نانسی کلانسی، متخصص پیچک سمی

آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: نانسی کلانسی / داستان انگلیسی: نانسی کلانسی، متخصص پیچک سمی

داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

نانسی کلانسی، متخصص پیچک سمی

توضیح مختصر

تو مدرسه برای تولدِ خانم گلس مهمونیِ سورپرایز گرفتن. نانسی یه دسته گلِ خودرو چیده. مامانش درباره ی پیچک سمی بهش هشدار میده، ولی نانسی می گه که متخصص پیچک سمیه و می شناسدش.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Fancy Nancy: poison ivy expert

Look! I am picking a bouquet of wildflowers. (bouquet is fancy for a bunch of flowers.)

“watch out for poison ivy,” mom keeps warning me. “I am! I am!” I say. I know what poison ivy looks like. I know the rhyme. “leaves of there. Let it be.” Why, I am practically a poison ivy expert.

The next day I bring the bouquet to school. Bree brings cupcakes. Robert brings purple punch. We conceal everything. (conceal is a fancy word for hide.) we are having a surprise party for Ms. Glass. It is her birthday!

By lunchtime I am very excited about the surprise that I get all itchy. My arms itch. My nose itches. Every inch of me itches! “Nancy, you have red bumps on your face,” Bree says. I do? Yes! I do!

Ms. Glass calls home. Dad picks me up and we go to the doctor. Can you guess what is wrong? Yes, I have poison ivy. It is all my fault! I am not poison ivy expert after all. And what if my bouquet had poison ivy in it?

Dad lets me call Ms. Glass. “there is no poison ivy,” she tells me. “just beautiful flowers. Merci, Nancy.” (Ms. Glass knows I love French.) she hopes I am better soon.

Later, Bree stops by. I am too itchy for company. So she sends stuff over in our mail basket. A note from Ms. Glass says, “everyone is starting a journal. You can write yours at home.” Bree’s note says, “Thursday is picture day. Will you be back?”

No, I won’t be back Thursday. I am miserable. (that’s even worse than unhappy, and also much fancier.) all night I itch and itch.

The next morning, I am exhausted. This is fancy for very, very tired. Mom shows me a little jar. It is from the lady next door. “Mrs. Devine says to put this cream on your bumps,” mom tells me. “it is a home remedy.” A remedy is fancy for medicine.

Ooh la la! I don’t itch. What is this magic cream? Mrs. Devine says it has jewelweed in it. Jewelweed grows in her garden. I like this name! weeds are not fancy. But jewelweed sure sounds fancy!

Mom brings home a library book. I learn about poison ivy. Then I start my journal. I put in many fascinating facts. (fascinating is fancy for interesting.) In the fall, poison ivy turns red. It looks very beautiful. But don’t let that fool you. Stay away! Dogs are lucky. If they touch poison ivy, nothing happens to them. If you touch a person with poison ivy, you will not catch it. Just don’t touch clothes that still have poison ivy on them.

By Sunday I really am a poison ivy expert. Tomorrow I go back to school. Yippee! In the afternoon I go to Bree’s house.

Ooh la la! There is surprise party, for me! there are cookies and punch. And we all dance to an old rock and roll song. Guess what it’s called? “poison ivy.”

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

نانسی کلانسی، متخصص پیچک سمی

ببین! من یه دسته گلِ خودرو می چینم. (دسته گل، تجملی ترِ چند شاخه گل میشه).

مامان همش بهم هشدار میده که: “مراقب پیچک سمی باش.” می گم: “هستم! هستم!” می دونم پیچک سمی چه شکلیه. من قافیه شناسم. “برگ های اونجا. ولشون کن.” چرا که، من یه متخصص پیچک سمیِ تجربی هستم.

روز بعد، دسته گلم رو میارم به مدرسه. بری، کاپ کیک آورده. رابرت نوشیدنی بنفش آورده. ما همه چی رو نهان می کنیم. (نهان کردن، تجملیِ مخفی کردنه.) ما یه مهمونی سورپرایز برای خانم گلس گرفتیم. تولدشه!

وقتِ نهار، من درباره ی سورپرایز خیلی هیجان زده ام که همه جام می خاره. بازوهام می خاره. دماغم می-خاره. هر اینچ از بدنم می خاره! بری می گه: “ نانسی، رو صورتت برجستگی های قرمز داری.” واقعاً؟ اره، دارم!

خانم گلس، با خونه تماس می گیره. بابا، میاد دنبالم و میریم دکتر. می دونی مشکل چیه؟ بله می دونم، من پیچک سمی دارم. همش تقصیر من بود! هر چی بشه، من متخصص پیچک سمی نیستم. اگه دسته گلم توش پیچک سمی داشته باشه، چی؟ بابا بهم اجازه میده به خانم گلس زنگ بزنم. اون بهم می گه: “توش پیچک سمی نیست. فقط گل های خوشگل هست. مرسی نانسی.” (خانم گلس می دونه من زبان فرانسه رو دوست دارم.) برام آرزوی سلامتی می کنه.

بعد، بری میاد. من بدنم خیلی می خاره و نمی تونم همراهیش کنم. اون هم وسایل رو با سبد پستی مون می فرسته. یه یادداشت از طرف خانم گلسه که می گه: “همه یه مجله تهیه می کنن. تو می تونی مال خودت رو تو خونه بنویسی.” یادداشت بری، می گه: “پنج شنبه، روز عکسه. تا اون روز بر می گردی؟”

نه، تا پنج شنبه برنمی گردم! من سیاه بختم. (این کلمه حتی بدتر از ناراحت هم هست. و همچنین تجملی تر.) همه ی شب رو، بدنم می خاره و می خاره.

صبح روز بعد، درموندم. این کلمه، تجملیه خیلی خیلی خسته است. مامان یه شیشه ی کوچولو نشونم میده. از طرف خانمِ همسایه ی بغلیه. مامان بهم می گه: “خانم دی واین، می گه این کرم رو بذاری رو برجستگی هات.” این یه درمان خونگیه. (درمان، تجملیه دواست.) او لا لا! نمی خارم. این کرم جادویی چیه؟ خانم دی واین می گه، توش گلِ حنا داره. گل حنا تو باغچه اش رشد می کنه. از اسمش خوشم میاد! علف هرز تجملی نیست. ولی گلِ حنا حتماً تجملیه!

مامان یه کتاب از کتابخونه میاره. درباره ی پیچک سمی یاد می گیرم. بعد مجله ام رو شروع می کنم. توش کلی مطلب شگفت انگیز می نویسم. (شگفت انگیز، تجملیه جالبه.) تو پاییز، پیچک سمی قرمز رنگ میشه. خیلی زیبا دیده میشه. ولی اجازه ندید گولتون بزنه. ازش دور بمونید! سگ ها، خوش شانسن. اگه پیچک سمی رو لمس کنن، هیچ اتفاقی براشون نمیفته. اگه کسی رو پیچک سمی داره رو لمس کنید، شما مبتلا نمیشد. فقط لباس هایی رو که هنوز پیچک سمی دارن رو لمس نکنید.

تا روز یک شنبه واقعاً یه متخصصِ پیچک سمی شدم. فردا برمی گردم مدرسه. هوراا! بعد از ظهر، میرم خونه ی بری.

او لا لا! یه مهمونیِ سورپرایز برام گرفتن. بیسکویت و نوشیدنی هست. و همگی با یه آهنگِ راک اند رولِ قدیمی می رقصیم. حدس بزنید اسمش چیه؟ “پیچک سمی.”

کلمه های تجملیِ نانسی کلانسی

اینها کلماتِ تجملیِ این کتابن:

دسته گل- چند شاخه گل

نهان کردن: مخفی کردن

درمونده- خیلی خیلی خسته

شگفت انگیز- جالب

مرسی- “ممنونم” به زبان فرانسه (این طور تلفظش می کنی: مِر- سی)

سیاه بخت: خیلی ناراحت

درمان: دوا#### نانسی کلانسی، متخصص پیچک سمی

ببین! من یه دسته گلِ خودرو می چینم. (دسته گل، تجملی ترِ چند شاخه گل میشه).

مامان همش بهم هشدار میده که: “مراقب پیچک سمی باش.” می گم: “هستم! هستم!” می دونم پیچک سمی چه شکلیه. من قافیه شناسم. “برگ های اونجا. ولشون کن.” چرا که، من یه متخصص پیچک سمیِ تجربی هستم.

روز بعد، دسته گلم رو میارم به مدرسه. بری، کاپ کیک آورده. رابرت نوشیدنی بنفش آورده. ما همه چی رو نهان می کنیم. (نهان کردن، تجملیِ مخفی کردنه.) ما یه مهمونی سورپرایز برای خانم گلس گرفتیم. تولدشه!

وقتِ نهار، من درباره ی سورپرایز خیلی هیجان زده ام که همه جام می خاره. بازوهام می خاره. دماغم می-خاره. هر اینچ از بدنم می خاره! بری می گه: “ نانسی، رو صورتت برجستگی های قرمز داری.” واقعاً؟ اره، دارم!

خانم گلس، با خونه تماس می گیره. بابا، میاد دنبالم و میریم دکتر. می دونی مشکل چیه؟ بله می دونم، من پیچک سمی دارم. همش تقصیر من بود! هر چی بشه، من متخصص پیچک سمی نیستم. اگه دسته گلم توش پیچک سمی داشته باشه، چی؟ بابا بهم اجازه میده به خانم گلس زنگ بزنم. اون بهم می گه: “توش پیچک سمی نیست. فقط گل های خوشگل هست. مرسی نانسی.” (خانم گلس می دونه من زبان فرانسه رو دوست دارم.) برام آرزوی سلامتی می کنه.

بعد، بری میاد. من بدنم خیلی می خاره و نمی تونم همراهیش کنم. اون هم وسایل رو با سبد پستی مون می فرسته. یه یادداشت از طرف خانم گلسه که می گه: “همه یه مجله تهیه می کنن. تو می تونی مال خودت رو تو خونه بنویسی.” یادداشت بری، می گه: “پنج شنبه، روز عکسه. تا اون روز بر می گردی؟”

نه، تا پنج شنبه برنمی گردم! من سیاه بختم. (این کلمه حتی بدتر از ناراحت هم هست. و همچنین تجملی تر.) همه ی شب رو، بدنم می خاره و می خاره.

صبح روز بعد، درموندم. این کلمه، تجملیه خیلی خیلی خسته است. مامان یه شیشه ی کوچولو نشونم میده. از طرف خانمِ همسایه ی بغلیه. مامان بهم می گه: “خانم دی واین، می گه این کرم رو بذاری رو برجستگی هات.” این یه درمان خونگیه. (درمان، تجملیه دواست.) او لا لا! نمی خارم. این کرم جادویی چیه؟ خانم دی واین می گه، توش گلِ حنا داره. گل حنا تو باغچه اش رشد می کنه. از اسمش خوشم میاد! علف هرز تجملی نیست. ولی گلِ حنا حتماً تجملیه!

مامان یه کتاب از کتابخونه میاره. درباره ی پیچک سمی یاد می گیرم. بعد مجله ام رو شروع می کنم. توش کلی مطلب شگفت انگیز می نویسم. (شگفت انگیز، تجملیه جالبه.) تو پاییز، پیچک سمی قرمز رنگ میشه. خیلی زیبا دیده میشه. ولی اجازه ندید گولتون بزنه. ازش دور بمونید! سگ ها، خوش شانسن. اگه پیچک سمی رو لمس کنن، هیچ اتفاقی براشون نمیفته. اگه کسی رو پیچک سمی داره رو لمس کنید، شما مبتلا نمیشد. فقط لباس هایی رو که هنوز پیچک سمی دارن رو لمس نکنید.

تا روز یک شنبه واقعاً یه متخصصِ پیچک سمی شدم. فردا برمی گردم مدرسه. هوراا! بعد از ظهر، میرم خونه ی بری.

او لا لا! یه مهمونیِ سورپرایز برام گرفتن. بیسکویت و نوشیدنی هست. و همگی با یه آهنگِ راک اند رولِ قدیمی می رقصیم. حدس بزنید اسمش چیه؟ “پیچک سمی.”