سرفصل های مهم
زمان
توضیح مختصر
در این درس اصطلاحاتی درباره زمان یاد می گیرید .
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
- Nine-to-five job
A job that you work during the office hours from 9 a.m. to 5 p.m.
Nina works a nine-to-five job.
Nine-to-five jobs are boring. I’d rather run my own business.
A nine-to-five job suits you best if you don’t like traveling and adventure.
- At the eleventh hour
Having something happen very late or at the last possible moment.
He always changes his decisions at the eleventh hour.
It’s impossible for me to handle this issue. Please don’t change at the eleventh hour.
The last point was scored at the eleventh hour. How lucky they are!
- Like clockwork
To happen regularly at a scheduled time.
I’m used to this paperwork, so everything goes like clockwork.
As long as things go like clockwork, we’ll finish on time.
Every day at 5 a.m., like clockwork, he goes to the gym. He’s such a healthy man.
- Time flies.
Time passes very quickly.
It’s been seven years since I last saw him. Time flies.
Time flies, girls. Enjoy life while you still can.
I can’t believe that your youngest kid is about 20 now. Time flies.
- Better late than never.
To do something late is better than to never do it at all.
‘His birthday was last week. Would you like to send him something?’ ‘Oh, really? I didn’t know that. I’ll send him a postcard. Better late than never.’
‘Why are you so late? We’ve been waiting for two hours.’ ‘I’m sorry. I got stuck in traffic but better late than never, right?’
I know it’s too late to say sorry but I guess better late than never.
- In the long (short) run
Something will happen over a very long (short) period of time in the future.
Smoking can harm your health. You may run a great risk of lung cancer in the long run.
Investing in networking can benefit you in the long run.
He may feel happy about his new relationship in the short run but I’m sure later on he’ll regret what he’s done to me.
- Beat the clock
To get something done before the deadline, to finish something before time is up.
Hurry up! We can’t be late for this important meeting. We need to beat the clock.
Our new campaign will be launched in 4 days. Let’s beat the clock.
If you want to win the race, you have to beat the clock.
- Make up for lost time
To spend lots of time and effort doing something because you did not have the opportunity to do it before.
We need to work harder to make up for lost time.
I didn’t have time to take care of my family, so I’m certainly making up for lost time.
My grandpa didn’t travel a lot when he was young, so he’s determined to make up for lost time.
ترجمهی درس
1- کار اداری تماموقت
برای اشاره به شغل اداری تمام وقت که از 9 صبح تا 5 عصر طول میکشد از این اصطلاح استفاده میکنیم
نینا به صورت تماموقت در اداره کار میکند
کارهای اداری تماموقت کسلکننده هستند. من ترجیح میدهم کسب و کار خودم را داشته باشم
کار تماموقت اداری برای کسی که اهل سفر و ماجراجویی نیست، کار مناسبی است
2- دقیقة نود(آخرین لحظات)
از این اصطلاح برای کاری استفاده میکنیم که در لحظات آخر(و یا دقیقة نود) انجام میشود
او همیشه نظر خودش را در دقیقة نود تغییر میدهد
نمیتوانم الان به کار شما رسیدگی کنم. لطفاً از این به بعد نظرتان را در دقیقة نود عوض نکنید
آنها در دقیقة نود امتیاز برنده(امتیاز آخر) را کسب کردند. خیلی خوششانسند!
3- با دقت پیش رفتن، طبق برنامه پیش رفتن
برای اشاره به کاری که سروقت انجام میشود، از این اصطلاح استفاده میکنیم
به این تشریفات اداری عادت کردهام، به همین خاطر همه چیز با دقت پیش میرود
اگر همه چیز دقیق و طبق برنامه پیش برود، کار را سر وقت تمام میکنیم
او طبق برنامه، هر روز ساعت 5 صبح به باشگاه میرود. او آدم سالمی است
4- زمان مثل برق و باد میگذرد
این اصطلاح را برای اشاره به زودگذر بودن زمان استفاده میکنیم
هفت سال از اولین باری که او را دیدم گذشت. زمان مثل برق و باد میگذرد
دخترها، زمان مثل برق و باد میگذرد. تا جایی که میتوانید از زندگی لذت ببرید
باورم نمیشود که بچة کوچکت الان 20 سال دارد. زمان مثل برق و باد میگذرد
5- ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است
این اصطلاح را زمانی به کار میبریم که میخواهیم بگوییم انجام کار با تأخیر بهتر از کارِ انجام نشده است
الف- هفتة پیش تولدش بود. نمیخواهی کارتپستال برایش بفرستی؟
ب- اوه، واقعاً؟ یادم نبود. یک کارتپستال برایش میفرستم. ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است
الف- چرا دیر کردی؟ دو ساعت میشود که منتظرت هستیم
ب- ببخشید! در ترافیک گیر کردم اما دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است، موافقی؟
میدانم که برای معذرتخواهی خیلی دیر شده، اما ماهی را هروقت که از آب بگیری تازه است
6- در درازمدت/ در کوتاهمدت
برای بیان نتیجة بلندمدت یا کوتاهمدت یک عمل یا عادت از این اصطلاح استفاده میکنیم
سیگار ممکن است به سلامتیت آسیب برساند. حتی میتواند در دراز مدت به سرطان ریه مبتلا شوی .
سرمایهگذاری در کار طراحی شبکه میتواند در درازمدت سودآور باشد
شاید در کوتاهمدت از رابطة جدیدش خوشحال باشد، اما مطمئنم که بعداً از کاری که با من کرده، پشیمان خواهد شد
7- انجام دادن کاری سر وقت مقرر یا قبل از وقت مقرر، وقتشناس بودن
برای اشاره به انجام کاری پیش از وقت تعیینشده یا قبل از پایان زمان تعیینشده از این اصطلاح استفاده میکنیم
عجله کن! نباید دیر سر این جلسة مهم حاضر شویم. باید سر وقت مقرر آنجا باشیم
کمپین جدید ما ظرف 4 روز به راه خواهد افتاد. باید سر وقت کارها را انجام دهیم
برای برنده شدن در مسابقه باید وقتشناس باشی
8- زمان از دسترفته را جبران کردن، گذشته را جبران کردن
این اصطلاح، هنگامی که میخواهیم زمانی را برای جبران کارهای عقبافتاده اختصاص دهیم به کار میرود
برای جبران زمان از دسترفته باید بیشتر تلاش کنیم
وقت کافی برای مراقبت از خانوادهام نداشتم، ولی حالا میخواهم گذشته را جبران کنم
پدربزرگم در جوانی زیاد مسافرت نرفته است، به همین دلیل تصمیم گرفته که گذشته را جبران کند [و به مسافرت برود]
توضیحات دیگر
برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با این دوره به مقالهی اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد مراجعه کنید.
همچنین، دیگر دورههای رایگان مکالمه زبان انگلیسی زبانشناس را از دست ندهید: