مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات آخر هفته با ترجمه فارسی

در این بخش مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات آخر هفته با ترجمه فارسی آن را ب شما ارائه خواهیم داد.

تعطیلات آخر هفته بهترین فرصت برای آموزش مکالمه‌ی انگلیسی از طریق گفت‌وگوهای متنوع و خلاقانه است. در این مقاله چند مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات را برای شما آماده کرده‌ایم. تا انتها همراه ما باشید.

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات بین جان و پاتریشیا

جان و پاتریشیا دوستان و همکاران قدیمی هستند. در تعطیلات آخر هفته پاتریشیا به‌همراه همسرش به استانبول می‌رود. او در مورد تعطیلاتی که پشت سر گذاشته با جان صحبت می‌کند و این مکالمه‌ی انگلیسی بین آن‌ها شکل می‌گیرد:

John: Hi Patricia, how was your weekend?

جان: سلام پاتریشیا، آخر هفته‌ات چطور بود؟

Patricia: It was amazing, John. I went on a short trip to Istanbul with my husband. We had a wonderful time there.

پاتریشیا: شگفت‌انگیز بود جان. من با شوهرم به سفر کوتاهی به استانبول رفتم. اوقات بسیار خوبی را آن‌جا سپری کردیم.

John: Wow! That sounds great. What did you do in Istanbul?

جان: وای! این عالیه. در استانبول چه کردید؟

Patricia: We visited some historical and cultural attractions, such as the Hagia Sophia, the Blue Mosque, the Grand Bazaar, and the Topkapi Palace. We also enjoyed the delicious Turkish cuisine and the beautiful views of the Bosphorus.

پاتریشیا: از بعضی جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی مانند ایاصوفیه، مسجد آبی، بازار بزرگ و کاخ توپکاپی بازدید کردیم. همچنین از غذاهای لذیذ ترکی و مناظر زیبای بسفر لذت بردیم.

John: That sounds like a lot of fun. How was the weather there?

جان: به نظر می‌رسد که خیلی سرگرم‌کننده است. هوا آن‌جا چطور بود؟

Patricia: It was mild and sunny most of the time. We were lucky to have such nice weather in December.

پاتریشیا: هوا بیشتر اوقات ملایم و آفتابی بود. خوش‌شانس بودیم که در دسامبر چنین هوایی داشتیم.

John: I'm glad to hear that. How long did you stay there?

جان: خوشحالم که این را می‌شنوم. چقدر آن‌جا ماندید؟

Patricia: We stayed there for three days. It was a short but memorable trip.

پاتریشیا: ما سه روز آن‌جا ماندیم. یک سفر کوتاه اما به‌یادماندنی بود.

John: I'm sure it was. Do you have any photos to share?

جان: مطمئنم که این‌طور بود. عکسی برای به اشتراک گذاشتن داری؟

Patricia: Yes, I do. I took some photos of the places we visited and the food we ate. Do you want to see them?

پاتریشیا: بله، دارم. چند عکس از جاهایی که دیدیم و غذاهایی که خوردیم گرفتم. می‌خواهی ببینی؟

John: Sure, I'd love to. Maybe you can show me later when we have a break.

جان: حتما، دوست دارم. شاید بتوانی بعدا وقتی (زمان) استراحت داریم، به من نشان دهی.

Patricia: OK, no problem. I'll show you the photos then.

پاتریشیا: باشه، مشکلی نیست. بعدا عکس‌ها را به تو نشان می‌دهم.

John: Great. I'm looking forward to seeing them. Thanks for sharing your weekend with me.

جان: عالیه. منتظر دیدن آن‌ها هستم. ممنون که آخر هفته‌ی خود را با من به اشتراک گذاشتی.

Patricia: You're welcome. It was my pleasure.

پاتریشیا: خواهش می‌کنم. لذت‌بخش بود.

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات بین رابرت و جنیفر

جنیفر چند روزی است که مشغول برنامه‌ریزی برای تعطیلات آخر هفته‌ی خود است. در این بین دوستش رابرت را ملاقات می‌کند. ازآن‌جاکه جنیفر عاشق تماشا کردن فیلم است به رابرت پیشنهاد می‌دهد که با هم فیلم ببینند و این مکالمه‌ی انگلیسی بین آن‌ها شکل می‌گیرد:

Robert: Hi Jennifer, how are you doing?

رابرت: سلام جنیفر، حالت چطوره؟

Jennifer: I'm good, thanks. How about you?

جنیفر: من خوبم، ممنون. تو چطور؟

Robert: I'm fine, too. So, do you have any plans for the weekend?

رابرت: من هم خوبم. راستی، آیا برای آخر هفته برنامه‌ای داری؟

Jennifer: Well, I was thinking of going to the cinema with my friends. There is a new movie that I really want to see. It's called "The Last Mission".

جنیفر: خب، به این فکر می‌کردم که با دوستانم به سینما بروم. یه فیلم جدید هست که خیلی دلم می‌خواهد ببینم. اسمش «آخرین ماموریت» است.

Robert: Oh, I've heard of that movie. It's a sci-fi thriller, right?

رابرت: اوه، من در مورد آن فیلم شنیده‌ام. یک تریلر علمی-تخیلی است، درست است؟

Jennifer: Yes, exactly. It's about a team of astronauts who have to save the Earth from a giant asteroid. It sounds very exciting.

جنیفر: بله دقیقا. در مورد تیمی از فضانوردان است که باید زمین را از یک سیارک غول‌پیکر نجات دهند. خیلی هیجان‌انگیز است.

Robert: It does sound exciting. I love sci-fi movies. Who are the actors in it?

رابرت: به نظر هیجان‌انگیز است. من عاشق فیلم‌های علمی-تخیلی هستم. بازیگران آن چه کسانی هستند؟

Jennifer: The main actors are Tom Cruise and Emma Watson. They are both very talented and famous.

جنیفر: بازیگران اصلی تام کروز و اما واتسون هستند. هر دو بسیار با استعداد و مشهورند.

Robert: I agree. They are great actors. I've seen many of their movies. Do you have a favorite one?

رابرت: موافقم. بازیگران بزرگی هستند. من خیلی از فیلم‌های آن‌ها را دیده‌ام. آیا فیلم موردعلاقه‌ای داری؟

Jennifer: Hmm, that's a tough question. I like all of their movies, but if I had to choose one, I would say "Mission: Impossible". It's a classic action movie with a lot of stunts and suspense.

جنیفر: هوم، این سوال سختی است. من همه‌ی فیلم‌های آن‌ها را دوست دارم، اما اگر قرار باشد یکی را انتخاب کنم، می‌گویم «ماموریت: غیرممکن». یک فیلم اکشن کلاسیک با بدلکاری و تعلیق زیاد است.

Robert: I like that movie, too. It's very entertaining.

رابرت: من هم آن فیلم را دوست دارم. خیلی سرگرم‌کننده است.

Jennifer: Well, I have many favorite movies, but one of them is "Harry Potter". It's a magical fantasy movie with a lot of adventure and humor.

جنیفر: خب، من فیلم‌های مورد علاقه زیادی دارم، اما یکی از آن‌ها «هری پاتر» است. یک فیلم فانتزی جادویی با ماجراجویی و طنز فراوان است.

Robert: I see. You like movies with different genres. That's cool. I also like "Harry Potter". It's a very popular and successful movie series.

رابرت: می‌فهمم. فیلم‌هایی با ژانرهای مختلف را دوست داری. باحاله. «هری پاتر» را هم دوست دارم. یک مجموعه فیلم بسیار محبوب و موفق است.

Jennifer: Yes, it is. I've read all the books and watched all the movies. I'm a big fan of Harry Potter. Are you?

جنیفر: بله، همین‌طور است. من همه‌ی کتاب‌ها را خوانده‌ام و همه‌ی فیلم‌ها را دیده‌ام. من از طرفداران پروپاقرص هری پاترم. تو هم هستی؟

Robert: I'm not a big fan, but I enjoy the story and the characters. I think they are very creative and imaginative.

رابرت: من خیلی طرفدارش نیستم اما از داستان و شخصیت‌ها لذت می‌برم. به نظر من بسیار خلاق و تخیلی هستند.

Jennifer: I agree. They are very well-written and well-acted. So, do you want to join me and my friends for the movie this weekend?

جنیفر: موافقم. بسیار خوب نوشته شده‌اند و خوب بازی کرده‌اند؛ پس آیا می‌خواهی به من و دوستانم برای فیلم آخر این هفته بپیوندی؟

Robert: Sure, I would love to. That sounds like fun. What time are you going?

رابرت: مطمئنا، دوست دارم. به نظر سرگرم‌کننده است. چه زمانی قرار است بروید؟

Jennifer: We are going on Saturday at 7 pm. The movie is playing at the Grand Cinema. Do you know where that is?

جنیفر: شنبه ساعت ۷ بعدازظهر می‌رویم. این فیلم در گرند سینما در حال پخش است. می‌دانی کجاست؟

Robert: Yes, I do. It's not far from here. I can meet you there.

رابرت: بله، می‌دانم. از اینجا دور نیست. می‌توانم شما را آن‌جا ببینم.

Jennifer: Great. Then it's a date. I'll see you on Saturday.

جنیفر: عالیه پس یک تاریخ مشخص شد. شنبه می‌بینمت.

Robert: OK. See you then. Bye.

رابرت: باشه. بعدا می‌بینمت. خداحافظ.

Jennifer: Bye.

جنیفر: خداحافظ.

مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات بین مایکل و ویلیام

مایکل دو بلیت برای سفر به برلین دارد. او در این مورد با ویلیام که یکی از دوستان قدیمی‌اش است، صحبت می‌کند. به این گفت‌وگوی انگلیسی بین مایکل و ویلیام دقت کند:

Michael: Hi William, how are you doing?

مایکل: سلام ویلیام، حالت چطوره؟

William: I'm good, thanks. How about you?

ویلیام: من خوبم، ممنون. تو چطور؟

Michael: I'm fine, too. So, do you have any plans for this weekend?

مایکل: من هم خوبم. راستی برای این آخر هفته برنامه‌ای داری؟

William: Well, not really. I was thinking of staying at home and watching some movies. Why do you ask?

ویلیام: خب، نه واقعا. به این فکر می‌کردم که در خانه بمانم و چند فیلم ببینم. چرا می‌پرسی؟

Michael: I was wondering if you would like to join me for a weekend trip. I have two tickets to Berlin and I need a travel buddy.

مایکل: داشتم فکر می‌کردم که شاید دوست داشته باشی با من برای یک سفر آخر هفته بیای. من دو بلیت به برلین دارم و به یک همسفر نیاز دارم.

William: Wow, that sounds awesome! When are you leaving?

ویلیام: وای، عالی به نظر می‌رسد! کی میری؟

Michael: I'm leaving on Friday night and coming back on Sunday evening. It's a short trip, but I think it will be fun.

مایکل: جمعه شب می‌روم و یکشنبه عصر برمی‌گردم. یک سفر کوتاه است، اما فکر می‌کنم سرگرم‌کننده خواهد بود.

William: I agree, Berlin is a great city. There's so much to see and do there. How did you get the tickets?

ویلیام: موافقم، برلین شهر بزرگی است. چیزهای زیادی برای دیدن و انجام دادن وجود دارد. بلیت‌ها را چطور تهیه کردید؟

Michael: I won them in a raffle at work. They were giving away some prizes for the best employees of the month and I was one of them.

مایکل: آن‌ها را در یک قرعه‌کشی در محل کار برنده شدم. به بهترین کارمندان ماه جوایزی می‌دادند و من یکی از آن‌ها بودم.

William: Congratulations, that's amazing! You're so lucky.

ویلیام: تبریک می‌گویم، این شگفت‌انگیز است! خیلی خوش‌شانسی.

Michael: Thanks, I was really surprised. I didn't expect to win anything. But I'm glad I did, because I've always wanted to visit Berlin.

مایکل: متشکرم، من واقعا شگفت‌زده شدم. انتظار نداشتم چیزی برنده شوم. اما خوشحالم که این کار را انجام دادم، زیرا همیشه دوست داشتم از برلین دیدن کنم.

William: Me too, I've heard a lot of good things about it. What are you planning to do there?

ویلیام: من هم چیزهای خوب زیادی در موردش شنیده‌ام. در آن‌جا چه برنامه‌ای داری؟

Michael: Well, I don't have a fixed itinerary, but I would like to see some of the famous landmarks, like the Brandenburg Gate, the Reichstag, and the Berlin Wall. I also want to check out some of the museums and art galleries. And of course, I want to try some of the local food.

مایکل: خب، من برنامه‌ی سفر ثابتی ندارم اما دوست دارم برخی از مکان‌های دیدنی معروف مانند دروازه‌ی براندنبورگ، رایشستاگ و دیوار برلین را ببینم. همچنین می‌خواهم برخی از موزه‌ها و گالری‌های هنری را بررسی کنم و البته می‌خواهم برخی از غذاهای محلی را امتحان کنم.

William: That sounds like a perfect plan. I'm in, count me in. I'm sure we'll have a blast.

ویلیام: این یک برنامه‌ی عالی است. من هم هستم، من را هم حساب کن. مطمئنم که خیلی خوش می‌گذره.

Michael: Awesome, I'm so happy you're coming with me. It will be much more fun with you.

مایکل: عالیه، خیلی خوشحالم که با من میای. با تو بسیار سرگرم‌کننده‌تر خواهد بود.

William: Thank you for inviting me, Michael. I really appreciate it. You're a great friend.

ویلیام: از دعوتت متشکرم، مایکل. من واقعا ممنونم. تو دوست خوبی هستی.

Michael: No problem, William. You're welcome. You're a great friend, too.

مایکل: خواهش می‌کنم، ویلیام. خواهش می‌کنم. تو هم دوست خوبی هستی.

سخن پایانی

در این مقاله چند مکالمه‌ی انگلیسی در مورد تعطیلات آخر هفته را با هم یاد گرفتیم. مکالمه‌ی روزمره‌ی انگلیسی مهارت‌های زبانی و درک ما را شکل می‌دهد و به رشد ما کمک می‌کند. این فرصت طلایی برای یادگیری زبان انگلیسی و تسلط بر بخش‌های مختلف آن را در تعطیلات آخر هفته، از دست ندهید.