دربارهی این مجموعه:
سری کتاب های جرج کنجکاو نوشته ی اچ ای ری و مارگارت ری
این مجموعه شامل 25 داستان انگلیسی زیر است:
اولین روز مدرسه است و جورج کنجکاو به کلاس آقای اپل دعوت شده است تا دستیار ویژه باشد. مشکلاتی پیش می آید ولی در پایان روز همه می گویند که جورج دستیار خوبی است.
وقتی مرد کلاه زرد به جورج میگه که یه برنامه ی غافلگیری داره، خب معلومه که جورج کنجکاو میشه.
جورج کنجکاو سوار یه کامیون کپرسی میشه و بار خاک کامیون رو توی یه دریاچه خالی میکنه و همین باعث ایجاد آشوب میشه.
جورج با دوستش مرد کلاه زرد، میره به ایستگاه آتش نشانی برای گردش علمی. جورج درباره ی همه چیز کنجکاوه.
جورج و مرد کلاه زرد رفتن سفر و میخوان از کوه راشمور بازدید کنن.
جورج و دوستش مرد کلاه زرد با هم قدم می زنن که متوجه یه بچه گربه ی گمشده میشن. اونها بچه گربه رو با خودشون به پناهگاه حیوانات می برن تا اونجا ازش مراقبت کنن.
جورج و دوستش برای پیتزا خوردن، رفتن بیرون. اون پیتزا درست کردنِ نانوا رو تماشا می کنه، و از انداختن خمیر تو هوا، خوشش میاد. بنابراین، تصمیم می گیره اون هم امتحان کنه. اون خمیرها رو میندازه هوا، ولی هر کدوم یه جایی میفتن. نانوا، از دست جورج عصبانی می شه. جورج هم میره پشت کامیون قایم میشه. نانوا، باید یه پیتزا رو تحویل کارخونه بده. ولی دیر کرده و کارخونه بسته شده. جورج کمکش می کنه تا پیتزا رو تحویل بده. اون هم از جورج تشکر می کنه و یه پیتزای مخصوص براش درست می کنه.
جورج یه میمونِ کنجکاوه، که با دوستش مردِ کلاه زرد، رفته به یه فستیوال.
جورج که یه میمونِ خوب و کنجکاویه، برای تماشای بازی بیسبال به ورزشگاه میره.
شش روز تا کریسمس مونده، و جورج هیجانزده و کنجکاوه. نمیتونه تا روز کریسمس صبر کنه. اون هر کاری رو که لازمه تا روز کریسمس انجام بشه، انجام میده. بیسکوئیت میپزه، درخت رو تزئین میکنه، تو بازی کریسمس آوازبخونه و برای دوستاش کادو میپیچه. کریسمس پر از شادیه و همه جا پر از چراغهای درخشان و زرد رنگه. ولی بهترین قسمتش، بودن در کنارِ دوستاشه
جورج و دوستش مرد کلاه زرد، رفتن به موزه و خواستن اونجا یه کار جالب انجام بدن، حفاری کردن و کشفِ استخون دایناسور. وقتی جورج میخواست از گرد و غباری که به خاطر گردگیری به پا کرده بود، فرار کنه، رفت بالای یه صخره و اونجا وقتی پاش به یه سنگ خورد و سنگها ریختن، یه استخون دایناسور کشف کرد.
جورج کنجکاو از اینکه کوچولوئه خسته شده و خواب می بینه که بزرگ شده، اما می فهمه اونم مشکلات خودش رو داره.
غذا دادن به حیوانات باغ وحش، جورج را در دردسر می اندازد، ولی وقتی که یک طوطی از نمایشگاه جنگل بارانی فرار می کند، به نگهبان های باغ وحش نشان می دهد که می تواند کمکشان کند.
فیلمی که جورج و مرد کلاه زرد منتظرش بودن اکران شده! ببینیم کنجکاوی جورج توی سینما چه کاری دستش میده؟
جورج با دوستش، مردِ کلاه زرد میره به ساحل. دوستش بتسی هم با مادربزرگش اونجاست.
مرد کلاه زرد، جورج را به فروشگاه کارخانه شکلات سازی می برد. کنجکاوی جورج باعث می شود که مشکلی در کارخانه شکلات سازی به وجود بیاید. ولی سرعت کار او باعث می شود که مشکل حل شود.
توی این داستان، جورج کنجکاو توی پیست اسکی حسابی آشوب به پا میکنه.
وقتی جورج و دوستش میرن شهر، جورج از دوستش جدا میشه و کلی ماجراجویی میکنه.
وقتی جورج توی مراسم خیریه، مردی رو می بینه که پن کیک درست میکنه، تصمیم میگیره کمکش کنه.
وقتی جورج می فهمه که موزه ی علوم میخواد مراسم کمک به محیط زیست برگزار کنه، کنجکاو میشه و میخواد کمک کنه.
جورج یه میمون کوچولوی کنجکاوه که تو باغ وحش زندگی میکنه اون دلش میخواد بدونه بیرون باغ وحش چه خبره. پس یه روز کلید قفسش رو از جیب نگهبان برمیداره و فرار میکنه.
کنجکاوی جورج وقتی که سعی میکند به متصدی خط برای جابجا کردن اعداد و حروف روی تابلو اعلانات کمک کند، او را در دردسر می اندازد. جورج بعداً با نجات یک پسربچه کارش را جبران می کند.
در این داستان، جورج کنجکاو به یک فروشگاه اسباب بازی جدید می رود. صاحب فروشگاه نگران است. جورج در ابتدا کمی دردسر درست می کند ولی در آخر به همه نشان می دهد که وجودش در فروشگاه خیلی مفید است.
جورج با دوستش میره به کتابخونه. اون با بچه های دیگه می شینه و به قصه ای که کتابدار می خونه، گوش میده.
جورج کنجکاو از یک باغ وحش بازدید می کند. او کمی گرسنه می شود و سطل موز نگهبان باغ وحش را بر می دارد. ولی با موز هایی که برداشته است به میمون ها غذا می دهد و به یک کودک کمک می کند تا بادکنکش را از آنها پس بگیرد.