شمارش معکوسِ جورجِ کنجکاو برای کریسمس

آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: جرج کنجکاو / داستان انگلیسی: شمارش معکوسِ جورجِ کنجکاو برای کریسمس

داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

شمارش معکوسِ جورجِ کنجکاو برای کریسمس

توضیح مختصر

شش روز تا کریسمس مونده، و جورج هیجان‌زده و کنجکاوه. نمی‌تونه تا روز کریسمس صبر کنه. اون هر کاری رو که لازمه تا روز کریسمس انجام بشه، انجام میده. بیسکوئیت می‌پزه، درخت رو تزئین می‌کنه، تو بازی کریسمس آوازبخونه و برای دوستاش کادو می‌پیچه. کریسمس پر از شادیه و همه جا پر از چراغ‌های درخشان و زرد رنگه. ولی بهترین قسمتش، بودن در کنارِ دوستاشه

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Curious George Christmas countdown

How far away is Christmas day? George is so excited! It’s his favorite part of year. He counts the days. Six more to go and Christmas will be here! He thinks of all the things to do before that special day- bake some cookies, hang his stocking, and sing in the Christmas play. He wants to wrap some presents too and give them to everyone. To a curious little monkey, it feels like Christmas will never come!

Let’s see- which tree? Five days left till Christmas! George is off to get a tree. He wants to choose a perfect one, but which one will that be? Some are too short, some are too wide, and some are much too tall. Then he sees his perfect tree, the best one of them all! He starts to decorate his tree and doesn’t want to stop. He covers it with sparkly lights and puts on top!

Something sweet for George to eat. Why is Christmas such a treat? There are delicious things to eat. Four days more- it’s time baking. See the George is making. Cookies filled with ginger spice make the kitchen smell so nice. They look so good that he can’t wait. He eats them all off Santa’s plate! He makes some more, and in a while he gives each one a frosting smile. When he’s all done he starts to grin. His Christmas cookies look like him!

George’s city looks so pretty. The city shines and sparkles, filled with glowing yellow lights. George is oh so curious to see all the Christmas sights! He hears the sound of jingle bells ringing in the air. Holly wreaths and bows of red- he sees them everywhere. He looks in all the windows as it gently starts to snow. Will Christmas ever get here? There are still three days to go!

Bells ring! Let’s sing! With two days left, there’s the Christmas play: George sings his favorite song. He would like it very much if you would sing along. The best Christmas ever (sung to the tune of “deck the halls”) George is happy, here’s the reason fa- la-la-la-la-la-la-la-la Christmas is his favorite season fa- la-la-la-la-la-la-la-la friends are here, we’re all together fa- la -la-la-la-la-la-la this is his best Christmas ever! fa- la-la-la-la-la-la-la-la George can’t believe it’s Christmas eve. One last day and George knows that Santa Claus is on his way. With toys for girls and boys (and monkeys!) filling up his sleight. What present can George gives his friends? He thinks hard- then he knows! He’ll draw a lot of pictures and tie them all with bows. He colors with his crayons. He’s the smartest Christmas elf! He knows the nicest presents are the ones he makes himself. George puts out Santa’s cookies and run to jump in the bed. So curious, he’ll never sleep! He wants time to jump ahead.

Let’s all cheer- Christmas is here! Hip- hip- hooray! It’s Christmas day! George runs to see the tree. His friends are there and presents too! He’s happy as can be. Christmas time is filled with joy, but George knows in his heart that sharing it with all his friends is his favorite part. Christmas day is here at last, with gifts and games and fun. There’s only one thing left to say, “merry Christmas, everyone!”

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

شمارش معکوسِ جورجِ کنجکاو برای کریسمس

تا روزِ کریسمس چقدر مونده؟ جورج هیجان‌زده است! این زمانِ مورد علاقه‌اش در کلِ ساله. اون روزها رو می‌شماره. شش روز دیگه مونده و بعد کریسمس می‌رسه! اون درباره‌ی همه‌ی کارهایی که باید قبل از روزِ مخصوص انجام بده، فکر می‌کنه- یه کم بیسکوئیت بپزه، جورابش رو از درخت آویزون کنه، و تو بازی مخصوصِ کریسمس آواز بخونه. اون می‌خواد چند تا کادو هم بپیچه و بده به دوستاش. برای یه میمونِ کوچولوی ِ کنجکاو، مثل این می‌مونه که کریسمس هرگز از راه نمی‌رسه!

بذار ببینم- کدوم درخت؟ پنج روز تا کریسمس مونده! جورج رفته بیرون تا یه درخت بیاره. اون می‌خواد بهترینش رو انتخاب کنه، ولی کدوم یکی بهترینه؟ بعضی‌ها خیلی کوتاهن، بعضی‌ها خیلی پهن، و بعضی دیگه خیلی بلند. بعد، اون بهترین درخت رو می‌بینه، بهترین بین اون همه درخت! اون شروع به تزئین درختش می‌کنه و دست بر نمی‌داره. اون درخت رو با چراغ‌های درخشان پر می‌کنه و یه ستاره میذاره بالاش!

یه چیزِ شیرین برای خوردنِ جورج. چرا کریسمس انقدر لذت‌‌بخشه؟ چیزای خوشمزه‌ برای خوردن هست. چهار روز مونده- وقتشه آشپزی کنیم. بیسکوئیت‌هایی که جورج پخته رو ببینید. بیسکوئیت‌های زنجبیلی باعث می‌شن آشپزخونه خوش‌بو بشه. خیلی خوب به نظر می‌رسن و اون نمی‌تونه خودش رو نگه داره. اون همه‌ی بشقاب بابا نوئل رو می‌خوره! اون یه کم دیگه هم درست می‌کنه و با خامه براشون لبخند می‌کشه. وقتی کاملاً تموم می‌شه، پوزخند می‌زنه. بیسکوئیت‌های کریسمس، شبیه خودشن!

شهرِ جورج خیلی خوشگل شده. این شهر می‌درخشه و برق می‌زنه. پر از چراغ‌های زردِ تابانه. جورج برای دیدن همه‌ی منظره‌ی کریسمس خیلی کنجکاوه! صدای جیرینگ جیرینگِ زنگوله‌ها رو می‌شنوه. اون، همه جا حلقه‌ی گلِ مقدس و پاپیونِ قرمز رو می‌بینه. وقتی برف آروم آروم شروع به باریدن کرد، اون از همه پنجره‌ها تو رو نگاه کرد. اصلاً کریسمس می‌رسه؟ هنوز سه روز مونده!

زنگوله‌ها زنگ زدن! بیاین آواز بخونیم! دو روز مونده به کریسمس، وقتِ بازی کریسمسه: جورج، آواز مورد علاقه‌اش رو می‌خونه. اگه شما هم باهاش بخونید، بیشتر خوشش میاد. بهترین کریسمس (طوری بخونید که “سالن به لرزه دربیاد”) جورج خوشحاله- دلیلش اینه- فا لا لا لا لا لا لا لا لا کریسمس فصل مورد علاقه‌اشه- فا لا لا لا لا لا لا لا لا دوست‌ها اینجان- همه با همیم فا لا لا لا لا لا لا لا لا- این بهترین کریسمسش تا حالا بوده! فا لا لا لا لا لا لا لا لا جورج باورش نمی‌شه که شبِ کریسمسه. فقط یه روز دیگه مونده و جورج می‌دونه که بابا نوئل تو راهه، با اسباب‌بازی‌هایی برای دخترها و پسرها (و میمون‌ها!) که سورتمه‌اش رو پر کردن. جورج چه کادوهایی می‌خواد به دوستاش بده؟ کلی فکر می‌کنه- و بالاخره می‌فهمه! یه عالمه نقاشی می‌کشه و همه را با روبان می‌بنده. با مداد شمعی‌هاش رنگ می‌کنه. اون باهوش‌ترین کوتوله‌ی کریسمسه! اون می‌دونه بهترین کادوها، اونهایی هستن که خودش درستشون کرده. جورج بیسکوئیت‌های بابا نوئل رو میذاره بیرون و می‌پره تو تخت‌خوابش. خیلی کنجکاوه، اصلاً خوابش نمی‌بره! اون دلش می‌خواد زمان جلوتر بره.

همه دست بزنید- کرسیمس سر رسید! هو- هو- هوراااا! روزِ کریسمسه! جورج می‌دوه تا درخت رو ببینه. دوستاش و کادوها هم اونجان! خیلی خوشحاله. کریسمس پر از شادیه. ولی جورج ته دلش می‌دونه که بودنِ با دوستاش، بهترین قسمتِ کریسمسه. بالاخره روز کریسمس رسید با هدیه‌ها و بازی‌ها و خوش‌گذرونی‌ها. فقط یه چیز برای گفتن مونده، “کریسمس همگی مبارک!”