این کتاب سگ من رو خورد!
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: داستانهایی در رابطه با کتاب / داستان انگلیسی: این کتاب سگ من رو خورد!سرفصل های مهم
این کتاب سگ من رو خورد!
توضیح مختصر
بِلا، دختر توی داستان تصمیم میگیره سگش رو ببره برای قدم زدن که کتاب سگش رو میخوره و دوستش رو و خودش رو هم میخوره. بلا یه نامه مینویسه و درخواست کمک میکنه.
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
This book just ate my dog!
Bella was taking her dog for a stroll across the page when… something very odd happened. Bella’s dog disappeared.
‘hello Bella. What’s up?” said ben.
“this book just ate my dog!”
ben decided to investigate. But ben disappeared too. Suddenly help zoomed in… then vanished. Things were getting ridiculous. I’ll just have to sort this out myself, thought Bella.
But… burr! Sometime later, a not appeared. It read…
Dear reader, it would be lovely if you could kindly help us! Please turn this book on its side and shake… Bella. 1. Turn book around. 2. Shake.
And shake, and shake, and shake!
And one last little wiggle. Thank you. Bella.
Everybody reappeared…
and things got back to normal. Well, almost!
Dear reader, please tell this book to promise not to be so naughty next time you read it. Thank you. Bella
ترجمهی داستان انگلیسی
این کتاب سگ من رو خورد!
بِلا سگش رو میبرد تا تو سرتاسر صفحه قدم بزنن که … یه چیز عجیب و غریب اتفاق افتاد. سگ بلا ناپدید شد.
بِن گفت: “سلام بِلا. چه خبر؟”
“این کتاب سگ من رو خورد!”
بن تصمیم گرفت، تحقیق بکنه. ولی بِن هم ناپدید شد. یهو کمک سر رسید… بعد غیب شد. اتفاقات داشت خندهدار میشد. بِلا با خودش فکر کرد، که من خودم باید این مسأله رو حل کنم.
اما… وییییر! یه کم بعد، یه یادداشت پیدا شد. اینطور نوشته شده…
خواننده عزیز، خیلی خوب میشه که شما مهربونی کنید و به ما کمک کنید! لطفاً این کتاب رو به بغلش بچرخونید و تکون بدید… بِلا. 1. کتاب رو بچرخونید. 2. تکون بدید.
و تکون بدید و تکون بدید و تکون بدید!
و یه تکون ریز برای آخرین بار. ممنون. بِلا
همه دوباره پیدا شدن…
و اتفاقات دوباره عادی شدن. یعنی، تقریباً!
خواننده عزیز، لطفاً به این کتاب بگو دفعه بعدی که این کتاب رو میخونی، اینقدر شیطنت نکنه. ممنون. بلا