داستانی

4 | 58 درس

سم می خواهد یک طنز پرداز شود

توضیح مختصر

سم می خواهد که یک طنز پرداز بشود. اما به اندازه ی کافی باحال نیست.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

Sam wants to be a comedian

You know Kambiz…actually

I think I have to change my job

I need some honest job. You know

‫?‫Oh… that’s good

So what kind of job are you talking about

Comedian…

Ha! Comdian? Really?

‫ ‫ Yeah, I wanna split people’s guts laughing

Heh. That’s nice but

Have you ever had any experience with being funny?

‫Yeah, I am funny

‫Let me ask you a question

For how long we’ve known each other?

For how long?

More than nine years…

‫You haven’t made me laugh once

Do you call yourself funny?

It doesn’t make any sense.

Yes, it does. Alright? ‫ Ok let’s try it, make me laugh Mr. Funny‫

‫I can’t do it just like this

Comedians do it just like this…

Because they’re comedians‫

‫They make people laugh

So Give it a shot…

‫Try to make me laugh, now

but…

What should I do man?

‫Just make me laugh, I don’t know

Tell a joke or something…

Ah… one minute…

Actually I have some jokes here…

Here we go… Yes…

What happens if you use beans instead of bullets

I dunno…

This happens…

Alright Kambiz… Don’t laugh…

But when I get on the stage…

And make people burst out laughing…

You know what happens?

‫I’m gonna have the last laugh

Don’t laugh now…

I’ll see you laugh later…

Ciao…

ترجمه‌ی درس

سم می خواهد یک طنز پرداز شود

‫میدونی کامبیز… حقیقتش

‫فکر می کنم باید شغلمو عوض کنم.

‫من به یه شغل شریف نیاز دارم. می دونی ‫

‫اوه، خیلی خوبه.

‫خب درباره چه شغلی داری صحبت می کنی؟ ‫کمدین…

‫ها! کمدین؟ واقعاً؟ ‫

‫آره، میخوام مردمو از خنده روده بر کنم.

‫‫هه. خوبه ولی

‫ولی تا به حال تجربه ای در بامزه بودن داشتی؟ ‫

‫آره من نمکی ام.

‫‫بزار یه سوال ازت بپرسم.

چند وقته ما هم دیگه رو میشناسیم؟

برای چند وقت؟

بیش از نه سال…

‫‫یه بارم منو نخندوندی.

‫اسم خودتو میزاری با نمک؟

اصلا با عقل جور در نمیاد.

‫‫بله، جور در میاد. باشه؟ ‫

‫خیلی خب، بیا امتحان کنیم، منو بخندون آقای با نمک.

‫‫من اینجوری که نمیتونم

کمدین ها اینجوری انجامش میدن…

‫‫بخاطر اینکه اونا کمدین هستند.

‫‫اونا مردم رو می خندونن

پس امتحان کن…

‫‫سعی کن منو بخندونی، حالا…

‫ولی…

‫باید چیکار کنم؟ ‫

‫فقط منو بخندون، نمیدونم…

‫جوکی، چیزی بگو…

‫اه… یک دقیقه…

‫حقیقتش چند تا جوک اینجا دارم…

‫ایناهاش…بله…

‫چه اتفاقی میوفته اگه جای گلوله از لوبیا استفاده کنی؟

نمیدونم…

‫این اتفاق میوفته…

‫خیلی خب کامبیز… نخند…

‫وقتی برم رو استیج…

‫و مردم رو مجبور کنم بزنن زیر خنده…

‫میدونی چی میشه؟ ‫

‫من خنده آخر رو خواهم داشت…

‫الان نخند…

‫من بعداً خندتو میبینم…

‫خداحافظ…