are you doing?
آلیس: سلام، باب. چه کار میکنی؟
Bob: Hi, Alice. I'm playing with my new toy car. Do you want to see it?
باب: سلام، آلیس. من با ماشین اسباببازی جدیدم بازی میکنم. میخواهی ببینی؟
Alice: Sure, I love toy cars. Where did you get it from?
آلیس: حتما، من عاشق ماشین اسباببازی هستم. از کجا گرفتی؟
Bob: I got it from the toy store yesterday. It was on sale for only $10. It's very cool. Look, it has lights and sounds and it can go fast.
باب: دیروز از اسباببازی فروشی گرفتم. فقط ۱۰ دلار بود. خیلی باحاله. ببین، نور و صدا دارد و میتواند سریع برود.
Alice: Wow, that's awesome. Can I try it?
آلیس: وای، چقدر عالی. میتونم امتحانش کنم؟
Bob: Of course, here you go. Be careful, though. It's very fragile.
باب: البته، بفرما. ولی مراقب باش. خیلی شکننده است.
Alice: Don't worry, I'll be gentle. Wow, this is fun. It goes so fast. And it makes noises like a real car.
آلیس: نگران نباش، من مهربان خواهم بود. وای، این خیلی سرگرمکننده است. خیلی سریع میرود و صداهایی مثل یک ماشین واقعی میدهد.
Bob: I know, right? It's my favorite toy. I play with it every day.
باب: میدونم، درسته؟ این اسباببازی موردعلاقمه. هر روز باهاش بازی میکنم.
Alice: How long does the battery last?
آلیس: باتری چقدر دوام میآورد؟
Bob: It lasts for about an hour. Then I have to recharge it. It takes about 15 minutes to recharge.
باب: حدود یک ساعت دوام میآورد. بعد باید دوباره شارژش کنم. شارژ کردنش حدود ۱۵ دقیقه طول میکشد.
Alice: That's not bad. I wish I had a toy car like this. Maybe I'll ask my parents to buy me one for my birthday.
آلیس: بد نیست. کاش من هم یک ماشین اسباببازی مثل این داشتم. شاید از پدر و مادرم بخواهم که برای تولدم یکی بخرند.
Bob: That's a good idea. Maybe we can race our cars together then.
باب: ایدهی خوبی است. شاید بتوانیم در آن زمان با ماشینهایمان مسابقه دهیم.
Alice: Yeah, that would be fun. Thanks for letting me play with your car, Bob. You're very kind.
آلیس: آره، جالب خواهد بود. ممنون که به من اجازه دادی با ماشینت بازی کنم، باب. تو خیلی مهربونی.
Bob: You're welcome, Alice. You're very nice. I'm glad we're friends.
باب: خواهش میکنم آلیس. تو خیلی خوبی، خوشحالم که با هم دوستیم.
Alice: Me too, Bob. Me too.
آلیس: من هم، باب. من هم همینطور.
جملات و اصطلاحات مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی
What are you doing?
این یک سوال رایج است که برای پرسیدن از فعالیت یا کاری که کسی در حال انجام آن است، استفاده میشود.
Do you want to see it?
برای پیشنهاد دادن یا دعوت کردن کسی برای دیدن چیزی میتوانید از این جمله استفاده کنید.
It was on sale for only $10.
این جمله برای بیان قیمت یا مقدار پولی که برای خرید چیزی پرداخت شده است استفاده میشود.
Can I try it?
برای درخواست اجازه برای استفاده از چیزی میتوانید از این جمله استفاده کنید.
Be careful, though. It's very fragile.
برای هشدار دادن یا اطلاعرسانی در مورد خطر یا مشکل احتمالی از این جمله استفاده میشود.
Don't worry, I'll be gentle.
برای آرام کردن یا تضمین دادن به کسی که نگران است از این جمله استفاده میشود.
مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی بین سوفیا و جو
سوفیا و جو در مورد خرید اسباببازی مناسب برای فرزندان خود با یکدیگر صحبت میکنند و مکالمهای جذاب را شکل میدهند. به مکالمهی انگلیسی زیر توجه کنید:
Sofia: Hi, Joe. I'm glad you could join me today. I want to buy a toy for our son's birthday, but I'm not sure what to get him. He already has so many toys at home.
سوفیا: سلام، جو. خوشحالم که امروز میتوانی با من همراه باشی. میخواهم برای تولد پسرهایمان یک اسباببازی بخرم، اما نمیدانم چه چیزی برای او مناسب است. او در خانه اسباببازیهای زیادی دارد.
Joe: I know, right. He loves playing with different things, but he gets bored easily. Maybe we should look for something that can spark his imagination and creativity.
جو: میدونم، درسته. او دوست داره با چیزهای مختلف بازی کنه، ولی خیلی زود خسته میشه. شاید باید چیزی پیدا کنیم که تخیل و خلاقیتش رو برانگیزه.
Sofia: That sounds like a good idea. What kind of toys do you think he would like?
سوفیا: ایدهی خوبیه. به نظرت او چه نوع اسباببازیهایی را دوست داره؟
Joe: Well, I read on the internet that open-ended toys are the best for children's development. They are toys that can be used in many ways and don't have a fixed purpose or outcome.
جو: خب، من در اینترنت خواندم که اسباببازیهای چندمنظوره (باز) هستند که بهترین گزینه برای رشد کودکان است. اسباببازیهایی هستند که میتوانند به روشهای مختلف استفاده شوند و هدف یا نتیجهی ثابتی ندارند.
Sofia: Can you give me some examples of open-ended toys?
سوفیا: میتوانی چند نمونه از اسباببازیهای چندمنظوره را به من بدهی؟
Joe: Sure. For example, blocks, balls, cardboard boxes, dress-ups, craft materials, and natural objects. These toys allow children to make up their own stories and games, and to explore different possibilities.
جو: حتما. برای مثال، قطعات، توپها، جعبههای مقوایی، لباسهای تغییر شخصیت، مواد هنری و اشیاء طبیعی. این اسباببازیها به کودکان اجازه میدهند داستانها و بازیهای خود را بسازند و امکانات مختلف را کاوش کنند.
Sofia: I see. That makes sense. So, we should avoid toys that do too much or are too specific, right?
سوفیا: میفهمم. منطقی است. بنابراین، ما باید از اسباببازیهایی که خیلی کار میکنند یا خیلی خاص هستند اجتناب کنیم، درست است؟
Joe: Yes, exactly. Toys that talk, sing, or have flashing lights can be fun, but they can also limit the child's imagination and attention span. They can also be noisy and annoying for us.
جو: بله، دقیقا. اسباببازیهایی که صحبت میکنند، میخوانند یا چراغهای روشن و خاموش دارند میتوانند سرگرمکننده باشند، اما میتوانند تخیل و توجه کودک را هم محدود کنند. همچنین میتوانند برای ما پرسروصدا و آزاردهنده باشند.
Sofia: I agree. And what about electronic toys and video games? I know our son likes them, but I'm worried they might be harmful for his health and learning.
سوفیا: موافقم و در مورد اسباببازیهای الکترونیکی و بازیهای ویدیویی چه؟ میدانم پسرمان از آنها خوشش میآید، اما نگرانم که ممکن است برای سلامتی و یادگیریاش مضر باشد.
Joe: Well, I think electronic toys and video games can be OK in moderation, but they shouldn't be the main source of entertainment for our son. The American Academy of Pediatrics recommends that children under 2 years old should not watch TV or play computer games at all, and children over 2 should have their screen time limited to 1-2 hours per day.
جو: خب، بهنظر من اسباببازیهای الکترونیکی و بازیهای ویدیویی بهاندازهی کافی خوب هستند، اما نباید منبع اصلی سرگرمی پسر ما باشند. آکادمی آمریکایی کودکان توصیه میکند که کودکان زیر دو سال هیچگونه تلویزیون تماشا نکنند یا بازی کامپیوتری انجام ندهند و کودکان بالای دو سال باید زمان استفاده از صفحهنمایش خود را به یک تا دو ساعت در روز محدود کنند.
Sofia: That sounds reasonable. I don't want our son to become addicted to screens or to miss out on other activities. He needs to play outside, socialize with other kids, and learn new skills.
سوفیا: منطقی به نظر میرسد. من نمیخواهم پسر ما به صفحهنمایشها وابسته شود یا از فعالیتهای دیگر عقب بماند. او باید بیرون بازی کند، با بچههای دیگر ارتباط برقرار کند و مهارتهای جدید یاد بگیرد.
Joe: Me too. So, let's look for some open-ended toys that can encourage him to do that. How about this set of wooden blocks? It has different shapes, colors, and sizes, and it comes with a booklet of ideas for building.
جو: من هم همینطور. بنابراین، بیا بهدنبال اسباببازیهایی بگردیم که میتوانند او را به انجام این کار تشویق کنند. این مجموعه بلوکهای چوبی چطور؟ شکلها، رنگها و اندازههای متفاوتی دارد و همراه با کتابچهای از ایدههای ساخت است.
Sofia: That looks great. I think our son would love it. He can make houses, towers, bridges, and whatever he wants. And we can also join him and have fun together.
سوفیا: عالیه. من فکر میکنم پسر ما آن را دوست دارد. میتواند خانه، برج، پل و هر آنچه که میخواهد بسازد و همچنین میتوانیم به او بپیوندیم و با هم خوش بگذرانیم.
Joe: Perfect. Let's get it then. And maybe we can also get him a ball. He likes to kick and throw things, and a ball is good for his physical development and coordination.
جو: عالیه. پس بیا بریم بگیریمش و شاید هم بتونیم یه توپ هم براش بگیریم. او دوست داره چیزها رو لگد بزنه و بیندازه و یه توپ برای رشد فیزیکی و هماهنگی او خوبه.
Sofia: Good idea. A ball is simple, but versatile. He can play with it alone or with others, indoors or outdoors, and with different rules and goals.
سوفیا: ایدهی خوبیه. توپ ساده است، اما چندمنظوره. میتواند با آن تنها یا با دیگران، در فضای بسته یا باز و با قوانین و اهداف مختلف بازی کند.
Joe: OK, then. I think we have found some suitable toys for our son. I'm sure he will be happy and surprised when he sees them.
جو: باشه پس. فکر میکنم چند اسباببازی مناسب برای پسرمان پیدا کردهایم. مطمئنم وقتی آنها را ببیند خوشحال و شگفتزده میشود.
Sofia: Me too. I 'm looking forward to his birthday. Let's go and pay for them. Thank you for your help, Joe.
سوفیا: من هم همینطور. من بیصبرانه منتظر تولدش هستم. بیا بریم پولشون رو بدیم. بابت کمکت ممنونم جو.
Joe: You're welcome, Sofia. Thank you for inviting me. I enjoyed shopping with you.
جو: خواهش میکنم، سوفیا. از تو بهخاطر دعوت کردنم، ممنونم. از خرید با تو لذت بردم.
جملات و اصطلاحات مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی
I'm glad you could join me today.
این جمله را میتوانید برای ابراز خوشحالی از حضور کسی در یک فعالیت یا رویداد استفاده کنید.
Spark his imagination and creativity.
این جمله به معنی تحریک تخیل و خلاقیت کسی است.
Open-ended toys.
این عبارت به اسباببازیهایی اطلاق میشود که میتوانند به صورتهای مختلف و بدون هدف یا نتیجهی مشخص استفاده شوند.
Limit the child's imagination and attention span.
این عبارت بهمعنی کاهش تخیل و زمان تمرکز کودک است.
مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی بین شکیرا و مورگان
شکیرا و مورگان دوستانی قدیمی هستند و در دیداری که با هم دارند در مورد اسباببازیهای دوران کودکیشان با یکدیگر صحبت میکنند. به این مکالمهی جالب، توجه کنید:
Shakira: Hey, Morgan, do you remember this old teddy bear? I found it in the attic when I was cleaning up.
شکیرا: هی، مورگان، این خرس عروسکی قدیمی را به یاد میآوری؟ وقتی داشتم تمیزکاری میکردم توی اتاق زیر شیروانی پیداش کردم.
Morgan: Wow, that's Mr. Snuggles! You used to carry him everywhere when we were kids. He looks a bit worn out, though.
مورگان: وای، این آقای اسناگلز است! وقتی بچه بودیم تو او را همه جا میبردی. اگرچه او کمی فرسوده به نظر میرسد.
Shakira: Yeah, he's been through a lot. He was my best friend when I was lonely or scared. He always made me feel safe and loved.
شکیرا: آره، او چیزهای زیادی را پشت سر گذاشته است. او بهترین دوست من بود وقتی که تنها بودم یا میترسیدم. همیشه به من احساس امنیت و دوست داشته شدن میداد.
Morgan: I know what you mean. I had a toy car that I was obsessed with. It was a red Ferrari, and I used to pretend that I was a race car driver. I would zoom around the house and make engine noises.
مورگان: منظورت رو میفهمم. من یک ماشین اسباببازی داشتم که عاشقش بودم. یک فراری قرمز بود و خودم را رانندهی مسابقهای تصور میکردم. من با ماشینم توی خونه میگشتم و صدای موتور در میآوردم.
Shakira: Oh, I remember that car. You were so proud of it. You never let anyone else touch it, not even me.
شکیرا: اوه، من اون ماشین رو یادمه. خیلی بهش افتخار میکردی. اجازه نمیدادی هیچ کسی بهش دست بزنه، حتی من هم نه.
Morgan: Well, you had Mr. Snuggles. He was your special toy. We all have one, I guess. A toy that means more to us than anything else.
مورگان: خب، تو آقای اسناگلز را داشتی. اسباببازی خاص تو بود. حدس میزنم همهی ما یک اسباببازی خاص داریم. یک اسباببازی که برای ما بیش از هر چیز دیگری معنی دارد.
Shakira: Yeah, you're right. Toys are not just objects. They are part of our memories, our emotions, our dreams. They are part of who we are.
شکیرا: آره، حق با توئه. اسباببازیها فقط اشیا نیستند. بخشی از خاطرات، احساسات و رویاهای ما هستند؛ بخشی از آنچه ما هستیم.
Morgan: That's very true. I'm glad we still have them. They remind us of the good times we had, and the good friends we made.
مورگان: خیلی درسته. خوشحالم که هنوز آنها را داریم. ما را به یاد روزهای خوبی که داشتیم و دوستان خوبی که پیدا کردیم، میاندازند.
Shakira: Me too. Hey, do you want to play with them for a while? Just for old times' sake?
شکیرا: منم همینطور. هی، میخوای یه مدت باهاشون بازی کنی؟ فقط برای یادآوری خاطرات قدیمی؟
Morgan: Sure, why not? Let's have some fun with our toys!
مورگان: چرا که نه؟ بیا با اسباببازیهامون کلی خوش بگذرونیم!
جملات و اصطلاحات مکالمهی انگلیسی در مورد اسباببازی
You used to carry him everywhere when we were kids.
این جمله نشان میدهد که شکیرا و مورگان دوستان قدیمی هستند و خاطرات زیادی با هم دارند. این جمله از فعل کمکی used to استفاده میکند که برای بیان عادتهای گذشته به کار میرود.
They are part of who we are.
این جمله بیان میکند که اسباببازیها برای شکیرا و مورگان چه اهمیتی دارند و چگونه شخصیت آنها را شکل دادهاند.
سخن پایانی
در این مقاله ما چند مکالمهی انگلیسی جذاب در مورد اسباببازیها ارائه دادیم. میتوانید با تمرین و تکرار مکالمهی روزمرهی انگلیسی به تقویت زبان انگلیسی خود کمک کنید. این فرصت جذاب برای یادگیری را از دست ندهید.