غم و شادی

توضیح مختصر

در این درس اصطلاحاتی انگلیسی درباره غم و شادی یاد می گیرید .

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

  1. On cloud nine

To be extremely happy or excited.

Jack was on cloud nine when his girlfriend said ‘yes’ to his proposal.

‘Congratulations on your promotion. How do you feel now?’ ‘Thanks. I’m on cloud nine!’

Nancy was on cloud nine when she saw her family after two years abroad.

  1. Make one’s day

To make someone feel very happy.

This birthday surprise really made my day.

Hanging out with Alex after such a long time really made my day.

Today Tom proposed to me, which made my day.

  1. Not the end of the world

Used when you try to stop someone from having negative thoughts by saying that it’s not the worst thing that could happen.

Don’t worry about the debt. It’s not the end of the world.

Failing a test is not the end of the world. Come on .Let’s try a second time.

We’ll be very upset if we don’t win the contest but ultimately it’s not the end of the world.

  1. Feel blue/have the blues

To feel sad or depressed.

He’s been feeling blue since the day she left.

I’m such a sensitive person, I usually feel blue on gloomy days.

The little girl had the blues for years after seeing her family being burned in the fire.

  1. Face like a wet weekend

To look miserable.

‘Are you alright? You have a face like a wet weekend.’

Elvis had a face like a wet weekend since his company went bankrupt.

‘Hey, you have a face like a wet weekend. Come on! Things will get better if you try harder.’

  1. Get a (real) kick out of something

To enjoy something very much.

I get a kick out of art.

They get a kick out of traveling.

He gets a kick out of football. He’s a big fan of Lionel Messi.

  1. On top of the world

To feel extremely happy.

Harry was on top of the world when Jenny accepted his invitation to dinner.

People were on top of the world when the national football team won.

She was on top of the world when her little baby, Jason, was born.

  1. In seventh heaven

To feel extremely happy.

She was in seventh heaven when she won the lottery.

Jasmine was in seventh heaven when she was promoted to be the manager.

He was in seventh heaven when Sally admitted that she loved him.

  1. Over the moon

To feel extremely happy.

Sue is over the moon about her new laptop.

I am over the moon about my trip to Korea in June.

My sister was over the moon when she was declared the winner of the beauty pageant.

  1. Have a whale of a time

To have a lot of fun.

We had a whale of a time at the party last night.

‘I had a whale of a time in New York. See you soon!’

I hope you have a whale of a time abroad. Take care!

  1. Let one’s hair down

To relax and enjoy oneself.

‘Tomorrow is your birthday. Go home early tonight and let your hair down.’

She’s such a workaholic, she finds it hard to let her hair down even on the weekends.

I can only let my hair down during summer break due to my heavy workload at school.

ترجمه‌ی درس

1-بی‌اندازه خوشحال بودن، در آسمان‌ها سِیر کردن این اصطلاح را برای توصیف خوشحالی یا هیجان‌زدگی بیش از حد فرد به کار می‌بریم وقتی جک متوجه شد که دوست‌دخترش به خواستگاری او جواب مثبت داده، بی‌اندازه خوشحال شد الف- بابت ترفیع رتبه تبریک می‌گویم. چه احساسی دارید؟ ب- ممنونم. انگار که در آسمان‌ها سیر می‌کنم وقتی نانسی بعد از دو سال زندگی در غربت خانواده‌اش را دید، بی‌نهایت خوشحال شد 2-باعث خوشحالی کسی شدن، روز کسی را ساختن این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که کسی را شاد کنیم و یا از کاری که دیگران برای ما انجام داده‌اند، شاد شویم این مهمانی سورپرایز تولد من را خیلی خوشحال کرد وقت گذراندن با آلکس بعد از این همه وقت، روزم را ساخت وقتی تام از من خواستگاری کرد، خیلی خوشحال شدم 3-دنیا که به آخر نرسیده، دنیا به آخر نمی‌رسد این اصطلاح برای بازداشتن فرد از افکار منفی به کار می‌رود به کمک این اصطلاح به مخاطب می‌گوییم که امکان وقوع اتفاقات بدتر هم وجود داشته و او باید به آینده امیدوار باشد. بابت بدهی نگران نباش. دنیا که به آخر نرسیده با رد شدن در امتحان دنیا به آخر نمی‌رسد. ناراحت نباش و دوباره تلاش کن باختن در مسابقه برای همة ما حال‌گیری بزرگی است ولی با این باخت دنیا به آخر نمی‌رسد. 4-غصه‌دار بودن، افسردگی شدید وقتی کسی احساس غصه‌دار بودن و افسردگی می‌کند، از این اصطلاح استفاده می‌شود از روزی که دوست‌دخترش او را ول کرده، غصه‌دار است به اندازه‌ای احساساتی هستم که روزهای ابری و کم‌نور به شدت غصه‌دارم می‌کنند دخترک از زمانی که شاهد سوختن خانواده‌اش در آتش بود، به شدت دچار افسردگی شده است 5-آدم پکر، غصه از سر و رویت/ رویش می‌بارد، کشتی‌هایت غرق شده برای کسی که چهره و ظاهرش پکر به نظر بیاید، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم ببینم، خوبی؟! شبیه آدم‌هایی هستی که کشتیشان غرق شده از وقتی شرکت الویس ورشکست شده غصه از سر و رویش می‌بارد چقدر پکر به نظر می‌رسی. بی‌خیال بابا! اگر بیشتر تلاش کنی وضعیت بهتر می‌شود 6-از چیزی لذت بردن، سر کِیف آمدن/ سر کِیف آوردن وقتی کسی از چیزی بیش از حد لذت می‌برد، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم هنر من را حسابی سر کیف می‌آورد آنها از سفر رفتن لذت می‌برند او از فوتبال لذت می‌برد. طرفدار پر و پاقرص لیونل مسی است. 7-از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن، با دمش گردو می‌شکند این اصطلاح برای توصیف خوشحالی بی‌حد و حصر کسی استفاده می‌شود هری به خاطر این که جنی دعوت شامش را پذیرفته بود، با دمش گردو می‌شکست مردم بابت برنده شدن تیم ملی فوتبال از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدند وقتی جیسون را به دنیا آورد، از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید 8-از شادی سر از پا نشناختن، از خوشحالی بال درآوردن این اصطلاح برای بیان خوشحالی زیاد کسی استفاده می‌شود وقتی برندة لاتاری شد، از شادی سر از پا نمی‌شناخت وقتی جاسمین به سِمت مدیرعاملی منصوب شد، از شادی سر از پا نمی‌شناخت وقتی سالی به آن پسر گفت که چقدر دوستش دارد، پسر از خوشحالی بال درآورد 9-خیلی خوشحال بودن، از شادی در آسمان‌ها سِیر کردن برای بیان حس خوشحالی شدید فرد از این اصطلاح استفاده می‌کنیم سو به خاطر خریدن لپ‌تاپ جدیدش در آسمان‌ها سیر می‌کند بابت سفرم به کره در ماه ژوئن خیلی خوشحالم وقتی اسم خواهرم به عنوان برندة ملکة زیبایی اعلام شد، از شادی در آسمان‌ها سیر می‌کرد 10- لحظات خوبی را داشتن، حسابی خوش گذراندن، حال دادن این اصطلاح برای توصیف لحظات خوبی به کار می‌رود که فرد با کسی یا در جایی دارد مهمانی دیشب خیلی به من حال داد در نیویورک حسابی به من خوش گذشت. به زودی می‌بینمت! امیدوارم لحظات خوبی را در خارج داشته باشی. مواظب خودت باش! 11-استراحت کردن، لذت بردن از لحظات این اصطلاح به منظور توصیه به استراحت به کار می‌رود و یا برای بیان لذت بردن از زندگی و لحظات استفاده می‌شود فردا روز تولد توست. زودتر به خانه برو و استراحت کن طوری به کارش معتاد شده که حتی نمی‌تواند آخر هفته‌ها از زندگیش لذت ببرد با این حجم از تکالیف مدرسه، فقط تعطیلات تابستانی می‌توانم استراحت کنم

توضیحات دیگر

برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با این دوره به مقاله‌ی اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد مراجعه کنید.

همچنین، دیگر دوره‌های رایگان مکالمه زبان انگلیسی زبانشناس را از دست ندهید:

مکالمات روزمره انگلیسی

جملات رایج زبان انگلیسی

الگوهای رایج انگلیسی

اصطلاحات رایج انگلیسی