داستان انگلیسی جنگیدن برای محافظت از آمازون
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: داستان های کوتاه / فصل: جنگيدن براي آمازون / درس: داستان انگلیسی جنگیدن برای محافظت از آمازونسرفصل های مهم
داستان انگلیسی جنگیدن برای محافظت از آمازون
توضیح مختصر
در این نوشته به داستانی واقعی از جنگلهای آمازون میپردازیم. این جنگلها را همه بهعنوان ریههای زمین میشناسند. اما کمتر کسی میداند که چه بلایی دارد بر سر این جنگلها میآید. از سال ۱۹۷۰ تا الآن که ۲۰۱۶ هستیم، بیش از ۲۰ درصد این جنگلها نابود شده است.
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
Fighting For The Amazon
More than twenty men hired by an oil company hacked through the Ecuadorean jungle. Suddenly, they found themselves surrounded by a large group of indigenous people called the Cofan. The newcomers were clearly outnumbered . In the last five years, several oilmen had been beaten or killed by various tribes inside the jungle.
The oilmen were preparing for the worst, but nothing happened. The tribesmen just stood there silently until a blond, blue-eyed man emerged from their group.
The white man spoke to the oilmen in perfect Spanish, telling them that they weren’t welcome in the jungle. He then told the Cofan people to detain them. They put the oilmen onto their canoes and brought them to their village. Instead of beating them, the white man, whose name was Randy Borman, gave the newcomers a long lecture on how oil drilling was destroying the forest before releasing them.
As the son of American missionaries, Randy grew up deep in the jungle amongst the Cofan people. When his parents decided to leave the jungle, Randy went off to high school in the city, but later returned to the jungle. He couldn’t believe what he saw. Where 500 Cofan people once lived, 30,000 settlers had moved in, all working for the oil industry. Randy decided then that he would reject modern-society and instead spend his life fighting for the protection of the forest.
Tribes in the Amazon depend on the jungle to survive. When oil is discovered, roads are built and thousands of workers flood in. Animals that once lived in these places begin to vanish as they move deeper into the forest, and the plants and trees are destroyed.
Randy happened to be exactly what the Cofan needed. He spoke English, Spanish and Cofan, which helped him to get his foot in the door with governmental agencies. Randy straddled both worlds. He married a Cofan woman, had three sons with her and felt in his heart that he was a member of the tribe. At the same time, he took trips into cities to fight for their rights.
Randy, now in his fifties, is credited by his tribespeople with single-handedly saving the Cofan people. In the 80s, many assumed the Cofan would die out. Now they are not only surviving, but thriving. They control six times the land they did in the nineties, but the future is always uncertain. Randy’s mission to protect the people of the forest becomes more urgent every day.
Vocabulary
hacked: chopped; cut
indigenous: people who are native to an area; the original people of an area
outnumbered: to be more in number
detain: hold back; restrict
settlers: newcomers who move into a place
get his foot in the door: have an opportunity or chance with something
straddled: being a part of two things at once
single-handedly: alone; without any help
ترجمهی درس
جنگیدن برای محافظت از آمازون
جنگیدن برای آمازون
بیش از بیست مرد که توسط یک شرکت نفتی به خدمت گرفته شده بودند، به اعماق جنگلهای اکوادور زدند. ناگهان، آنها خود را محصور در میان گروهی بزرگ از افراد بومی، به اسم کوفان، یافتند. کاملاً واضح بود که تازهواردها تعدادشان خیلی کمتر بود (بنابراین چارهای جز تسلیم شدن نداشتند). در پنج سال گذشته، تعداد زیادی از کارکنان بخش نفتی، توسط قبایل مختلف، درون جنگل زده و یا کشته شده بودند.
این بیست مرد آماده بودند که بدترین شرایط برایشان اتفاق بیفتد. اما هیچ اتفاقی نیفتاد. مردان قبیله بدون سروصدا همانجا ایستادند؛ تا اینکه یک مرد چشم آبی بور ، از میان آن گروه بیرون آمد.
مرد سفیدپوست، با زبان اسپانیایی خیلی خوبی با آن کارکنان نفتی، شروع به صحبت کرد و به آنها گفت که قدومشان در جنگل اصلاً مبارک نیست. سپس به مردم کوفان گفت که آنها را دستگیر کنند. آنها کارکنان نفتی را در قایقهایشان گذاشتند و به روستای خودشان آوردند. اما بهجای اینکه آنها را بزنند، مرد سفیدپوست که اسمش رندی بورمن (Randy Borman) بود، برای تازهواردها یک سخنرانی مفصل انجام داد که چگونه استخراج نفت دارد باعث میشود که جنگلها نابود بشوند.
رندی، بهعنوان پسر یک مبلغ مذهبی آمریکایی، در اعماق جنگل، در میان مردم کوفان بزرگ شده بود. وقتیکه پدر و مادرش تصمیم گرفتند که جنگل را ترک کنند، رندی در شهر به دبیرستان رفت؛ اما پس از مدتی دوباره به جنگل برگشت. اما چیزی که مشاهده کرد، برایش باورکردنی نبود. جایی که قبلاً 500 کوفانی در آنجا زندگی میکردند؛ الآن مکان 30 هزار مهاجر شده بود که همگی برای استخراج نفت آنجا سکنی گزیده بودند. از آن به بعد، رندی تصمیم گرفت که دیگر جامعهی مدرن را ول کند و بهجای آن زندگیاش را وقف جنگیدن برای محافظت از جنگلها نماید.
قبایلی که در آمازون هستند، برای زنده ماندن به جنگلها وابستهاند. اما وقتی نفت کشف میشود، جادههای زیادی ساخته میشود و هزاران کارگر به مناطق نفتخیز هجوم میآورند. حیواناتی که یک زمانی در این مکانها زندگی میکردند، با آمدن این آدمها به اعماق جنگل، ناپدید میشوند؛ و گیاهان و درختان نابود میگردند.
رندی همان آدمی بود که کوفانی ها به وی احتیاج داشتند. او میتوانست به انگلیسی، اسپانیایی و کوفانی صحبت کند که این مورد باعث شد که بتواند با سازمانهای دولتی سروکله بزند. رندی درآنواحد متعلق به هر دودنیا بود. او با یک زن کوفانی ازدواج کرد و سه بچه از وی داشت و قلبا احساس میکرد که متعلق به قبیلهی خود است. از طرف دیگر سفرهایی به شهر انجام میداد و برای حقوق افراد قبیلهاش میجنگید.
رندی، که اکنون در دههی پنجاه زندگی خود به سر میبرد، توسط مردم قبیلهاش به این نشان مفتخر شده است که یکتنه ناجی مردم کوفانی شده است. در دههی هشتاد میلادی خیلیها فکر میکردند که کوفانی ها از بین میروند. الآن، نهتنها آنها زنده هستند، بلکه در حال پیشرفت هم هستند. قلمرو آنها شش برابر آن چیزی است که در دههی نود در تصرف داشتند. اما آینده همچنان مبهم است. و مأموریت رندی برای محافظت از مردم جنگل، هرروز ضروریتر میشود.