بسته ی پنجم

درباره‌ی این مجموعه:

این مجموعه شامل 36 درس زیر است:

به نظر میاد آلیس کوچولو دنبال دردسر می گرده، اما خوشبختانه اون یه پریه. یه پری پاره وقت.

یه ماهی قرمزه که تنگ مخصوص خودش رو داره و برنامه ی زندگیش هم مشخصه. تا اینکه یه روز...

داستان درباره دختری است که به رنگ صورتی علاقه زیادی دارد و به همین دلیل در مدرسه مورد تمسخر قرارمیگیرد. و به همین دلیل احساس تنهایی میکند . اما یک روز در کلاس هنر با دختری آشنا می شود که او هم عاشق رنگ بنفش است.

پسرک پنگوئنی پیدا می کند که به نظر گمشده و تنها می رسد. پسرک خیلی دلش می خواهد که به او کمک کند و او را به خانه اش برساند. اما خیلی زود متوجه یک چیز شگفت انگیز می شود..

اگه پاهای اردکی یا شاخ گوزنی یا فواره ی نهنگ یا یه دم خیلی دراز داشتید، چه اتفاقی می افتاد؟

وقتی پنی از مدرسه به خانه می آید، آماده خواندن آوازش است. ولی بچه ها خوابند و مامان و بابا نگرانند که پنی آنها را بیدار کند. ولی آواز پنی آوازی زیباست. یک آواز عالی. و پنی خیلی دوست دارد که آنرا بخواند.

به سینما بردن یک موش، آسان به نظر می رسد، ولی این کار ساده تاثیرات جالبی به همراه خواهد داشت.

لیام خیلی دوست دارد که چیزی از طریق پست دریافت کند، بنابراین نامه ای به صندوق پستش می نویسد تا د عوض آن چیزی دریافت کند. صندوق پست برای لیام پیزهایی بیشتر از آنکه لیام انتظارش داشت را می فرستد. وقتیکه بسته های پستی زیاد می شود، لیام به این نتیجه میرسد که بهتر است آنها را با دیگران تقسیم کند.

دیوید آماده رفتن به مدرسه است و انرژی زیاد و شیطنت خود را به مدرسه می برد.

شگفت انگیز ترین وقت سال است. کامیون آبی کوچک با رساندن درخت های کریسمس به دوستانش، شادی را پخش می کند. آیا می توانید هر درخت سبز را از یک تا پنج و برعکس بشمارید؟ فراموش نکنید که یک درخت را برای آبی باقی بگذارید.

اندرو یه پسر کوچیکه که دیابت نوع 1 داره. وقتی شروع کرد به خوردن مقدار زیادی آب و همیشه احساس ضعف و خستگی کرد متوجه این موضوع شد. اون مجبوره هر روز تزریق داشته باشه و مواظب حالش باشه که چطور احساس می کنه. اون می تونه با دوستاش بازی کنه و بعد از تزریق انسولین هر غذایی رو که دوست داره بخوره. با این حال، اون خیلی قویه و به بزرگ شدن و تو آینده یه پدر خوب شدن ادامه میده.

خانم کوچولو قراره خواهر بزرگ بشه. اون مواظب برادر کوچیکشه. ازش حمایت می¬کنه. باهاش بازی می-کنه. برای همیشه دوستش داره. اون بهترین خواهر بزرگ دنیاست.

تمام طول شب رو برف باریده و صبح همه جا سفیده. همه ی حیوون ها و بچه ها می خوان بازی کنن. ولی وقتی شب میشه همه باید برن خونه هاشون

در این داستان ماجرای بندبازی رو میخونیم که در جستجوی تماشاگرای جدید سیرک رو ترک میکنه.

شب پیش از کریسمس شعری مشهور از کلمنت سی مور است. این شعر تاثیر زیادی بر سنت هدیه دادن در کریسمس داشته است. قبل از اینکه این شعر به محبوبیتی گسترده برسد، تصور آمریکایی ها از بابانوئل و دیگر مهمانان کریسمس تفاوت های قابل توجهی داشت.

یه روز برفیه. خرس و خرگوش عاشق برفن. اونها بیرون تو برفن و بازی می¬کنن.

یه دختر کوچولو برای کریسمس از بابا نوئل اسب آبی می خواد که پارسال تابستون تو باغ وحش دیده. هیچ چیز دیگه ای نمی خواد. فقط یه اسب آبی می خواد.

همه می دانند که روز شکرگزاری برای تشکر کردن است. سوال اینجاست که باید از کجا شروع کرد؟ از بوقلمون روی میز تا آغوش گرفتن های گرم، زندگی پر از چیزهای کوچک و لذت های بزرگتر است. جولی مارکس بچه ها و بزرگترها را به یاد جزئیات کوچکی که هر روز را لذت بخش می کنند می اندازد.

امروز اولین روز کاری کامیون مخلوط کن سیمان است و او نمی خواهد که اشتباهی بکند. چطور می تواند به بقیه ماشین های محل ساخت و ساز کمک کند؟ البته که با قاطی کردن مقداری سیمان سفید پودری!

یه روز پاییزی، مادر یه پسربچه که همه اش پای تلویزیونه بهش دستور میده که بره بیرون خونه و بازی کنه.

یونیفرم! نشان! بی سیم! مأمورای پلیس آماده به خدمتن!

این داستان در مورد نگهداری مناسب کتاب ها است. ما باید از کتابهایمان به خوبی نگهداری کنیم.

پیپ به بادکنک قرمز بزرگش خیلی افتخار می کند. ولی وقتی بادکنش را ول می کند و بادکنک میترکد، دل شکسته می شود. خوشبختانه، پوزی فکر خیلی هوشمندانه ای برای خوشحال کردن دوستش دارد و طولی نمی کشد که آنها دوباره باهم خوش می گذرانند.

یک دختر بچه با ما در مورد رسم روزانه چایی خوردن با پدربزرگش که در آن با کمک کامپیوترهایشان آواز می خوانند، می خندند، و فنجان های چای خود را به هم می زنند صحبت می کند.

یعنی بچه گربه میتونه قبل از اینکه زیر بارون موش آبکشیده بشه خودش رو به خونه برسونه؟

اولین سالِ روباه کوچولوئه. مامانش بهش کمک می کنه تا دنیای وحش رو کشف کنه. ولی بعد از یک سال دیگه وقتشه که روباه کوچولو تنهایی اطرافش رو کشف کنه. ولی مامانش رو همیشه می تونه تو لونه-شون پیدا کنه.

وقتی که یک دختربچه از اینکه قرار است در اولین روز مدرسه از مادرش جدا شود نگران می گردد، به تخیلاتش پر و بال می دهد و روزی را تصور می کند که مادرش در جیب او قرار گرفته است.

پدر انا هر شب ازش می خواد اولین صفحه از داستان رو بخونه ولی انا می گه هنوز نمی تونه. شب وقتی به خواب میره خودِ بزرگترش رو می بینه که یه بخش فنی از یه شرکت رو مدیریت می کنه. اول نمی-شناسدش ولی بعد خودِ بزرگترش خودش رو معرفی می کنه. خودِ بزرگترش بهش می گه اگه بخواد می تونه تو آینده اون بشه. می تونه هر کاری رو انجام بده فقط زمانی رو که خود بزرگترش داشته رو هنوز نداره. وقتی از خواب بیدار میشه به پدرش میگه که می خواد اولین صفحه کتاب رو بخونه و سعیش رو بکنه.

بهترین چیز آموزشگاه پرواز این است که هواپیمای کوچک نوشتن در آسمان را یاد می گیرد! او عاشق تمرین کمان زدن است! او شیرجه زدن را دوست دارد! ولی همه چیز این قدر آسان و سرگرم کننده نیست. او از تمرین حلقه زدن بیزار است. حلقه زدن باعث می شود که سرگیجه بگیرد. در این داستان که در مورد رویاهای بزرگ است، ببینید که چه چیزی باعث می شود که هواپیمای کوچک نوشتن را یاد بگیرد.

حال خانم لارج زیاد خوب نیست، پس آقای لارج ازش می خواد که به تختخواب برگرده.

سباستیان یه پسر کوچولویِ خجالتی بود. اون حرف های زیادی برای گفتن داشت ولی زیاد حرف نمیزد. یه روز تو راه خونه، اون یه جفت کفش اسکیت کهنه پیدا کرد. اونها رو امتحان کرد و روز به روز پیشرفت کرد آخر سر، با کمکی از طرف یه سگ اون به خوبی اسکیت می کرد. و حرف میزد. اون بدون اینکه فکر کنه، حرف زد. اون هر چیزی که تو ذهنش داشت رو گفت. و اون یه جفت اسکیت تازه برای خودش با پولِ قلکش خرید.

سوفی یه عنکبوت هنرمند بود. اون زیباترین تارهای عنکبوت رو می بافت.

استلالونا یه خفاش کوچولو بود که وقتی جوجه بود یه جغد بهش حمله کرد و توی جنگل بدون مادرش گم شد.

یه داستان عبرت آموز برای بچه های تمام دنیا تا از خطرات بد رفتاری و حرف گوش نکردن آگاه بشن.

کاملیا یه دختر کوچولو بود که عاشق لوبیاهای لیما بود. ولی چون هیچ کس دیگه¬ای ازشون خوششون نمیومد، اون هم نمی¬خورد.

یه دختر کوچولوی سیاه تصمیم گرفت تنهایی به شهر بره تا ببینه تو روزهای گرم، تخم مرغ روی پیاده رو می پزه یا نه. اون رفت و تخم مرغ رو جلوی دادگاه پخت.