سرفصل های مهم
کار
توضیح مختصر
در این درس اصطلاحاتی درباره کار یاد می گیرید .
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
- Get your feet under the table
To become familiar and more confident in a new job.
It’s my first week at the new company، I haven’t gotten my feet under the table.
I need time to get my feet under the table.
I was so overwhelmed at first but now I can get my feet under the table.
- Go the extra mile
To put more effort than expected into achieving something.
Julie always goes the extra mile to make her mom happy.
To win the contract, he went the extra mile to prepare the documents before the meeting.
He went the extra mile just to make her feel special at the wedding.
- Put one’s feet up
To relax and rest, especially with your feet raised off the ground.
We’re done. Let’s put our feet up.
After a hard day at work, I like to put my feet up and read some books.
Don’t work too hard. Go home and put your feet up.
- Be in someone’s good (or bad) books
To have done something that has made someone happy (or angry).
All students want to be in the teacher’s good book.
I used to be in my teacher’s bad book because I wasn’t very well-behaved back then.
If she was pretty and sexy, she would be in Harry’s good book.
- Give someone the sack
To fire someone from a job.
His work has been getting worse and worse. It’s time to give him the sack.
Giving someone the sack is such a hard decision for me، I always have a rational discussion with them beforehand.
Why don’t you give her the sack? She’s a terrible employee, always late for work and jealous of her co-workers.
- Call it a day
To end your work for the day and go home.
‘We worked so hard today. Let’s call it a day before 6 p.m.’
She’s such a workaholic. She can’t call it a day when there is still work that needs to be done.
‘What time do you usually call it a day?’ ‘At 5 p.m.’
- Work like a dog
To work very hard.
To earn money, he works like a dog every day.
That’s unfair. Why do I have to work like a dog while he can watch TV?
After graduating, I worked like a dog just to get promoted.
- All in a day’s work
To refer to your normal tasks, used to show that you have no difficulties or are willing to do something because it’s part of your daily job.
‘Are you tired?’ ‘No, it’s all in a day’s work.’
Fixing machines seem hard for women but for her, it’s all in a day’s work.
She can cook for 40 people in just 2 hours. For her, cooking is all in a day’s work.
- Work one’s fingers to the bone
To work extremely hard, especially on manual work.
I’ve worked my fingers to the bone but my boss is still not happy.
He worked his fingers to the bone to build his own house.
Women have to work their fingers to the bone outside the house, then do all the housework when they come back home.
ترجمهی درس
1- ریزهکاریها را یاد گرفتن، جا افتادن در یک محیط کاری
این اصطلاح به معنی آشنا شدن با محیط کار جدید و آموختن قلقهای کاری این محیط میباشد
چون هفتة اول کارم در این شرکت است، هنوز با ریزهکاریها آشنایی پیدا نکردهام
مدتی طول میکشد تا در این محیط کاری جا بیفتم
اوایل خیلی دستپاچه بودم، ولی حالا ریزهکاریها را یاد گرفتهام
2- سنگ تمام گذاشتن، تمام تلاش خود را کردن
از این اصطلاح برای بیان تلاش بیش از حد فرد برای رسیدن به یک هدف استفاده میکنیم
جولیا همیشه تمام سعیش را میکند تا مادرش را شاد کند
برای این که شرکتش قرارداد را برنده شود، سنگ تمام گذاشت و مدارک را پیش از جلسه آماده کرد
تمام تلاش خودش را کرد تا همسرش در مراسم عروسی احساسی بهیادماندنی داشته باشد
3- استراحت کردن، لم دادن
برای توصیف حالت استراحت و به خصوص توصیف حالت هوا دادن پاها در زمان استراحت از این اصطلاح استفاده میکنیم
تمام شد! بیایید استراحت کنیم
دوست دارم بعد از یک روز سخت کاری لم بدهم و کتاب بخوانم
انقدر سفت و سخت کار نکن. برو خانه و استراحت کن
4- به چشم کسی خوب یا بد آمدن، نظر مثبت یا منفی کسی را جلب کردن، خوش آمدن یا بد آمدن از کسی
این اصطلاح زمانی به کار میرود که سعی میکنیم جلوی کسی خوب ظاهر شده و او را خوشحال کنیم و یا جلوی کسی بد ظاهر شویم
همة دانشآموزان دوست دارند نظر مثبت معلم را جلب کنند
من در دوران مدرسه رفتار خوبی نداشتم و به این خاطر، معلم از من خوشش نمیآمد
اگر زیبا و جذاب بود، به چشم هری هم خوب میآمد
5- دَک کردن، اخراج کردن
میتوانیم از این اصطلاح به عنوان معادل عامیانة اخراج کردن استفاده کنیم
عملکرد کاری او روزبهروز بدتر میشود. وقت آن رسیده که دَکش کنیم
چون اخراج کردن کارمندان برای من کار سختی است، سعی میکنم قبلش با آنها منطقی گفتگو کنم
چرا این کارمند را اخراج نمیکنی؟ او کارمند بهدردنخوری است، چون هم دیر به سر کار میآید و هم به همکارانش حسادت میکند
6- دست از کار روزانه کشیدن
وقتی میخواهیم کار روزانه را تمام کنیم و به خانه برویم از این اصطلاح بهره میبریم
امروز خیلی کار کردیم. بهتر است قبل از ساعت 6 دست از کار بکشیم
او معتاد کارش است.
که وقتی کار ناتمامی وجود داشته باشد، نمیتواند دست از آن بکشد.
الف- چه ساعتی دست از کار میکشی؟
ب- 5 بعدازظهر
7- مثل سگ جان کندن
این اصطلاح معادل عامیانة سختکوشی است.
هر روز مثل سگ جان میکند تا پول جمع کند
ناعادلانه است. من مثل سگ جان بکنم و او بنشیند و فقط تلویزیون تماشا کند
بعد از تمام کردن درسم، مثل سگ جان میکنم تا پیشرفت کنم
8- کار روزمره، بخشی از وظایف روزمره بودن ، از این اصطلاح برای صحبت کردن در مورد وظایف همیشگی استفاده میکنیم. این اصطلاح، در کل به این اشاره میکند که این کار، وظیفة عادی شما است و شما مشکلی با انجام آن ندارید
الف- خستهای؟
ب- نه این کار روزمرة من است
معمولاً تعمیر وسایل برای زنها کار سختی است ولی بخشی از کارهای روزمرة آن خانم به حساب میآید
او میتواند ظرف 2 ساعت غذای 40 نفر را بپزد. آشپزی بخشی از وظایف روزمرة اوست
9- تمام تلاش خود را کردن، جان کندن
برای اشاره به تلاش و کوشش زیاد و مخصوصاً دربارة کارهای یدی از این اصطلاح استفاده میکنیم
من تمام تلاش خود را میکنم، ولی رئیسم هنوز هم از من راضی نیست
آنقدر جان کند تا توانست خانهاش را بسازد
زنها باید بیرون خانه جان بکنند و داخل خانه هم باید خانهداری کنند
توضیحات دیگر
برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با این دوره به مقالهی اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد مراجعه کنید.
همچنین، دیگر دورههای رایگان مکالمه زبان انگلیسی زبانشناس را از دست ندهید: