داستان های کوتاه

156 فصل | 312 درس

داستان انگلیسی انباشت

توضیح مختصر

محتکر واژه‌ای است که بیشتر آن را برای افرادی به کار می‌بریم که جنسی را انبار می‌کنند و به بازار نمی‌فرستند، تا قیمتش در بازار بالا برود و بتوانند سود بیشتری بکنند. اما به کسانی که علاقه مفرط و فراوانی به جمع‌آوری وسایل زیاد در زندگی خود دارند نیز محتکر میگویند.

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Hoarding

When Alison Minami left for college, she practically dug herself out of her parents’ house. They had so much stuff it was almost impossible to walk through the home. Her parents were hoarders. Every surface was covered with junk . There was a car in the driveway that didn’t run. Shelves were full of garbage. Her parents refused to throw anything away. Yet they accumulated more and more.

Hoarding is more than just being messy. Hoarding is having a compulsive need for more, and an inability to throw even the silliest of things away. One hoarder made the news for having more than 5,000 rubber duckies. Another hoarder kept more than 8,000 stickers taken off of banana peels because she didn’t want to get rid of the “tiny art.”

As for Alison, the daughter of hoarders, she finally escaped the cluttered prison of her parents’ home when she left for college. Often, when kids of hoarders leave home, they become obsessed with cleanliness and minimalism . Jessie Sholl whose mother was a hoarder, says she gets excited to throw things out. She’s even thrown away her college diploma. The less stuff she has, the better she feels.

These days, it’s not just kids of hoarders who are feeling the pull towards minimalism . There’s a whole movement happening. People are realizing that more stuff does not equal more happiness.

Studies show if you want to be truly happy, instead of buying more things, you should spend your money on experiences.

Experiences make us happy because they become part of our identity. Imagine that you live in a beautiful house, but your real passion is painting, or hiking, or traveling. You wouldn’t say, I am a beautiful home-owner. If you had to describe yourself, you’d probably say that you’re an artist or a hiker or a painter.

And most importantly, experiences bring us closer to each other. Going to a concert, taking an art class, or learning to speak another language are experiences that don’t fill up our houses with stuff, but they give us something much more valuable . They give us the opportunity to connect with one another. Not only do we share the experience, but we create shared memories with the people we care about.

The next time you’re about to make an expensive purchase, think about what kind of experience it will give you. Is it an experience that will allow you to live more fully and connect more deeply with others or is it just another pretty object to hoard in your house?

ترجمه‌ی درس

انباشت وسایل غیرضروری و مصرف گرایی در مقابل مینیمالیسم و ساده سازی زندگی. کدام یک بهتر است؟

انباشت

وقتی الیسون مینامی برای رفتن به کالج، خانه‌ی پدر و مادرش را ترک میکرد، عملاً با کندوکاو و زحمت زیاد از این خانه خارج شد! خانواده‌اش وسایل خیلی زیادی داشتند و تقریباً غیرممکن بود که در خانه قدم بزنند. پدر و مادر وی محتکر بودند (Hoarder : کسی که حتی هر وسیله‌ی غیرضروری را نیز نگه میدارد). همه جای خانه از آت و آشغال پرشده بود. ماشینی جلوی خانه قرار داشت که اصلاً حرکت نمیکرد. طاقچه‌ها پر از آشغال بود. والدین وی از دور ریختن هر چیزی امتناع میورزیدند. بااین‌وجود، هنوز هم چیزهای بیشتر و بیشتری جمع میکنند.

انباشتن و احتکار وسایل، تنها به معنای بینظم بودن نیست. بلکه به معنی نیازی اجباری برای بیشتر داشتن، و ناتوانی در دور انداختن حتی مزخرف‌ترین وسایل است. یک محتکر به خاطر اندوختن بیش از 5000 اردک پلاستیکی، رسانه‌ای شد. محتکر دیگری هم تنها به خاطر اینکه نمیخواست “هنر کوچک” را دور بریزد، 8000 برچسب روی پوست موز را نگه داشته بود.

اما به‌هرحال، الیسون دختر پدر و مادری محتکر، وقتیکه برای رفتن به کالج خانه‌اش را ترک کرد، بالاخره موفق شد که از زندان به‌هم‌ریخته‌ی پدر و مادرش فرار کند. معمولاً وقتیکه فرزندان پدر و مادری محتکر، خانه را ترک میکنند، غرق در تمیزی و مینیمالیسم (کمینه‌گرایی، گرایش نیاز به چیزهای کمتر و ساده) میشوند. به‌عنوان‌مثال جسی شل که مادرش یک محتکر بود، میگوید که وقتی چیزی را دور میریزد هیجان‌زده میشود! او حتی مدرک دیپلم خود را دور ریخته است. چون هرچقدر که وسایل کمتری داشته باشد، احساس بهتری میکند.

امروزه، تنها فرزندان محتکران نیستند که احساس نیازی نسبت به ساده‌سازی زندگی، پیداکرده‌اند. حرکت بزرگی در این زمینه در حال وقوع است. مردم دارند به این نتیجه میرسند که داشتن وسایل زیاد، به معنی داشتن زندگی شادتر نیست.

تحقیقات نشان میدهد که اگر واقعاً بخواهی که شاد زندگی کنی، به‌جای خریدن وسایل بیشتر، بایستی پولت را روی کسب تجربه‌های بیشتر خرج کنی.

تجارب زندگی ما را خوشحال‌تر میکند چون تبدیل به جزئی از هویت ما میشود. تصور کن که در خانه‌ای زیبا و گران زندگی میکنی، درحالیکه عشق و علاقه‌ی اصلیات نقاشی، پیاده‌روی، یا مسافرت باشد. قطعاً نمیگویی که من صاحب یک خانه‌ی زیبا و گران هستم. اگر قرار باشد که خودت را تعریف کنی، حتماً میگویی که هنرمند هستی، یا اهل پیاده‌روی و مسافرت هستی.

مهم‌تر از این، تجارب ما را بیشتر به یکدیگر نزدیک میکند. رفتن به یک کنسرت، کلاس هنر، یا یادگیری صحبت کردن به زبانی دیگر، تجاربی هستند که خانه‌ی ما را با وسایل بیشتری پر نمیکنند، بلکه به ما چیز ارزشمندتری میدهند. این‌ها به ما این فرصت را میدهند که بیشتر با یکدیگر در ارتباط باشیم. نه‌تنها میتوانیم این تجارب را با دیگران تقسیم کنیم، بلکه میتوانیم خاطرات مشترکی را با افرادی که دوست داریم، داشته باشیم.

دفعه‌ی بعدی که میخواهی چیزی گران‌قیمت بخری، در رابطه با این موضوع فکر کن که چه تجربه‌ی خوبی را میتواند برای تو به ارمغان بیاورد. آیا تجربه‌ای است که باعث میشود که زندگی بهتری داشته باشی و ارتباط عمیق‌تری با دیگران پیدا بکنی، یا فقط یک شیء قشنگ دیگری است که آن را در خانه‌ات انباشته کنی؟