داستان انگلیسی شاهزاده جاسوس
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: داستان های کوتاه / فصل: شاهزاده جاسوس / درس: داستان انگلیسی شاهزاده جاسوسسرفصل های مهم
داستان انگلیسی شاهزاده جاسوس
توضیح مختصر
نور عنایت خان شاهزاده ای متولد شده از مادری آمریکایی و پدری هندی اشراف زاده بود که در سال 1942 در جنگ جهانی دوم برای مقابله با نازی ها به نیروی کمکی زنان ملحق شد...
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
Princess Spy
Noor Inayat Khan was born a princess but died living the life of a spy while fighting the Nazis.
She was born in Moscow in 1914 to an American mother and an aristocratic Indian father, which made her a princess. Khan and her family soon moved to London and then Paris where she went to school. After completing her education, she began writing children’s stories and may have gone on to lead the quiet life of a writer. But this was not her path.
When World War II broke out in Europe, Khan’s life took an unexpected turn. France fell to German forces in 1940. Khan fled to London with her family. Her life was forever changed. She was a gentle woman. She was raised as a pacifist by her father, a famous Sufi teacher. She did not believe in war but decided that she had to take a stand against the Nazis. She joined the Women’s Auxiliary Air Force later that year. And in 1942, she was recruited to become a spy and radio operator.
Though some of her spy trainers were unsure whether Khan was up to the job, she was given a dangerous mission. She flew and parachuted into France to join the resistance network in Paris. Her code name was “Madeleine”. Her mission was so dangerous that her spy trainers didn’t expect her to live more than six weeks. One by one the other spies on her team were captured. Her bosses told her to return to England, but Khan refused. She continued her mission of sending messages to London while doing her best to avoid the German secret police.
Khan was eventually betrayed by a French fellow spy and arrested. Even worse, the secret police found copies of her secret radio signals and were able to trick Allied forces into sending new spies into their hands.
Khan didn’t sit back and wait for the war to end. She escaped prison, but was caught. She was punished with solitary confinement and tortured for ten months. To her credit, she did not reveal any information to her captors the entire time she was there.
Eventually, Khan and three other agents were sent to Dachau concentration camp. She was killed there on September 13, 1944, less than a year before the end of the war. Her last word before being shot was ‘liberty’.
ترجمهی درس
شاهزاده جاسوس
نور عنایت خان یک شاهزاده خانم متولد شد، اما هنگام مرگ جاسوسی بود که با نازی ها مبارزه می کرد.
او در سال 1914 در مسکو از مادری آمریکایی و یک پدر هندی اشراف زاده به دنیا آمد و همین امر از او یک شاهزاده خانم ساخت. خان و خانواده اش به زودی به لندن و سپس پاریس رفتند و او به مدرسه رفت. پس از اتمام تحصیل شروع به نوشتن داستانهای کودکانه نمود و ممکن بود زندگی آرام یک نویسنده را ادامه دهد. اما این مسیر [زندگی] او نبود.
هنگامی که جنگ جهانی دوم در اروپا درگرفت، تغییری غیرمنتظره در زندگی خان پدید آمد. فرانسه در سال 1940 در برابر نیروهای آلمانی سقوط کرد. خان با خانواده اش به لندن فرار کرد. زندگی او برای همیشه تغییر کرد. او زنی آرام بود. او نزد پدرش که یک معلم مشهور صوفی بود به عنوان یک صلح طلبی پرورش یافت. او اعتقادی به جنگ نداشت اما به این نتیجه رسید که باید با نازی ها مقابله کند. او بعدها در همان سال به نیروی کمکی زنان ملحق شد. او در سال 1942 به عنوان یک جاسوس و اپراتور رادیویی استخدام شد.
اگر چه برخی از مربیان جاسوسی خان مطمئن نبودند که او برای آن کارمناسب باشد، ماموریتی خطرناک به او محول شد. او برای پیوستن به شبکه مقاومت در پاریس به آنجا پرواز کرد. اسم سازمانی او«مادلین» بود. مأموریت او به حدی خطرناک بود که مربیان جاسوسیِ او، از وی انتظار نداشتند [بتواند] بیش از شش هفته زنده بماند. جاسوسان دیگر در تیم او یکی پس از دیگری دستگیر می شدند. کارفرمایان خان به او گفتند که به انگلستان بازگردند، اما او قبول نکرد. وی ماموریت فرستادن پیام ها به لندن و در عین حال فرار از دست مأموران پلیس مخفی آلمان را ادامه داد.
سرانجام یک جاسوسی همکار فرانسوی به خان خیانت کرد و او دستگیر شد. بدتر از آن اینکه پلیس مخفی کپی سیگنال های رادیویی مخفی او را پیدا کرد و توانست با ارسال جاسوسان جدید نیروهای متفقین را فریب دهد.
خان دست بردار نبود و منتظر پایان جنگ نماند. او از زندان فرار کرد اما دستگیر شد. او را برای تنبیه ده ماه به سلول انفرادی فرستادند و شکنجه کردند. او در تمام روزهایی که آنجا بود، هیچ اطلاعاتی به اسیرکنندگانش نداد و به این مسئله افتخار می کرد.
سرانجام خان و سه جاسوس دیگر را به اردوگاه کار اجباری داشا فرستادند. او در 13 سپتامبر 1944، کمتر از یک سال قبل از پایان جنگ کشته شد. آخرین حرفش قبل از تیرباران «آزادی» بود.