در این مقاله میآموزید:
- چرا کودکان زبان را بهتر از بزرگسالان یاد میگیرند
- کودکان چه ویژگیهایی دارند که آنها را تبدیل به زبانآموز بهتری میکند
- چه چیزهایی را میتوانیم از کودکان یاد بگیریم
کودکان نه گرامر میخوانند و نه واژگان حفظ میکنند. پس چرا میتوانند راحتتر از بزرگسالان زبان را یاد بگیرند؟ شاید باورتان نشود، اما کودکان زبانآموزان عالیای هستند. اما واقعا دلیلش چیست؟
شاید کودکان نمونههای بارز اینکه چگونه زبانآموز خوبی باشیم، نباشند. چون:
- آنها واقعاً نمیتوانند به هیچ زبانی بهدرستی صحبت کنند
- اشتباهات زیادی مرتکب میشوند
- هرگز مطالعه نمیکنند
- کتابهای واژگان نگه نمیدارند و هرگز چیزی یادداشت نمیکنند
- خیلی راحت حواسشان پرت میشود
ظاهراً آنها بعضی از ویژگیهای اصلی را که ممکن است بهطور سنتی با دانشآموزان انگلیسی و زبانآموزان خوب مرتبط باشند، ندارند. اما ما میتوانیم چیزهای زیادی از کودکان یاد بگیریم و با وجود کمبودهای ذکر شده، نتایج فوقالعادهای را به دست بیاوریم.
بیشتر کودکانِ ۳ ساله یا بیشتر، ویژگیهای زیر را دارند:
- میتوانند حداقل یک زبان را «صحبت» و «درک» کنند. در حالی که برخی از آنها به دو زبان یا بیشتر صحبت میکنند.
- حتی اگر کودکی به کشور دیگری نقل مکان کند، معمولاً ظرف چند ماه زبان آن کشور را یاد میگیرد.
چرا این گونه است؟
انواع مختلفی از مزایای عصبشناختی وجود دارد که کودکان دارند. مغزهای کوچک آنها مانند اسفنج است و صرفاً از نظر عصبشناختی، دریافت اطلاعات جدید در سن ۲ سالگی آسانتر از ۲۱، ۵۱ یا ۹۱ سالگی است. اما این موضوع نباید به این معنی باشد که ما بزرگسالان دستهایمان را بالا ببریم و اقرار به شکست کنیم و بگوییم که «مغز قدیمی ما نمیتواند اطلاعات جدید را با همان سرعت مغز کودکان جذب کند». در عوض میتوانیم برای این که زبانآموز بهتری باشیم، خودمان را در یادگیری زبان، بیشتر شبیه کودکان کنیم.
۱. بهطور طبیعی کنجکاو باشید
برای یک کودک همهچیز جدید است. آنها هیچچیز نمیدانند و اطلاعاتی خاصی از دنیای اطرافشان ندارند. پس برای یادگیری باید کنجکاو باشند. باید بپرسند که فلان چیز چه نامیده میشود و وقتی یک کلمه را نمیفهمند، باید برای فهمیدن آن از بزرگسالان کمک بگیرند. آنها دائماً در حال «کشف» کردن هستند.
به کودک بعدیای که با آن روبرو میشوید به دقت نگاه کنید. وقتی بیدار هستند، مطمئناً چشمهایشان دائماً به اطراف نگاه میکند. آنها به همهچیز حتی از دیوار گرفته تا کمد لباس، از پنکه تا یک قاشق کوچک، علاقه دارند. آنها میخواهند جهان و نحوهی کار آن را درک کنند.
هر زبانآموز باید سعی کند به اندازهی کودکان کنجکاو باشد. بهعنوان یک زبانآموز کنجکاو، باید سعی کنید که از کلمات و عبارات جدید استفاده کنید، اگر چیزی را ندانستید بپرسید و همیشه در حال جستوجوی مطالب جدید و جالب برای یادگیری زبان باشید.
شما باید مانند کودکان، دائماً در حال کاوش باشید و بهطور مداوم کلمات و عبارات جدید را کشف کنید. خودتان را داخل سلول “آن چه میدانید” زندانی نکنید و به دنیای مرموز و در عین حال جادویی “آنچه نمیدانید” سفر کنید.
۲. آنها از طریق «فراگیری» «یاد میگیرند»
مطالعات متعدد نشان میدهد که مؤثرترین راه برای یادگیری زبان، از طریق “فراگیری” است، نه از طریق “یادگیری”. این موضوع به زبان ساده به این معنی است که شما باید انگلیسیتان را از طریق استفاده از انگلیسی، گوش دادن، خواندن و مصرف محتوا تقویت کنید.
تمرینهای یکنواخت گرامر و واژگان نهتنها کسلکننده هستند، بلکه تأثیرشان از آنچه معلمان مدارس و مؤسسههای آموزش زبان به شما میگویند، بسیار کمتر است.
از طرف دیگر، کودکان به کمک کتاب یاد نمیگیرند. آنها به طور مثال قورباغهای را میبینند، سپس کلمهی «قورباغه» را میشنوند و میدانند که چه چیزی نامیده میشود. آنها كتابهایی که نام حیوانات دارند را مطالعه نمیكنند. یا اگر بخوانند، داستانی دربارهی قورباغه میخوانند. بنابراین آنها زبان را از طریق «فراگیری» آن و به روشی طبیعی یاد میگیرند.
۳. آنها گوش میدهند
هرکس وقتی یک زبان را یاد میگیرد گوش میدهد، اما هیچکس کاملاً مثل کودکان گوش نمیدهد. در واقع کودکان حدود ۶ ماه اول زندگیشان را فقط با گوش دادن سپری میکنند.
درست است که ماههای اول مملو از انواع تجربههای شگفتانگیز دیگر بهغیر از یادگیری زبان است؛ اما آنها فقط گوش میدهند و هر از گاهی از خود صداهایی مثل «دا» یا «با» تولید میکنند.
یک اشتباه بزرگ که بسیاری از زبانآموزان هنگام شروع یادگیری یک زبان مرتکب میشوند این است که از روز اول شروع به صحبت کردن میکنند. درست است که افراد زیادی در سرتاسر اینترنت به شما میگویند که از روز اول باید شروع به صحبت کردن کنید اما باید نکات زیر را در نظر داشته باشید:
- بیشتر این موارد برای انگلیسیزبانان بومی است که زبان دوم را بهعنوان «استاندارد تعطیلات» یاد میگیرند (تا بتوانند مکالمههای ابتدایی داشته باشند و دوستان و خانواده را تحت تأثیر قرار دهند).
- تحقیقات دانشگاهی زیادی وجود دارد که نشان میدهد یک دورهی گوش دادن قبل از شروع مکالمه بسیار ارزشمند است. شما قبل از اینکه بخواهید صحبت کنید، باید بر روی گوش دادن تمرکز کنید. یکی از دلایل این موضوع این است که زبان در موقعیتهای کم استرس راحتتر فرا گرفته میشود و صحبت کردن از همان ابتدا میتواند تمرینی استرسزا باشد.
دلیل اهمیت گوش دادن این است که با گوش دادن به بومیان آن زبان، خواهید فهمید که بومیان واقعا چگونه صجبت میکنند.
اگر از روز اول صحبت کنید، احتمالاً فقط از ساختارهای مشابه زبان مادریتان استفاده خواهید کرد و فقط در حال «ترجمه» کردن خواهید بود. این موضوع میتواند باعث بروز فاجعههای زیادی شود. بله درست است که احتمالاً در صحبت کردن اعتمادبهنفس بیشتری خواهید داشت. شما قادر خواهید بود سریعتر صحبت کنید و ممکن است بهنظر شما برسد که تسلط بیشتری پیدا میکنید (به این معنا که کلمات سریعتر از دهان شما بیرون میآیند). اما اگر به مکالمهی بومی زبانان گوش نمیدهید و فقط کلمات بیشتری را حفظ میکنید تا بتوانید سریعتر صحبت کنید (در حالی که همیشه فقط از زبان مادری خود ترجمه میکنید)، این موضوع برای یک انگلیسیزبان بومی به شکل فجیعی آشکار خواهد بود و شما همچنان به اشتباه کردن در انگلیسیتان ادامه خواهید داد.
۴- آنها از اشتباه کردن نمیترسند
کودکان این مزیت را دارند که اشتباهات زبانیشان توسط بزرگسالان مرتبا برایشان اصلاح شود ولی بومی زبانان ممکن است همیشه اشتباهات شما را بهعنوان یک بزرگسال اصلاح نکنند. کودکان اگر اشتباهی کنند، هیچ اهمیتی نمیدهند و هیچ شرمندگیای برای آنها ندارد.
آنها وقتی اشتباه میکنند، یا توسط یک بزرگسال اصلاح میشوند و یا وقتی میشنوند که یک بزرگسال چیزی را جور دیگری میگوید، میفهمند که اشتباه کردهاند.
پس دفعهی بعد و یا دفعات بعد از آن، دیگر آن اشتباه را تکرار نمیکنند. شما نیز بهعنوان یک زبانآموزان بزرگسال هر از گاهی مرتکب اشتباهاتی میشوید که کاملا طبیعی هستند و هیچ اشکالی ندارند. البته بهشرطی که بدانید اشتباه کردهاید و سعی کنید دفعهی بعد آن را تکرار نکنید. بدین شکل است که شما زبان را فرا میگیرید.
۵- آنها همیشه چیزهای جدید را امتحان میکنند
بهعنوان یک زبانآموز بزرگسال، عقبنشینی در همان زبان راحتی که میدانیم آسان است. این جمله به این معنی است که از یک کلمهی ساده به جای چیزی که سختتر باشد استفاده کنیم.
برای مثال میتوانیم همیشه به جای «excellent»، «fantastic» و یا «marvelous» از کلمهی «good» استفاده کنیم. یا اینکه فقط کسی باشیم که به جای پرسیدن، فقط به سؤالات پاسخ میدهد. اما اطفال و کودکان این کار را نمیکنند. آنها همیشه کلمات و عبارات جدید را امتحان میکنند. بله، درست است که آنها اشتباه میکنند (به مورد ۴ نگاه کنید)، اما این تنها راهی است که یاد میگیرند.
یکی از سادهترین راههایی که میتوانید سطح زبان یک انگلیسیزبان غیربومی را ارزیابی کنید این است که به نوع واژگانی که استفاده میکند نگاه کنید.
استفاده از کلمات ساده همیشه بد نیست و گاها خوب است؛ چون کارمان را راه میاندازد. اما اگر برای سلاست تلاش میکنید، میدانید که کلمات ساده بهاندازهی کافی خوب نیستند.
میدانید که مثلاً باید به جای “trying to be very good” از “striving for fluency” استفاده کنید.
هرگاه با کودکی روبرو میشوم که از واژگان پیچیده استفاده میکند، همیشه لبخندی بر روی لبم میآید و من همیشه فکر میکنم این ویژگی کودکان واقعا غبطهبرانگیز است چون که بیشتر بزرگسالان پس از مدت زمان مشخصی آن را از دست میدهند.
پاسخ سوالمان مشخص شد. از اطفال و کودکان دربارهی چگونگی یادگیری انگلیسی چه میتوانیم بیاموزیم؟
معلوم شد که خیلی بیشتر از آنچه که ممکن است در ابتدا تصور شود، میتوانیم یاد بگیریم.