داستان انگلیسی چهل سال انتظار برای پایان جنگ
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: داستان های کوتاه / فصل: چهل سال انتظار براي پايان جنگ / درس: داستان انگلیسی چهل سال انتظار برای پایان جنگسرفصل های مهم
داستان انگلیسی چهل سال انتظار برای پایان جنگ
توضیح مختصر
این داستانی واقعی از فردی ویتنامی است که برای فرار از جنگ به مدت چهل سال با فرزندش در جنگل زندگی کرد.
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
Waiting For The War To End
The people of Vietnam suffered through war from 1955-1975, but for one man, the war took much longer to end. Ho Van Thanh was a soldier for more than 15 years. One terrible day, a mine exploded and killed his wife and two of his sons, and completely destroyed his home.
In a panic, Thanh grabbed his two-year-old son, Ho Van Lang, and fled deep into the jungle where he planned to live until the war ended. Just two years later, the war did end, but Ho and his son had no way of hearing the news. The two of them ended up living in the jungle for more than forty years, believing that the war was still raging on .
Thanh entered the jungle when he was just 42, and his son was two. By the time they were found, he was an 82-year-old man and his son was middle-aged .
Local people searching for wood deep in the forest found Thanh and his son living in a tree house twenty feet in the air. Thanh, who had been a well- known blacksmith in his village, had made several arrows and other hunting tools. When they were found, they were wearing loincloths made of tree bark . They survived by hunting, growing forest vegetables, and planting corn.
Even though neither of the men remembered much of the local language, they kept a few mementos of their old lives in their treehouse. The father’s military pants were neatly folded and beside them sat the little red coat his son was wearing when they fled.
Because Thanh was in poor health, he was carried out of the jungle on a stretcher with his son Lang at his side. Their arrival shocked the townspeople because many thought they had died years ago.
Once they were in the town, Thanh and Lang suffered from reverse culture shock . Thanh refused to eat, and both men tried to escape back into the jungle. Relatives tried to keep them in town, because they were worried about Thanh’s health. “We know he wants to escape my house to go back to the forest, so we have to keep an eye on him now,” says his nephew.
Fast forward a year-and-a-half to 2015, and Lang is adjusting . Having lived alone for so long with a father who rarely talked, he still has trouble communicating. But modern comforts and vices such as TV, cell phones and cigarettes have won him over . His father on the other hand still wants to return to the forest.
ترجمهی درس
مردی ویتنامی برای فرار از جنگ بین این کشور و آمریکا، به مدت چهل سال به همراه فرزندش در جنگل پنهان شده بود.
چهل سال انتظار برای پایان جنگ
مردم ویتنام در سالهای 1995-1975 از جنگ، رنج کشیدند، اما برای مردی، این جنگ خیلی بیشتر طول کشید تا پایان یابد. هو وان تان، برای مدت 15 سال سرباز بود. یک روز خیلی بد، یک مین منفجر شد و همسر و دو تا از پسرانش را کشت، و کاملاً خانهی آنها را ویران کرد.
وان تان، درحالیکه بهشدت ترسیده بود، فرزندش دوسالهاش را برداشت و بهسوی جنگل فرار کرد و تصمیم گرفت تا آخر جنگ آنجا زندگی کند. تنها دو سال بعد، جنگ پایان یافت. اما وی و پسرش، هیچ راهی برای شنیدن این خبر نداشتند. هردوی آنها درنهایت به مدت ?? سال در جنگل زندگی کردند، درحالیکه هنوز فکر میکردند که جنگ بهسختی ادامه دارد.
زمانی که وان تان وارد جنگل شد، 40 سال سن داشت. پسرش نیز دوساله بود. درزمانی که این دو در جنگل یافت شدند، او پیرمردی 82 ساله بود و پسرش نیز در میانسالی قرار داشت.
مردم محلی که برای یافتن چوب به اعماق جنگل رفته بودند، وان تان و پسرش را در حالی یافتند که در یک کلبهی جنگلی که در ارتفاع 8 متری آسمان بود زندگی میکردند. وان تان که آهنگر شناختهشدهای در روستای خود بود، تیرها و وسایل شکار زیادی ساخته بود. وقتی آنها پیدا شدند، لباسهایی لنگ مانند از پوست درخت پوشیده بودند. آنها با شکار کردن، پرورش سبزیهای جنگلی و ذرت، زنده مانده بودند.
باوجوداینکه هیچکدام از این دو مرد چیزی از زبان محلی را به یاد نداشتند، یادگاریهای کمی از زندگی گذشتهی خود را در خانهی درختی خود، نگهداشته بودند. شلوارهای نظامی پدر بهخوبی تاشده بود و بین آن کت قرمز پسربچه که در هنگام فرار پوشیده بود، قرار گرفته بود.
ازآنجاییکه وان تان شرایط ناسالمی داشت، توسط یک برانکارد، درحالیکه فرزندش در کنارش بود، از جنگل خارج شد. ورود آنها خیلی از اهالی شهر را سورپرایز کرد، چون تقریباً همه فکر میکردند که آنها سالها پیش مردهاند.
وقتی به شهر رسیدند، وان تان و پسرش برای مدت زیادی از شوک فرهنگی معکوس رنج میبردند. وان تان از خوردن خودداری میکرد و هر دو مرد تلاش میکردند که دوباره به جنگل بگریزند. فامیلهایشان میخواستند که آنها را در شهر نگهدارند؛ زیرا نگران سلامتی وان تان بودند. برادرزادهاش میگوید: “ما میدانیم که او میخواهد از خانهی ما به جنگل فرار کند. بنابراین بایستی مراقبشان باشیم.”
باگذشت یک و نیم سال از رسیدن آنها به شهر، لانگ (فرزند وان تان) در حال وفق پیدا کردن با وضعیت است. او هنوز با صحبت کردن مشکل دارد. زیرا برای سالیان دراز تنها با پدری زندگی کرده بود که بهسختی حرف میزد. اما فنّاوریهای جدید مانند تلویزیون و موبایل کمکم غالب بر وی شد. از طرف دیگر اما پدرش هنوز میخواهد که به جنگل برگردد.