عشق و عاشقی

توضیح مختصر

در این درس اصطلاحاتی درباره عشق و عاشقی یاد می گیرید.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

  1. Love at first sight

Two people falling in love the first time they meet.

Jim and Sue had a very happy ending after three months of dating. It was love at first sight.

I don’t believe in love at first sight. Love needs time to grow.

I loved him at first sight. He’s the man I’ve been searching for.

  1. Match made in heaven

A perfect combination of people or things that will end up successful or happy.

Tim and Anna are a match made in heaven، I believe they’ll soon have a happy ending.

All the guests thought that the bride and groom were a match made in heaven.

No one can deny that my parents are a match made in heaven. They’ve been through ups and downs together for 30 years.

  1. Have a crush on someone

To have a strong feeling of love that usually does not last very long.

She’s had a huge crush on him since they first met.

She had a big crush on her math teacher when she was in high school.

Tim accepted that he had a massive crush on Anna but then he didn’t confess it.

  1. To love with all your heart and soul

To sincerely love someone, to love someone very much.

I loved him with all my heart and soul but he still left me.

Have you ever loved someone with all your heart and soul?

Wendy chose to stay by her boyfriend even when he was disabled in a car accident. She loves him with all her heart and soul.

  1. Wear your heart on your sleeve

To show your emotions openly, to be open about your feelings.

I can tell that Mary is depressed after her broken relationship. She wears her heart on her sleeve.

I’m the type of person who wears my heart on my sleeve. Sometimes I need to learn to hide my emotions because I don’t want my parents to worry about me.

People who wear their heart on their sleeve tend to be good actors.

  1. Fall head over heels in love.

To suddenly fall in love, with very strong feelings.

He fell head over heels in love with Sarah and they got married three months after their first date.

I’ve never fallen head over heels for anyone but I wish I would.

After her broken marriage, she never fell head over heels in love with anyone.

  1. Tie the knot . To get married.

After a few months of dating, they decided to tie the knot in May.

Tim tied the knot with Mary last year.

Jenny is such an independent woman, she never wants to tie the knot.

  1. Be the apple of one’s eye

Someone’s favorite person or thing.

There are 30 students in this class but Lisa is the apple of the teacher’s eye because she’s helpful and friendly.

Tony is the apple of my eye; he’s not only handsome but also very gallant.

Rick is the only child in his family. he’s the apple of his parents’ eye.

ترجمه‌ی درس

1-دل باختن در نگاه اول، عشق در نگاه اول

این اصطلاح را زمانی به کار می‌بریم که دو نفر با اولین نگاه به هم دل می‌بندند

جیم و سو بعد از سه ماه قرار گذاشتن عاقبت بخیر شدند. آنها از همان نگاه اول دل به هم باختند.

من به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارم. عشق به مرور زمان به وجود می‌آید.

با همان نگاه اول دلباخته‌اش شدم. او مرد رویاهای من است

2-خیلی به هم می‌آیند، برای هم درست شده‌اند، پیوندشان در آسمان بسته شده

وقتی می‌خواهیم بگوییم دو نفر خیلی به هم می‌آیند یا با هم خوشبخت هستند، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم

تیم و آنا خیلی به هم می‌آیند، مطمئنم که عاقبت بخیر خواهند شد

همة مهمان‌ها فکر می‌کردند که عقد عروس و داماد در آسمانها بسته شده

کسی منکر این نیست که والدین من برای هم ساخته شده‌اند. آنها 30 سال پرفراز و نشیب از عمرشان را پشتیبان هم بوده‌اند

3-به کسی علاقة شدید داشتن، عشق پنهانی به کسی داشتن، عشق یک‌طرفه

این اصطلاح را برای بیان علاقة شدید یک‌طرفه یک نفر به کس دیگر استفاده می‌کنیم. این احساس معمولاً موقت است از همان اولی که آن پسر را دید، از او خوشش آمد(به طور یک‌طرفه به او دل بست)

وقتی شاگرد دبیرستانی بود، علاقة شدیدی به معلم ریاضیش داشت

تیم اعتراف کرد که از آنا خیلی خوشش می‌آمد، اما هرگز علاقه‌اش را به زبان نیاورد

4-کسی را از ته دل دوست داشتن، با تمام وجود کسی را دوست داشتن، کسی را دیوانه‌وار دوست داشتن

این اصطلاح برای بیان عشق و علاقة شدید و خالص یک نفر به دیگری استفاده می‌شود

از ته دل دوستش داشتم، ولی او ولم کرد و رفت

تا حالا با تمام وجودت کسی را دوست داشته‌ای؟

وقتی دوست‌پسر وندی در تصادف فلج شد، وندی تصمیم گرفت کنارش بماند. او دوست‌پسرش را دیوانه‌وار دوست دارد

5-ابراز احساسات، احساسات خود را به طرز تابلویی نشان دادن

این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که می‌خواهیم در مورد بیان بی‌تعارف احساسات صحبت کنیم یا احساسات علنی خود را توصیف کنیم.

معلوم است که مری به خاطر جدا شدن از عشقش افسرده شده است. احساساتش را به طرز تابلویی نشان می‌دهد

من از آن آدم‌هایی هستم که احساساتم را راحت ابراز می‌کنند. گاهی باید احساساتم را پنهان کنم تا والدینم زیاد نگرانم نشوند

کسانی که احساسات خود را به راحتی نشان می‌دهند، می‌توانند بازیگران خوبی شوند

6-دیوانه‌وار و بدون مقدمه عاشق شدن، دلباختة کسی شدن

او خیلی زود عاشق سارا شد و بعد از سه ماه با او ازدواج کرد

تا حالا کسی را دیوانه‌وار دوست نداشته‌ام، ولی کاش این حس را داشتم

بعد از ازدواج ناموفقش دیگر دلباختة کسی نشد

7-وصلت کردن، ازدواج کردن، به عقد کسی درآمدن

این اصطلاح به معنی ازدواج کردن است

بعد از چند ماه ملاقات، تصمیم گرفتند در ماه می ازدواج کنند

تیم سال پیش با مری ازدواج کرد

جنی آنقدر مستقل است که حتی نمی‌خواهد به عقد کسی دربیاید

8-نورچشمی بودن، عزیز بودن، عزیز دردانه بودن

این اصطلاح را برای شخص یا چیزی به کار می‌بریم که بیش از سایرین مورد توجه است

این کلاس 30 نفر دانش‌آموز دارد، اما چون لیزا همیشه به معلم کمک می‌کند و رفتار خوبی دارد، عزیز دردانة معلم به حساب می‌آید

تونی نورچشمی من است، چون هم خوش‌تیپ است و هم می‌داند چطور با زن‌ها رفتار کند.

ریک تک فرزند است. او عزیز دردانة والدینش است.

توضیحات دیگر

برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با این دوره به مقاله‌ی اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد مراجعه کنید.

همچنین، دیگر دوره‌های رایگان مکالمه زبان انگلیسی زبانشناس را از دست ندهید:

مکالمات روزمره انگلیسی

جملات رایج زبان انگلیسی

الگوهای رایج انگلیسی

اصطلاحات رایج انگلیسی