داستان های کوتاه

156 فصل | 312 درس

داستان انگلیسی رقص شیدایی

توضیح مختصر

بعضی وقت‌ها انسان کارهایی می‌کند که با دلایل منطقی جور در‌نمی‌آید. عده‌ای از مردم استراسبورگ فرانسه، در سال ۱۵۱۸ گرفتار موضوع خیلی عجیبی شده بودند که هنوز دلیلی قطعی برای آن پیدا نشده است. آن‌ها دیوانه‌وار شروع به رقصیدن نمودند و شب و روز می‌رقصیدند.

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Dancing Mania

Alone, in the middle of a silent street Frau Troffea began to dance. It was July of 1518 in Strasbourg, France when for no reason, Troffea started to dance. Not long after, bewildered neighbors came to watch. Even stranger, Troffea’s silent dancing was joined by first one neighbor, and then another. Their dancing was bizarre , and their faces were expressionless.

By the end of the week, more than 30 people had joined Troffea’s strange dance. They danced night and day. This was just the tip of the iceberg . Within a month, more than 400 citizens of Strasbourg were swept away by the dancing mania . Still there was no music and no explanation for what was happening. Yet they silently danced on.

Many of the dancers began to experience serious health problems from so much non-stop movement. The dancing was so extreme that some people literally danced themselves to death. They died from heart attacks, strokes, and severe exhaustion.

At this point, doctors were called. They ruled out supernatural causes, common during that time. Instead, they said the mania was natural and caused by ‘hot blood.’ When they failed to find a cure for the dancing, they decided to build a stage and invite musicians to play for the dancers. They thought that the cure might be for the dancers to dance until they got it out of their systems . No one knows why, but after a month of dancing, it stopped as mysteriously as it began.

While this sounds like a tall tale , it has been well documented by historians. And, it’s not the only case of its kind. “Dancing Mania” or St. Vitus’ Dance swept Europe from the 14th to 17th century. The most well known cases happened in Germany in 1374 and France in 1518.

Some psychologists say that what happened in France was an example of mass hysteria . Mass hysteria, sometimes happens in communities experiencing extreme stress. The Strasbourg dancing mania happened during a time of famine and malnutrition .

Other people believe that the dancing mania was caused by religious ecstasy . Saint Vitus is also known as the patron saint of dancing and epilepsy. The 1500s were a superstitious time. The local Christian church records say that people believed that Saint Vitus could “send down plagues of dancing.”

We will never know if the people of Strasbourg were suffering from mental illness or swept away by something that science can’t explain. The hearts and minds of humans are a mystery, and sometimes we lack the ability to explain why we do the things we do. Have you ever felt swept away by an experience you could not explain?

ترجمه‌ی درس

رقص شیدایی پدیده ای در قرون وسطی بود که افراد تا سرحد مرگ می رقصیدند.

رقص شیدایی

فرائو تروفی، به‌تنهایی و در میان سکوت خیابان، شروع به رقصیدن کرد. آن روز، روز ۱۸ جولای ۱۵۱۸ در استراسبورگ فرانسه بود، که تروفی، بدون هیچ دلیلی، شروع به رقصیدن کرد. خیلی نگذشته بود که همسایه‌های متعجب، برای تماشای وی آمدند. عجیب‌تر آنکه کمی بعد یکی از همسایه‌ها، به رقص سکوت تروفی ملحق شد، و کمی بعد بازهم یکی دیگر به آن‌ها ملحق شد. رقص آن‌ها خیلی عجیب بود و صورت‌هایشان بی‌احساس بود.

تا آخر هفته، بیشتر از ۳۰ نفر به رقص عجیب ‌تروفی ملحق شدند. آن‌ها شب و روز می‌رقصیدند. اما این تنها نمونه‌ای از خروار بود (اصطلاح “the tip of the iceberg” یعنی “نمونه‌ای از خروار”). در عرض کمتر از یک ماه، بیش از ۴۰۰ تن از شهروندان استراسبورگ، گرفتار این رقص شیدایی و دیوانه‌وار شده بودند. هنوز هیچ موسیقی و توضیحی برای آنچه که در حال رخ دادن بود، وجود نداشت. بااین‌وجود، آن‌ها به رقصشان ادامه دادند.

برای خیلی از رقاص‌ها، به خاطر تحرک بدون توقف بسیار زیاد، مشکلات جسمی و سلامتی زیادی به وجود آمد. این رقص آن‌قدر مفرط بود که خیلی‌ها در حقیقت تا سرحد مرگ خودشان رقصیدند. آن‌ها، به خاطر حملات قلبی، سکته، و خستگی شدید، می‌مردند.

در این مرحله، دکترها فراخوانده شدند. آن‌ها، علل فرا طبیعی، که در آن زمان خیلی رایج بود را رد کردند. در عوض آن‌ها گفتند که این شیدایی، طبیعی بوده و به خاطر خون داغ است. وقتی‌که آن‌ها موفق نشدند که درمانی برای این رقص پیدا کنند، تصمیم گرفتند که صحنه‌ای بسازند و نوازندگان را برای نواختن موسیقی برای رقاص‌ها، دعوت نمایند. آن‌ها فکر می‌کردند که درمان رقاص‌ها شاید این باشد که تا زمانی که رقص را از سیستم بدن خود بیرون کنند، برقصند. هیچ‌کس نمی‌داند چرا، اما پس از یک ماه رقصیدن، این رقص به طرز عجیبی متوقف شد.

 پزشکان معتقد بودند که شاید پخش شدن موسیقی بتواند افراد گرفتار رقص شیدایی را درمان کند.

شاید این داستان باورنکردنی به نظر برسد، اما این واقعه به‌خوبی توسط تاریخدان‌ها مستند شده است. و این واقعه، تنها مورد از نوع خود نیست. رقص شیدایی، یا رقص سنت ویتوس، اروپا را از قرن ۱۴ تا ۱۷ گرفتار کرده بود. مهم‌ترین موارد شناخته‌شده از این رقص در سال ۱۳۷۴ در آلمان و در سال ۱۵۱۸ در فرانسه، اتفاق افتاده است.

خیلی از روانشناسان معتقدند که آنچه که در فرانسه اتفاق افتاد، یک نمونه از تشنج جمعی بود. تشنج جمعی بعضی مواقع در جوامعی که تحت ‌فشار و استرس بالایی هستند، اتفاق میفتد. رقص شیدایی استراسبورگ هم دقیقاً زمانی اتفاق افتاد که مردم از قحطی و سوءتغذیه رنج می‌بردند.

برخی از مردم اما معتقدند که رقص شیدایی به خاطر شور و شوق و وجد مذهبی اتفاق افتاده است. سنت ویتوس، به‌عنوان قدیس رقص و صرع نیز شناخته می‌شود. قرن پانزدهم زمانی پر از خرافه بود. سوابق کلیسای مذهبی محلی می‌گوید که مردم معتقد بودند که سنت ویتوس مرض رقص روی زمین می‌ریزد. ما هیچ‌وقت نمی‌فهمیم که آیا مردم استراسبورگ دچار مریضی‌های فکری شده بودند، یا گرفتار بلایای غیرطبیعی شده بودند. قلب و ذهن انسان‌ها پر از رمز و راز است، و بعضی وقت‌ها ما قادر نیستیم بگوییم که چرا در حال انجام کاری خاص هستیم. آیا تا الآن تجربه داشته‌ای که گرفتار چیزی شوی که قادر به توضیح آن نباشی؟